گنجور

شمارهٔ ۱۰

سوار صبحدم هر روز کز مشرق برون تازد
سپر برگیرد و شمشیر و با من جنگ آغازد
به خون حنجرم خنجر بیالاید سحرگاهی
به قصد خون به بالین هنرمندی دگر تازد
از آن دونی که گردون راست اندر نام و در همت
به جز کار کسی کودون بود نظر نیندازد
چنان سازد که هر آزاده را از پای سرگیرد
چنان خواهد که هر دون را به گردون سربرافرازد
ورا از سازگاری این گره چندانی افتاد است
که یک ساعت به کار هیچ درویشی نپردازد
درازش دست و تیغش تیز و حکمش بر همه نافذ
دو تا گردون به خیره پشت کوزی را که می سازد
مرا طالع کمانداری ست خودبین راست اندازی
که تا در جعبه خود تیر بیند در من اندازد
وفاقی نیست در تیرش ولی در قصد من باری
چو جان با تن درآمیزد چو می با آب درسازد
به قصد و عمد صد بارم به مالد گوش چون بربط
که یک روز از سر سهوی مرا چون چنگ بنوازد
چو موم از انگبین از عیش خود دورم کند آنگه
چو شمع و شکرم در آتش و در آب بگدازد
مرا در ششدر محنت همی سنجد به استادی
چه استادی نماید وه نه دست خویش می‌بازد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سوار صبحدم هر روز کز مشرق برون تازد
سپر برگیرد و شمشیر و با من جنگ آغازد
هوش مصنوعی: هر صبح زود، سوارانی از سمت مشرق بیرون می‌آیند و با تجهیزات خود آماده جنگ می‌شوند.
به خون حنجرم خنجر بیالاید سحرگاهی
به قصد خون به بالین هنرمندی دگر تازد
هوش مصنوعی: سحرگاهان زمانی که کسی با قصد و نیت بد به دنبال آسیب زدن به هنرمندی است، خنجر به خون او آغشته می‌شود.
از آن دونی که گردون راست اندر نام و در همت
به جز کار کسی کودون بود نظر نیندازد
هوش مصنوعی: در این دنیا، تنها کسی که در نام و تلاشش شایسته است، به کارهای دیگران نمی‌نگرد و توجهی به امور بی‌ارزش ندارد.
چنان سازد که هر آزاده را از پای سرگیرد
چنان خواهد که هر دون را به گردون سربرافرازد
هوش مصنوعی: او به گونه‌ای عمل می‌کند که هر انسان آزاده‌ای از موقعیت خود پایین بیفتد و در عوض، انسان‌های پست و رذل را به اوج می‌برد.
ورا از سازگاری این گره چندانی افتاد است
که یک ساعت به کار هیچ درویشی نپردازد
هوش مصنوعی: او به قدری از هماهنگی و توافق این اوضاع دور شده که حتی یک ساعت هم به کار هیچ درویشی اهمیتی نمی‌دهد.
درازش دست و تیغش تیز و حکمش بر همه نافذ
دو تا گردون به خیره پشت کوزی را که می سازد
هوش مصنوعی: در این ابیات به قدرت و نفوذ یک شخصیت اشاره شده که با دستان قوی و تیغ تیزش، حکمی مؤثر بر همه موجودات دارد. او به گونه‌ای است که دو جهان برایش قابل تسخیر است و در ساختن و شکل دادن به دنیای خود موثر است.
مرا طالع کمانداری ست خودبین راست اندازی
که تا در جعبه خود تیر بیند در من اندازد
هوش مصنوعی: سرنوشتم مثل کماندارانی است که خودپسند هستند. آنها وقتی تیری را در جعبه خود می‌بینند، آن را به سوی من پرتاب می‌کنند.
وفاقی نیست در تیرش ولی در قصد من باری
چو جان با تن درآمیزد چو می با آب درسازد
هوش مصنوعی: در تیر او هماهنگی وجود ندارد، اما در نیت من مسأله‌ای است. هنگامی که جان با بدن پیوند می‌خورد، مانند شراب که با آب ترکیب می‌شود، معنای عمیق‌تری پیدا می‌کند.
به قصد و عمد صد بارم به مالد گوش چون بربط
که یک روز از سر سهوی مرا چون چنگ بنوازد
هوش مصنوعی: به طور عمد و با هدف، صد بار در دستم به مانند ساز بربط در می‌آورم، چرا که یک روز ممکن است بی‌خبر و ناخواسته، صدایی چون چنگ از من بشنوند.
چو موم از انگبین از عیش خود دورم کند آنگه
چو شمع و شکرم در آتش و در آب بگدازد
هوش مصنوعی: وقتی که از لذت‌های زندگی دور می‌شوم، مانند مومی می‌شوم که از عسل نرم‌تر است. سپس، مانند شمع و شکری که در آتش و آب ذوب می‌شوند، من نیز به تدریج از بین می‌روم.
مرا در ششدر محنت همی سنجد به استادی
چه استادی نماید وه نه دست خویش می‌بازد
هوش مصنوعی: در میان مشکلات و رنج‌ها، کسی به من توجه می‌کند و به من می‌آموزد. اما او به سادگی نمی‌تواند به خود بیندیشد و به فکر خود باشد.