بخش ۱۳ - حکایت در معنی رحمت با ناتوانان در حال توانایی
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
حکایت در معنی رحمت با ناتوانان در حال توانایی به خوانش حمیدرضا محمدی
بخش ۱۳ - حکایت در معنی رحمت با ناتوانان در حال توانایی به خوانش فرشید ربانی
بخش ۱۳ - حکایت در معنی رحمت با ناتوانان در حال توانایی به خوانش عندلیب
بخش ۱۳ - حکایت در معنی رحمت با ناتوانان در حال توانایی به خوانش فاطمه زندی
بخش ۱۳ - حکایت در معنی رحمت با ناتوانان در حال توانایی به خوانش فرید حامد
بخش ۱۳ - حکایت در معنی رحمت با ناتوانان در حال توانایی به خوانش محمدرضاکاکائی
بخش ۱۳ - حکایت در معنی رحمت با ناتوانان در حال توانایی به خوانش امیر اثنی عشری
حاشیه ها
من از بینوایی نیم روی زرد غم بینوایان رخم زرد کرد
من اینطوری یادمه
---
پاسخ: نقل منبع اولیه (من از بی مرادی نیم روی زرد/غم بی مرادان دلم خسته کرد) با پیشنهاد شما (که نقل کتابهای درسی است) جایگزین شد.
مصراع اول از بیت اول در کتب درسی اینگونه آمده :
چنان خشک سالی شد اندر دمشق ...
و نظر بنده در نسخ دیگر بدبن شیوه نیز افتاده است :
چنان قحط سالی شد اندر دمشق ...
باری ندانستم که این نوع فرمایش شما چون است که هم معنی و هم وزن شعر را مختل میکند. حال آنکه وزن عروضی این مثنوی فعولن فعولن فعولن فعول (متقارب مثمن مزاحف) است.
لطفی فرموده مرا در این زمینه کمی راهنمایی کنید. قبلا از الطفات حضرات عالی متشکرم.
---
پاسخ: نقل اینجا «چنان قحط شد سالی اندر دمشق» از لحاظ وزنی با وزن بوستان سازگاری دارد (... سالیندر ...) ولی به نظرم نقل شما زیباتر است نقل دوم جایگزین شد، اگر از دوستان کسی به بوستان تصحیح محمدعلی فروغی دسترسی دارد ما را در این زمینه یاری کند.
به عقیده من
negah kardane aghel andar safih
دروست هست چون متضاد سفیه عاقل هست
---
پاسخ: با تشکر، با نسخهٔ چاپی تصحیح فروغی مقابله شد؛ همین است که در متن آمده (عالم)، تغییری اعمال نشد.
سلام
من 35 سالمه یادمه وقتی که این شعر رو تو مدرسه می خوندیم معلم بیت اول رو می گفت که درستش دٍمشق یعنی با کسره ی دال و فتحه ی م
امشب از ویکی پدیا سرچ کردم دیدم معلممون درست می گفته دمشق که ما معمولا می گیم به فتح دال و کسره ی میم اصلش دمشق به کسر داله
خواستم بپرسم چه جوری می شه اگه با کسره ی دال و فتحه میم بخونیم که قافیه جور در نمی یاد اون وقت باید عشق رو هم با فتحه ی عین بخونیم
می شه یه کم توضیح بدین لطفا اگه کسی می دونه
"سعدی دردمشق"
چنان قتل عامی شد اندر دمشق
که یاران فراموش کردند عشق
هر آن کس که با دیگری یار بود
کنون عامل قتل دلدار بود!
همی بمب می ریخت هرگوشه ای
گهی خمسه خمسه گهی خوشه ای!
عرب با عجم ترک و قوم یهود
فرنگی و اعجوج و عاد و ثمود 1
همه صلحجو گشته و چاره ساز
دموکرات و عادل چو شاه حجاز!
به اطعام ایتام و بیوه زنان
بدان سو روان بود کوفی عنان!
طعام عرب بود آن روزگار
کباب ملخ با سس سوسمار! 2
....
درآن شهرما را یکی دوست بود
که شاگرد یک تاجر پوست بود!
به بازارشامش بدیدم ولو
شکم داده چون طبل جنگی جلو!
بدو گفتم ای جاسم روی زرد
غم بینوایان تو را گرد کرد؟!
بغرید بر من: کلاست کجاست؟
چنین با بزرگان درشتی خطاست!
تو کزمحنت دیگران بی غمی
یقین جزئ یک درصد عالمی!
دمشقی ندیدی که آواره شد
ندیدی حلب هم حلب پاره شد؟!
من اینجا کف پای مستضعفم
به خدمت کمربسته جان برکفم!
زاندوه مسکین و همنوع خویش
دلم گشته ریش ورخم ریش ریش!
برای حمایت ز کشت نخیل
کنم وارد از مرزها دسته بیل!
به سوق حرم جمعه خرجی دهم
فلافل ز آرد نخودچی دهم!
تسلا دهم رنج بیوه زنان
به عقد موقت و با امتنان!
دراین شهریک مردغمناک نیست
کراک است هرجا که تریاک نیست!
به امر تجارت شدم نابغه
ز نفت و گن و پشمک و جغجغه!
اقامت زچین دارم و انگلیس
ذخیره کمی سیم وزر در سویس
هوادار صلحم در این منطقه
زمستعف و قدرت مطلقه!
.....
3.....
کلو مالهم چون سنین حق حقو
کی اونان سورا اول پی پل وق وقو !!؟ 4
" کیشو "
1-احتمالا برخی تاتارهای مرزنشین شمال روسیه
2-منظورازملخ همان میگوست و سس سوسمار نوعی مارک سس بوده که در حوالی
کره ساخته می شده و به دلیل گرانی کمیاب هم بوده اند قطعا کنایه به برخی عادات غذایی نبوده است.
3-این شعراحتمالا به خط کوفی قدیم نگاشته شده است. نقاط نقطه چین دارای کلماتی نامفهوم بوده نظیر ختن "نام هنری چین" قاچاقچی وغیره... که درسفراخیر جهت رمز گشایی دراختیار کوفی عنان قرارگرفته است. شایدهم حوصله سعدی از ادعاهای جاسم سررفته باشد به نظرمی رسد که سعدی پس ازتادیب درمدرسه نظامیه بغداد به نگارش آن پرداخته باشد. ظن غالب آن است که ازاین پس القاب استاداجل و شیخ اجل وعلیه الرحمه نثار ایشان شده باشد
4-احتمالا ازاشعار دوران جاهلیت عرب است که نشان دهنده تسلط شاعران آن عصربه زبان های عربی فارسی ترکی انگلیسی و احتمالاهاپویی است
از این موارد در آثار سعدی شیرین سخن بسیار دیده ام اینکه اعتقاد داشته به اصلاح فردی اصلاح جامعه را در اصلاح فرد فرد آن میدیده است
با سلام و احترام
در مصرع دوم بیت 13 ( کشد زهر جایی که تریاک نیست )، فکر کنم باید از واژه ی تریاق به جای تریاک استفاده کنیم.
چون تریاق همون تریاک هستش که در کوه به صورت خودرو به عمل می آید و کاربردش فقط به صورت پادزهر هستش.
باتشکر
نه در کوه سبزی نه در باغ شخ
ملخ بوستان خورد و مردم ملخ
بتندید بر من که عقلت کجاست؟
چو دانی و پرسی سؤالت خطاست
منغص بود عیش آن تندرست
که باشد به پهلوی بیمار سست
یکی را به زندان درش دوستان
کجا ماندش عیش در بوستان؟
در تصحیح محمد علی فروغی اینگونه آمده است
این مصرع پایانی رو من اینجوری خونده بودم :
یکی را به زندان در اش دوستان
کجا ماند اش عیش در بوستان ؟
با سلام و عرض ادب
و با تشکر از زحماتی که متقبل شده اید
بیت سوم، بر خلاف آن چه که مشابه این جا در کتاب فارسی دبستان خوانده ایم، احتمالاً به صورت زیر صحیح تر است:
نجوشید سرچشمه های قدیم
نماند آب به جز آب چشم یتیم
منظور از ملخ میگو نیست دوست عزیز همون ملخ خودمونه چون فکر نکنم میگو بوستان بخوره
ملخ بوستان خورده مردم ملخ
احتمالا میگوهای قرن هفتم جونده بودند و پرواز هم میکردند شبیه سوسک.نام دیگر میگو،ملخ دریایی،اربیان و روبیان هست.
ملخ بوستان خوردو مردم ملخ
منغص بود عیش آن تندرست
منغص یا منغص؟
منغص بود عیش آن تندرست
منغص یا منقص؟
ببخشید صفحه کلید همکاری نکرد.
پیش استادان سخن گفتن خطاست
بنا براین به سعدی علیه الرحمه ( باب اول در عدل و تدبیر و رای)مراجعه و نظرش را میارم. کاش در مدرسه ، درس سعدی تدریس می شد!
به نظر سعدی، ارتباط اجتماعی مثبت یا دوستی بین افراد تضمینکننده پیشروی به سوی جامعه ایدهآل است. زیرا دوستی به وجود آمده در جامعه و در میان تکتک افراد آن، باعث بروز ارتباطاتی میشود که نزدیکی و درک متقابل را افزایش میدهد.
چنان خشک سالی شد اندر دمشق
که یاران فراموش کردند عشق
به نظرم چنان خشک سالی شد درست تر است
چ و خ و س و ش پشت سر هم
چ/نان/خش=فعولن
ک/سا/لی=فعولن
ش/دن/در=فعولن
د/مشق=فعل
ک/یا/ران
ف/را/مو
ش/کر/دن
د/عشق
مصرع نخست را باید به گونه ای خواند که بشود از قضا و ناگهان خشک سالی در دمشق پدیدار شد که پیشینه نداشته
سلام
لطفا بفرمایید این مصراع را چگونه بخوانیم
چو درویش، بی برگ دیدم درخت
در این حالت بی برگ صفت است برای درخت
یا
چو درویش بی برگ دیدم درخت
در این حالت بی برگ صفت است برای درویش
چ/در/وی/ش/بی/بر/گ/دی/دم/د/رخت
درخت را بی برگ دیدم مانند درویش
درویش خود نماد بیچیزی است و درخت بی برگ بر اثر خشکسالی بدان مانند شده است.
ش در درویش ساکن است.
لطفاً یکی از بزرگواران بیت نه باران همی آیدازآسمان ،نه برمیرود دود فریاد خوان را برای این حقیر معنی نماید .بسیار سپاسگزارم بود.
اشتباه تایپی ،اصلاح میشود ، سپاسگزار خواهم بود .
نه باران همی آید از آسمان
نه بر میرود دود فریاد خوان
مصرع دوم در اصل چنین بوده که "دل" حذف شده است;
نه بر میرود دود دل فریاد خوان
یعنی از آسمان بالای سر باران فرود نمی آید و از زمین زیر پا آه و فغان مردم رنجور بالا نمیرود(یا توان و امیدی برای نالیدن ندارند گویی که به قهر خدا و آسمانش گرفتارند)
دوست جان 7
نه باران همی آید از آسمان
نه بر میرود دود فریاد خوان
،،،
نه بر میرود دود دل فریاد خوان؟
یکبار دیگر مصرع پیشنهادی خود را بخوانید ،
وزن را خراب کردید
در جواب محمد منغص درست است و نه منقص. منغص به معنای ناگوار و ناخوش. تیره و مکدر. یعنی عیشی که گوارا و خوش نیست
در بیت پانزدهم: عاقل به جای عالم
دوستان ادب دوست ، درود ،
من متن جناب محمد رضا ترکی را خواندم و توصیه می کنم تشنگان خرد و حکمت سعدی نیز بخوانند .
این سپاسنامه هم به ایشان تقدیم شد :
0 دیدگاه در “عشق و دمشق”
هاشم پیرگزی
دیدگاه شما در انتظار بررسی است.
جناب استاد گرامی ، ادای درود و سر کرنش به پیشگاه جنابتان ؛ که با نگارش این دیدگاه پرده از پوشش نگاه ژرف شیخ بر گرفتید و با زدودن غبار از آینه اندیشه سعدی روشنی را بر گوشه های تاریک اندیشه تشنگان خرد تابانیدید . آینه دار و ماندگار !
یکشنبه 18 آذر 1397 در 13:34
پاسخ
نمیدانم چرا فکر می کنم که سه بیت معروف زیر را هم در این حکایت خوانده ام. هم از نظر وزن و هم از نظر مضمون با آن سازگارند. میدانم که این سه بیت در یک حکایت گلستان هم آمده، ولی نمونه هایی هست که سعدی در گلستان ابیاتی از بوستان را می آورد.
اگر درست باشد، جای این سه بیت احتمالاً در اواخر حکایت و مثلاً قبل از سه بیت آخر است.
بنیآدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی بهدرد آورَد روزگار
دگر عضوها را نمانَد قرار
تو کز محنت دیگران بیغمی
نشاید که نامت نهند آدمی
نه در کوه سبزی نه در باغ و شخ
بنظر حرف ربط «و» در صحیح خواندن مصرح نیاز میباشد .
در جواب حسین کچویی:
نه در کوه سبزی می روید و نه در باغ شاخەی درختی مانده
منقص بود عیش آن تندرست
که باشد به نزدیک بیمار سست
نزدیک بجای پهلوی بیمار در نسخه ای که من دارم درج شده. البته این نسخه چاپ شده از روی نسخه فروغی هست و مطمئن نیستم ولی بتندید بر من که عقلت کجاست هم بجای بغرید بر من درج شده
سعدی به طرز عجیبی نصف ضرب المثل هایی که امروز استفاده میکنیم رو توی این مثنوی ساخته، شیرین سخن که میگوییم همین است.
در بیت پنجم "بی برگ" مناسبتر است تا "بی رنگ"
چنان خوشکسالی شد نه چنان قحطی شد
باید بیت اول اینجوری باشه چنان خشک سالی شد اندر دمشق نه چنان قحط سالی شد اندر دمشض اینجوری اهنگین تره
دوستان کسی معنی بیت آخر رو میدونه؟
سلام
مفهومش اینه که: کسی که دوستش در زندان باشه، دیگه در بوستان چجوری میتونه عیش داشته باشه!
کلا دوستان مفهوم شعر درک نکردن
ان کسی که در وادی عرفان باشد شمس قمر در جهان داند منظور شیخ اجل میفهمه !
رنگ زرد از غم بینوای دوستان بوده که گرفتارند نه... ! جور دیگر باید دید چشم هارا شست
نگاه شاعر عارفانه و کلا جدا از این قصه قحطی در دمشق بود و تمثیل بود