گنجور

شمارهٔ ۷۸ - ایضاً له

به گردون نور اختر می فرستم
به دریا در و عنبر می فرستم
به فردوس برین سرو و صنوبر
بر طوبی بنوبر می فرستم
به بزم حور کانجا روح ساقی است
به تحفه شاخ عبهر می فرستم
به خوزستان ز نادانی و شوخی
متاع قند و شکر می فرستم
چه می گویم خلاب پارگینی است
که سوی آب کوثر می فرستم
غلط گفتم ز ذره کمتر است این
که زی خورشید انور می فرستم
سوی یاقوت و لعل از ریش گاوی
فروغ مهره خر می فرستم
چو موسی طالب خضرم وگرنه
چرا قطره به اخضر می فرستم
از این قلب تبهره درهمی چند
به سوی درهمی چر می فرستم
نه بی شرمی است گر نه ذره خاک
چرا زی مشک اذفر می فرستم
نه خود را می نهم خوارانه خاری
چرا زی ورد احمر می فرستم
فراهم کرده ای را مفلسانه
بر طبع توانگر می فرستم
هنرمندا به تحفه پیش خدمت
سخنهای مبتر می فرستم
هزاران کاروان شوق هر دم
پیاپی همچو شکر می فرستم
اگر بادی وزد در صحبت او
دو صد آه معنبر می فرستم
سخن نزدت فرستادم بهر حال
قران هم زی پیمبر می فرستم
عروس نظم باری بکر بودی
که نزد چون تو شوهر می فرستم
به چونین حضرتی چونین سخنها
اگر چه نیست در خور می فرستم
چو نظمی نیستم شایسته تو
سخن زین روی ابتر می فرستم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به گردون نور اختر می فرستم
به دریا در و عنبر می فرستم
هوش مصنوعی: به آسمان نور ستاره‌ای می‌فرستم و به دریا بوی خوش عطر و دارو می‌فرستم.
به فردوس برین سرو و صنوبر
بر طوبی بنوبر می فرستم
هوش مصنوعی: من درختان سرو و صنوبر را به بهشت و درخت طوبی می‌فرستم.
به بزم حور کانجا روح ساقی است
به تحفه شاخ عبهر می فرستم
هوش مصنوعی: در دیدار با حوران، جایی که روح سرور و شادی وجود دارد، من هدیه‌ای از شاخی می‌فرستم که نشانگر زیبایی و خوشی است.
به خوزستان ز نادانی و شوخی
متاع قند و شکر می فرستم
هوش مصنوعی: به خاطر بی‌خودی و شوخی، پیشنهاد می‌کنم که قند و شکر را به خوزستان بفرستم.
چه می گویم خلاب پارگینی است
که سوی آب کوثر می فرستم
هوش مصنوعی: من هر چه بگویم، مانند یک جویبار کوچک است که به سمت آب زلال و گوارای کوثر روانه می‌شود.
غلط گفتم ز ذره کمتر است این
که زی خورشید انور می فرستم
هوش مصنوعی: من اشتباه کردم، این که من از ذره کمتر است، آن چیزی است که به سوی خورشید روشن می‌فرستم.
سوی یاقوت و لعل از ریش گاوی
فروغ مهره خر می فرستم
هوش مصنوعی: من از نور و درخشش جواهراتی مانند یاقوت و لعل، به دلیل وجود زشتی‌ها و ناپاکی‌ها ریش گاو را به یاد می‌آورم.
چو موسی طالب خضرم وگرنه
چرا قطره به اخضر می فرستم
هوش مصنوعی: شاید من به دنبال دانش و wisdom مانند موسی هستم، وگرنه چرا باید قطره‌ای از دانش را به سمت جایی که سبز و پر از زندگی است بفرستم؟
از این قلب تبهره درهمی چند
به سوی درهمی چر می فرستم
هوش مصنوعی: از این قلب که در آن اندوه و پریشانی وجود دارد، چند درهم را به سوی درهمی دیگری می‌فرستم.
نه بی شرمی است گر نه ذره خاک
چرا زی مشک اذفر می فرستم
هوش مصنوعی: اگر از ذره‌ای خاک بپرسید که چرا به عطر مشک می‌افزاید، این بی‌شرمی نیست.
نه خود را می نهم خوارانه خاری
چرا زی ورد احمر می فرستم
هوش مصنوعی: من خود را خوار و ذلیل نمی‌کنم و به همین خاطر در برابر مشکل و سختی، با قدرت و اراده مقاومت می‌کنم.
فراهم کرده ای را مفلسانه
بر طبع توانگر می فرستم
هوش مصنوعی: تو با دست خود، به طرز ساده‌ای، چیزی را آماده کرده‌ای و آن را به کسی می‌فرستی که از نظر مالی در وضعیت خوبی قرار دارد.
هنرمندا به تحفه پیش خدمت
سخنهای مبتر می فرستم
هوش مصنوعی: من به هنرمندان هدیه‌هایی از کلام زیبا و مفهومی ارسال می‌کنم که می‌تواند به عنوان تحفه‌ای از طرف پیش خدمت باشد.
هزاران کاروان شوق هر دم
پیاپی همچو شکر می فرستم
هوش مصنوعی: هر لحظه هزاران کاروان از شوق و اشتیاق در دلم در حال حرکتند و من این حس خوشایند را مانند شکر به دیگران می‌فرستم.
اگر بادی وزد در صحبت او
دو صد آه معنبر می فرستم
هوش مصنوعی: اگر بادی در کنار او بوزد، من چه بسیار sigh و ناله‌های پرمعنا به او ارسال می‌کنم.
سخن نزدت فرستادم بهر حال
قران هم زی پیمبر می فرستم
هوش مصنوعی: من پیامی برای تو فرستادم و در هر صورت، قرآن را نیز به پیامبر می‌فرستم.
عروس نظم باری بکر بودی
که نزد چون تو شوهر می فرستم
هوش مصنوعی: عروس زیبای نظم همچون دختری باکره است که من او را به تو که شایسته‌ای، می‌سپارم.
به چونین حضرتی چونین سخنها
اگر چه نیست در خور می فرستم
هوش مصنوعی: با اینکه چنین سخنانی در شأن مقام و جایگاه او نیست، اما من این مطالب را با کمال احترام ارائه می‌کنم.
چو نظمی نیستم شایسته تو
سخن زین روی ابتر می فرستم
هوش مصنوعی: من به دلیل اینکه توانایی و ظرافتی در نظم و بیان مناسب ندارم، سخنی که برایت می‌فرستم ناقص و ناقص‌الخلقه خواهد بود.