گنجور

شمارهٔ ۶۴ - در مدح سیف الدوله محمود بن ابراهیم

نظام ملک و ولایت جمال تاج و کلاه
سر محامد محمود شاهزاده و شاه
بلاهور درآمد میان موکب خویش
به زینتی که برآید شب چهارده ماه
قضا به روی همی رفت پیش او همه دشت
قدر به دیده همی رفت پیش او همه راه
هوا عنان براقش همی کشیده به دست
ز خاک نعل براقش همی دمیده گیاه
گشاده چشم به دیدار او سپید و سیاه
نهاده گوش به گفتار او سپهر و سپاه
بیافت حشمت او پشت دهر و گشت قوی
بدید هیبت او شیر چرخ و شد روباه
کنون کشد به جهان در سیاستش لشکر
کنون زند به فلک بر سعادتش خرگاه
ز شرم جاهش عیوق برنیارد سر
ز بیم عدلش بی جاده برندارد کاه
گناهکار بپرهیزد از مظالم او
که دست و پای گواهی بر او دهد به گناه
تناسخی که بدان فر ایزدی نگرد
بگوید اشهد ان لا اله الاالله
دلی که آینه فکرتش به چنگ آرد
در او ببیند رازی که نیست زان آگاه
کسی که خواهد کز همتش سخن گوید
دراز گرددش اندیشه و سخن کوتاه
ضمیر گردد تیرش دل مخالف را
از آن چو تیر همی محترق شود گه گاه
بدید گرز گران سنگ ماه بر کتفش
چو سنگ پشت سر اندر کتف کشد هر ماه
نه جست یارد با خشم او زبانه برق
نه کرد یارد در چشم او زمانه نگاه
نهیب حمله او دید دهر گشت جبان
نشاط خدمت او کرد چرخ گشت دو تاه
مظفرا ملکا خسروا خداوندا
همی نباید بر شاهزادگیت گواه
بدین صفت که رسیدی رسیده بود خبر
خبر عیان شد و بفزود بر یکی پنجاه
خدای چشم بد از عرض تو بگرداند
که صدر دولت و دینی و عز مسند و گاه
همیشه تا به هم آرند با سماع شراب
همیشه تا بنگارند بر سپید سیاه
نهال ملک نشان و بساط عدل سپر
رضای ایزد جوی و بقای سلطان خواه

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نظام ملک و ولایت جمال تاج و کلاه
سر محامد محمود شاهزاده و شاه
هوش مصنوعی: حکومت و اداره ملک به زیبایی و شکوه تاج و کلاهی است که بر سر محامد و محمود شاهزاده و شاه قراردارد.
بلاهور درآمد میان موکب خویش
به زینتی که برآید شب چهارده ماه
هوش مصنوعی: در شب چهاردهم ماه، بلاهور با شکوه و زیبایی خاصی در میان جمعیت خود وارد می‌شود.
قضا به روی همی رفت پیش او همه دشت
قدر به دیده همی رفت پیش او همه راه
هوش مصنوعی: قضا و تقدیر در حال حرکت بودند و به سوی او می‌رفتند، همه دشت‌ها و مسیرها به چشم او می‌رسیدند.
هوا عنان براقش همی کشیده به دست
ز خاک نعل براقش همی دمیده گیاه
هوش مصنوعی: هوا در حال حرکت به سوی سریع‌الحالی است و با دستان خود به جل çekش می‌کشد، در حالی که از نیروی این حرکت، گیاهان از خاک جان می‌گیرند و رشد می‌کنند.
گشاده چشم به دیدار او سپید و سیاه
نهاده گوش به گفتار او سپهر و سپاه
هوش مصنوعی: چشم‌هایم را به روی دیدن او باز کرده‌ام و گوش‌هایم را به شنیدن سخنان او آماده کرده‌ام. در این میان، همه چیز برای من اهمیت دارد، همان‌طور که آسمان و نیروهای آن مهم هستند.
بیافت حشمت او پشت دهر و گشت قوی
بدید هیبت او شیر چرخ و شد روباه
هوش مصنوعی: زیبایی و عظمت او به اندازه‌ای بود که بر تمام دنیا سایه افکند و در برابر قدرت او، همه می‌ترسیدند. مثل اینکه او شیر آسمان است و در مقابل او، روباه‌ها بی‌قدرت و کوچکند.
کنون کشد به جهان در سیاستش لشکر
کنون زند به فلک بر سعادتش خرگاه
هوش مصنوعی: حالا در جهان، با سیاستش قدرتی به دست آورده است و بر آسمان، خوشبختی‌اش را جشن می‌گیرد.
ز شرم جاهش عیوق برنیارد سر
ز بیم عدلش بی جاده برندارد کاه
هوش مصنوعی: از شرم مقامش هیچ‌کس جرأت ندارد سر خود را بالا ببرد و از ترس عدالت او، هیچ‌کس نمی‌تواند به راحتی این بار سنگین را بر دوش بگذارد.
گناهکار بپرهیزد از مظالم او
که دست و پای گواهی بر او دهد به گناه
هوش مصنوعی: افراد گناهکار باید از ظلم و ستم پرهیز کنند، زیرا اعمال آن‌ها خودشان گواهی بر گناهانشان می‌دهند.
تناسخی که بدان فر ایزدی نگرد
بگوید اشهد ان لا اله الاالله
هوش مصنوعی: تناسخ و بازگشت روح به دنیا، به این معناست که اگر روحی به مقام والا و الهی دست یابد، در نهایت شهادت می‌دهد که جز خداوند خدای دیگری نیست.
دلی که آینه فکرتش به چنگ آرد
در او ببیند رازی که نیست زان آگاه
هوش مصنوعی: دلی که توانایی درک و تفکر داشته باشد، می‌تواند رازهایی را ببیند و درک کند که دیگران از آن بی‌خبرند.
کسی که خواهد کز همتش سخن گوید
دراز گرددش اندیشه و سخن کوتاه
هوش مصنوعی: کسی که بخواهد درباره اراده و تلاش خود صحبت کند، ممکن است فکرش به موضوعات مختلف گسترش یابد و صحبت‌هایش بلند شود.
ضمیر گردد تیرش دل مخالف را
از آن چو تیر همی محترق شود گه گاه
هوش مصنوعی: وقتی که احساسات و خواسته‌های دل مخالف به سمت او پرتاب می‌شود، مانند تیری که به هدف می‌خورد، گاهی اوقات این تیر باعث شعله‌ور شدن و آتش‌سوزی در دل می‌گردد.
بدید گرز گران سنگ ماه بر کتفش
چو سنگ پشت سر اندر کتف کشد هر ماه
هوش مصنوعی: اگر به سنگینی ماه را بر شانه‌اش ببینی، همچون سنگی که بر پشت سر کشیده می‌شود.
نه جست یارد با خشم او زبانه برق
نه کرد یارد در چشم او زمانه نگاه
هوش مصنوعی: او با خشمی که دارد چون برق نمی‌تواند جست و خیز کند و در چشمانش زمانی را نمی‌توان دید.
نهیب حمله او دید دهر گشت جبان
نشاط خدمت او کرد چرخ گشت دو تاه
هوش مصنوعی: صدای حمله او باعث ترس و وحشت زمانه شد، و شگفتی خدمت او باعث گردید که زمین و زمان به حالت حیرت درآیند.
مظفرا ملکا خسروا خداوندا
همی نباید بر شاهزادگیت گواه
هوش مصنوعی: ای خداوند، تو نباید به مقام شاهزادگی او شاهد باشی.
بدین صفت که رسیدی رسیده بود خبر
خبر عیان شد و بفزود بر یکی پنجاه
هوش مصنوعی: در اینجا گفته می‌شود که به واسطه صفات و ویژگی‌هایی که فرد به آن‌ها دست یافته، خبرهای مهم و واضحی به همگان رسیده و این اطلاعات به اندازه‌ای زیاد است که به طور قابل توجهی افزایش یافته است. یعنی تأثیر این خبرها به حدی بوده که هر کس در مقایسه با دیگری پنجاه برابر بیشتر از آن‌ها مطلع شده است.
خدای چشم بد از عرض تو بگرداند
که صدر دولت و دینی و عز مسند و گاه
هوش مصنوعی: خداوند نگاه های بد را از تو دور کند، چون تو در جایگاه رفیع و باعزتی قرار داری که هم به حکومت و هم به دین مربوط می‌شود.
همیشه تا به هم آرند با سماع شراب
همیشه تا بنگارند بر سپید سیاه
هوش مصنوعی: همیشه تا زمانی که با موسیقی و نوشیدن شراب دور هم جمع شوند، همچنان به نوشتن بر روی کاغذ سفید و سیاه ادامه می‌دهند.
نهال ملک نشان و بساط عدل سپر
رضای ایزد جوی و بقای سلطان خواه
هوش مصنوعی: درختی که نشان‌دهنده سلطنت است و تکیه‌گاه عدالت، باید با رضایت خداوند و طول عمر پادشاه همراه باشد.