گنجور

بخش ۱۴ - حکایت

شبی دود خلق آتشی برفروخت
شنیدم که بغداد نیمی بسوخت
یکی شکر گفت اندران خاک و دود
که دکان ما را گزندی نبود
جهاندیده‌ای گفتش ای بوالهوس
تو را خود غم خویشتن بود و بس؟
پسندی که شهری بسوزد به نار
اگر چه سرایت بود بر کنار؟
به جز سنگدل ناکُنَد معده تنگ
چو بیند کسان بر شکم بسته سنگ
توانگر خود آن لقمه چون می‌خورد‌؟
چو بیند که درویش خون می‌خورد؟
مگو تندرست است رنجور‌دار
که می‌پیچد از غصه رنجوروار
تنکدل چو یاران به منزل رسند
نخسبد که واماندگان از پسند
دل پادشاهان شود بارکش
چو بینند در گل خر خارکش
اگر در سرای سعادت کس است
ز گفتار سعدیش حرفی بس است
همینت بسنده‌ست اگر بشنوی
که گر خار کاری سمن ندروی

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شبی دود خلق آتشی برفروخت
شنیدم که بغداد نیمی بسوخت
شنیده‌ام که یک‌شب دود خلق در بغداد آتش‌سوزی درست کرد و نیمی از بغداد را سوخت.
یکی شکر گفت اندران خاک و دود
که دکان ما را گزندی نبود
در آن ویرانی و آتش‌، یک نفر گفت: «خدا را شکر که دکان ما صدمه ندید»
جهاندیده‌ای گفتش ای بوالهوس
تو را خود غم خویشتن بود و بس؟
آدم باتجربه‌ای به‌او گفت ای خام‌اندیش، آیا تو فقط در فکر خود هستی و بس؟
پسندی که شهری بسوزد به نار
اگر چه سرایت بود بر کنار؟
آیا تو می‌پسندی که شهری در آتش بسوزد‌، اما خانه‌ات در امان باشد؟
به جز سنگدل ناکُنَد معده تنگ
چو بیند کسان بر شکم بسته سنگ
به جز آدم بی‌رحم، سیر نمی‌خورد وقتی‌که دیگران را گرسنه و تهی‌دست می‌بیند.
توانگر خود آن لقمه چون می‌خورد‌؟
چو بیند که درویش خون می‌خورد؟
آدم دارا و ثروتمند چگونه غذا می‌خورد وقتی که می‌بیند آدم فقیر، در غم و درد است؟
مگو تندرست است رنجور‌دار
که می‌پیچد از غصه رنجوروار
مگو آدم بیماردار تندرست و سالم است؛ زیرا او (نیز همچون بیمار) دچار درد و غم است.
تنکدل چو یاران به منزل رسند
نخسبد که واماندگان از پسند
آدم مهربان وقتی‌که خود و همراهانش به‌مقصد می‌رسند برای کسانی‌که هنوز در راه مانده‌اند، نگران است.
دل پادشاهان شود بارکش
چو بینند در گل خر خارکش
پادشاهان غمگین می‌شوند وقتی‌که می‌بینند خارکش‌ها دچار مشکل شده و غمگین هستند. 
اگر در سرای سعادت کس است
ز گفتار سعدیش حرفی بس است
اگر کسی نیک‌بخت و سعادتمند است، یک پند سعدی را به‌کار بگیرد برای او کافی‌است.
همینت بسنده‌ست اگر بشنوی
که گر خار کاری سمن ندروی
همین یک پند برای تو کافی است اگر به‌کار ببری؛ «اگر خار بکاری، گل و ریحان نخواهی دید» ( و اگر رنج و درد درست کنی، شادی و خوشی نخواهی‌یافت)

خوانش ها

حکایت به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۱۴ - حکایت به خوانش فرید حامد
بخش ۱۴ - حکایت به خوانش عندلیب
بخش ۱۴ - حکایت به خوانش فاطمه زندی
بخش ۱۴ - حکایت به خوانش امیر اثنی عشری

حاشیه ها

1388/12/14 11:03
سیروس سرمدی

بیت چهارم ، این روایت هم رایج است:
پسندی که شهری بسوزد به نار
چو تو خود بود خانه ات برکنار

1393/01/13 23:04

بسیار بسیار زیبا. هر کدوم از اشعار سعدی رو می شه بارها و بارها خوند و از خوندنشون لذت برد. من کتاب های صوتی بوستان و گلستان رو از اینترنت دانلود کردم و اغلب اوقات در اوقات فراغت اونا رو گوش می دم.
این شعر سعدی هم حکایت روزگار ماست که در این شرایط سخت اقتصادی و معیشتی هر کسی که خرش از پل بگذره و به جایی برسه دیگه به فکر بقیه مردم نیست: دونان چو گلیم خویش بیرون بردند // گویند چه غم گر همه عالم مُردند!

1396/02/15 21:05
علی

در بیت آخر، به نظر می‌رسد از نظر وزن یکی از این دو حالت بهتر باشد:
همینت بسند است اگر بشنوی
یا
همینت بسنده‌ست گر بشنوی

1399/03/25 11:05
kamran balani

با سلام و احترام
همینت پسندست گر بشنوی
که گر خار کاری سمن ندروی
حرف ه در بسنده ست غیر ملفوظ بوده و تبدیل به کسره می شود. ضمن آنکه در کتب قدیم حرف پ رو ب می نوشتند شاید تبدیل شده ولی پسندست بار معنایی بهتری دارد. البته نسخه خطی جهت مقابله در دسترس ندارم بزرگان اندیشه می بایست نظر دهند

1404/01/20 17:04
علی شیرزادی

دقت شما جالب توجه بود. با این حال منطقاً همان «بسنده» درست است و در خوانش چون سریع خوانده می‌شود به نظر می‌آید ادای فتحه دارد و شاید هم واقعا بدل به فتحه بشود، ولی مهم‌تر اینکه قافیه نیست و لذا برای ما مشکل قافیه ایجاد نکرده است

1399/08/17 14:11
حسین موتورچی

بیت سوم به این صورت هم در برخی کتاب ها آمده:
جهاندیده ای گفتش ای بلهوس
ترا حود غم خویشتن بود و بس؟

1404/02/04 09:05
مهرناز

به جز سنگدل ناکند معده تنگ یعنی چه؟

1404/02/04 14:05
فرهود

سنگدل: بی‌رحم

معده تنگ کردن‌: سیر خوردن، غذای فراوان خوردن.