بخش ۱۷ - صفت جمعیت اوقات درویشان راضی
مگو جاهی از سلطنت بیش نیست
که ایمنتر از ملک درویش نیست
سبکبار مردم سبکتر روند
حق این است و صاحبدلان بشنوند
تهیدست تشویش نانی خورد
جهانبان به قدر جهانی خورد
گدا را چو حاصل شود نان شام
چنان خوش بخسبد که سلطان شام
غم و شادمانی به سر میرود
به مرگ این دو از سر به در میرود
چه آن را که بر سر نهادند تاج
چه آن را که بر گردن آمد خراج
اگر سرفرازی به کیوان بر است
وگر تنگدستی به زندان در است
چو خیل اجل بر سر هر دو تاخت
نمی شاید از یکدگرشان شناخت
بخش ۱۶ - حکایت برادران ظالم و عادل و عاقبت ایشان: شنیدم که در مرزی از باختربخش ۱۸ - حکایت عابد و استخوان پوسیده: شنیدم که یک بار در حلهای
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مگو جاهی از سلطنت بیش نیست
که ایمنتر از ملک درویش نیست
فکر نکن مقام و جایگاهی بالاتر از پادشاهی وجود ندارد، چرا که زندگی درویشان و کسانی که از متعلقات دنیوی دل کندهاند، از آن بالاتر و آسودهتر است.
سبکبار مردم سبکتر روند
حق این است و صاحبدلان بشنوند
کسانی که مسئولیت کمتری دارند و آسوده و فارغ از امور دنیوی هستند، در آخرت سوال و جواب کمتری هم دارند. واقعیت و حق همین است و کسانی که صاحب تفکر هستند، آنرا درک میکنند.
تهیدست تشویش نانی خورد
جهانبان به قدر جهانی خورد
فقیر غم تهیه تکهای نان را میخورد درحالیکه یک پادشاه بیش از اندازه غذا برای خوردن دارد.
گدا را چو حاصل شود نان شام
چنان خوش بخسبد که سلطان شام
گدا زمانیکه نان شبش تهیه میشود، چنان آسوده میخواد که انگار پادشاه سرزمین شام است و فرقی با پادشاه ندارد.
غم و شادمانی به سر میرود
به مرگ این دو از سر به در میرود
غمها و شادیهای زندگی گذرا هستند و با مرگ هر دو تمام میشوند.
چه آن را که بر سر نهادند تاج
چه آن را که بر گردن آمد خراج
تفاوتی نیست بین کسی که پادشاه است و بر سرش تاج گذاشتهاند با کسی که بدهکار است و مالیات و بدهی بر گردن اوست.
اگر سرفرازی به کیوان بر است
وگر تنگدستی به زندان در است
چه آنقدر ثروتمند باشد و به جایگاهی بالاتر از سیاره زحل رسیده باشد؛ چه فقیر و تنگدستی باشد که در زندان گرفتار شده باشد.
چو خیل اجل بر سر هر دو تاخت
نمی شاید از یکدگرشان شناخت
زمانی که مرگ فرا میرسد، همه را با خود میبرد و آنجاست که غنی و فقیر با هم تفاوتی ندارند و قابل تشخیص نیست چه کسی ثروتمند بوده و چه کسی تهیدست.
خوانش ها
صفت جمعیت اوقات درویشان راضی به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۱۷ - صفت جمعیت اوقات درویشان راضی به خوانش فرید حامد
بخش ۱۷ - صفت جمعیت اوقات درویشان راضی به خوانش عندلیب
بخش ۱۷ - صفت جمعیت اوقات درویشان راضی به خوانش فاطمه زندی
بخش ۱۷ - صفت جمعیت اوقات درویشان راضی به خوانش امیر اثنی عشری
حاشیه ها
1400/08/05 22:11
مازیار پارسا
خوانش و دکلمه این شعر از سعدی در ویدئوی یوتیوب زیر: