گنجور

شمارهٔ ۱۷ - در مدح ابونصر پارسی

سال عمر عزیز آن نو گشت
که بزرگیش نیست نو به جهان
خواجه بونصر داده ایزد
صاحب جیش و صاحب دیوان
در بزرگی و عز و جاه و شرف
یارب او را به عمر نوح رسان

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سال عمر عزیز آن نو گشت
که بزرگیش نیست نو به جهان
هوش مصنوعی: سال عمر گرانبها به پایان می‌رسد و در این دنیا چیز جدیدی برای بزرگ‌تر شدن وجود ندارد.
خواجه بونصر داده ایزد
صاحب جیش و صاحب دیوان
هوش مصنوعی: خواجه بونصر در مورد کسی صحبت می‌کند که هم قدرت و ثروت دارد و هم مسؤولیت‌هایی که به عهده‌اش گذاشته شده است. او به نوعی بیانگر وجود مقام و مال است که با هم جلوه می‌کند.
در بزرگی و عز و جاه و شرف
یارب او را به عمر نوح رسان
هوش مصنوعی: خداوندا، او را در مقام و شرف و احترام به اندازه‌ای بزرگ کن که مانند عمر نوح زندگی کند.