اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ماه ملک آمد از خسوف برون
تخت ازو یافت رتبت گردون
هوش مصنوعی: ماه نورانی به تدریج از سایهخواهی خود بیرون آمد و به جهت عظمتش، تخت و مقامش در آسمان بهدست آورد.
برد نورش ز ثابتات شکوه
داد سیرش به حادثات سکون
هوش مصنوعی: پرتو نور او از موجودات پایدار به درخشش درآمد و حرکتش در برابر حوادث بیحرکت به تماشا نشست.
باز بر برگرفت باطل دست
باز بر هم نهاد فتنه جفون
هوش مصنوعی: پرنده دوباره به پرواز درآمد و با دستانش، ظلم و ستم را از بین برد و در کنار آن، به آرامی درخت مشکلات را در هم پیوست.
نرم شد نرم چرخ تیز و درشت
رام شد رام دهر تند و حرون
هوش مصنوعی: زمانه که قبلاً سخت و تند بود، اکنون نرم و آرام شده است. مشکلات و چالشها به آرامی حل شدهاند و حالا زندگی به حالت تعادل و آرامش رسیده است.
آب در جوی عدل گشت گلاب
نوش در کام ظلم شد افیون
هوش مصنوعی: آب به جوی عدالت تبدیل شده و گلاب از آن به دست میآید، اما در کام ظلم، افیون تلخ و زیانآور شده است.
برکشید از نیام صیقل ملک
سیف دولت زدوده آینهگون
هوش مصنوعی: سلاحت را که از نیام بیرون آوردی، همچون آینهای صیقلی، نشانهی قدرت و شکوه حکومت توست.
چشم زخمی که بر هدی زده بود
برزند خویشتن به شرک اکنون
هوش مصنوعی: چشم آسیبدیدهای که به زیبایی نگاه کرده بود، اکنون به خودی خود دچار اشتباه شده است.
رای سیفی سرای پرده فتح
سوی هندوستان برد بیرون
هوش مصنوعی: شعری به تصاویر جالب از پیروزی و فتح اشاره دارد که به سرزمینی دیگر از جمله هند راه پیدا کرده است. در این متن، نویسنده با اشاره به رویدادها و موفقیتها، فضایی از افتخار و پیروزی را تصویر میکند و نشان میدهد که چگونه این موفقیتها به جهانی فراتر از مرزها منتقل میشوند.
از تف تیغ لشکر اسلام
بر رگ کفر در بجوشد خون
هوش مصنوعی: از ضربه و تند خون شمشیر سپاه اسلام بر رگهای کفر، خون به جوش میآید.
میغ بندد بلا و ژاله زند
بشکند پشت کفر و کافر دون
هوش مصنوعی: ابرها باران و تگرگ میبارند و با قدرتی که دارند، کفر و بیدینی را از پای درمیآورند.
نه چنان ژاله کش بگرداند
ژالهرانان ز کشتها به فسون
هوش مصنوعی: چشم اندازی که بر اثر بارش شبنم پدیدار میشود، نمیتواند مانند آنچه که بارانزایان انجام میدهند، زمینها را بهشتی کند.
یک جهان بتپرست و بت بینی
لگد روزگار کرده نگون
هوش مصنوعی: زندگی دنیایی پر از بتپرستان و بتهایی است که زمان به شدت آنها را به زوال میکشاند.
پای رایان گرفته دست زمین
بشکم درکشیده چون قارون
هوش مصنوعی: پای رایان به زمین فشرده شده است و دستش را به شدت درون شکم خود فرو برده، مانند قارون که در ثروت و دنیاداری غرق بود.
خسروا چون ولایت آذر
آمد اندر تصرف کانون
هوش مصنوعی: وقتی که آذر، قدرت و سلطهی خود را بر آتشگاه و کانون برقرار کرد، خسرو دیگر نتوانست در برابر او بایستد.
رزم را آذری فروز چنانک
دل مهیال باشدش کانون
هوش مصنوعی: نبردی همچون آتش زبانه میکشد، به گونهای که دل شجاعان را وادار به تلاش و جنبش میکند.
آذری کز نهیب سوزش او
شوربخت است راسل ملعون
هوش مصنوعی: آذری که از شدت دردش به شدت رنج میبرد، واقعاً نفرین شده است.
آتشی کاندر او دو جوهر اوست
جوهر دیو پال بود اندون
هوش مصنوعی: آتشی که در او وجود دارد، از دو عنصر تشکیل شده است و آن عنصر شیطانی است که درونش نهفته است.
تا چو پروانه حرص جمع کند
خلق را گرد آتش التون
هوش مصنوعی: مثل پروانه که به دور آتش میچرخد، مردم در تلاش هستند تا مال و اندوخته جمع کنند.
باره ملک را تو دار قوی
خانه عدل را تو باش ستون
هوش مصنوعی: ای کسی که قدرت ملک را در دست داری، تو باید پایه و اساس عدالت را استوار کنی.
امر تو باد بر زمانه روان
عمر تو باد با ابد مقرون
هوش مصنوعی: فرمان تو بر زمان حاکم است و زندگیات در پیوستگی با ابدیت خواهد بود.
نیک خواهانت مقبل و شادان
بدسگالانت مدبر و محزون
هوش مصنوعی: خیرخواهان تو خوشحال و مشتاقند، در حالی که حسودان تو در اندوه و بیتدبیری به سر میبرند.
حاشیه ها
«ژالهرانان»
دکتر میلاد عظیمی در یادداشتی در دهلیز تلگرام خود درباره اصطلاحی در آداب و رسوم مردم هند اشاره کرده اند:
مصراع دوم بیت یازدهم در هر دو چاپ دیوان ابوالفرج چنین است: «ژاله را نان ز کشتها به فسون». دکتر دامغانی دربارۀ این بیت نوشتهاند:«مجموعا یعنی ژالهای که بر دشمنان میبارد آنچنان ژالهای نیست که تبدیل به "نان" گردد کنایه از اینکه موجب برکت و سعادت باشد بلکه ژالهای است که موجب ادبار و بیچارگی میگردد» (۲).
اول بگویم که ژاله در این ابیات یعنی تگرگ. شاعر ادعا کرده که با به تخت نشستن ممدوح، بلا ابر خواهد شد و چنان تگرگی از ابر بلا خواهد بارید که پشت کفر و کفار را میشکند. منظور از کافران هندیان هستند. به تصریح شاعر ، ممدوح، به هندوستان لشکر میکشد.
در بیت دوم هم اصلا سخن از «نان» نیست. سخن از «ژالهرانان» است که تعبیر غریب و ناشناختهای است. در حدود جستجوهای ناچیزم این تعبیر را ندیدهام. در لغتنامۀ دهخدا و برخی فرهنگهایی که مراجعه کردهام نیامده است. در ذیل فرهنگهای فارسی استاد رواقی هم نیست.
مفاد بیت این است: این ژاله که از میغ بلا خواهد بارید از آن دست تگرگهایی نیست که «ژالهرانان» با افسون و جادو از کشتزارها میگردانند و دور میکنند و درنتیجه مانع صدمه رسیدن به باغ و مزرعه میشوند.
خب این یعنی چه؟ «ژالهرانان» کیستند؟ بیت به چه نکتهای اشاره دارد؟
میدانیم که ابوالفرج رونی مدتی در هند زیست و محتملاً با آداب و رسوم مردم هند آشنا بود. از سوی دیگر ابوریحان بیرونی فرموده که مردم هند اصولاً به افسون و عزیمت ایمان و تمایل فراوان داشتند (۳). موضوع این بیت نیز به افسون و نیرنگ هندیان برمیگردد.
گردیزی - مورخ قرن پنجم که در تاریخ نفیسش مطالب ارزشمندی دربارۀ «معارف هندوان» دارد – نوشته که یکی از انواع و اقسام افسونها و طلسمات برهمنان و افسونگران هندی مربوط به ژاله/ تگرگ بوده است:
« از خوانشهای ایشان که بس عجب است یکی بستن ژاله است و "راندن" آن از جایی به جایی و بذین سبب دیهها و جایها مقاطعه ستانند و از ژاله نگاه دارند و سالبهسال مقاطعۀ خویش بستانند و اگر کسی امتناع کند، ژاله را بر زمین او رانند»(۴). این را هم بنویسم که در جهاننامه (تألیف۶۰۵ ) نیز آمده که براهمۀ هندوستان «همی دعوی کنند که افسونها کنیم و بدان مقصودها برآریم چون... بستن باران و تگرگ بر ناحیتی یا دیهی» (۵).
میبینیم که اصلا «ژالهرانی» و تگرگ را از جایی به جایی راندن انگار یک شغل شده بود و مناسبات اقتصادی خاصی داشته است!! مردم از آسیبی که تگرگ به زالوزندگیشان میزد ،وحشت داشتند و رندان از ترس و تشویش مردم استفاده میکردند و مقاطعه و پول معیّن میستاندند و تعهد میدادند که تگرگ بر باغ و مزرعۀ مشتری نبارد. اگر هم کسی این پول را نمیداد برهمنان فسون میخواندند و ابر ژالهبار را به زمین او میراندند تا بر باغ او ببارد!
بارید به باغ او تگرگی
از گلبن او نماند برگی
پانوشت:
۱. دیوان ابوالفرج رونی به تصحیح دکتر محمود مهدوی دامغانی، ص ۱۲۶؛ نیز چاپ چایکین،ص۱۰۴ با قدری اختلاف.
۲. دیوان ابوالفرج رونی،ص۳۹۱.
۳. تحقیق ماللهند، ترجمۀ صدوقی سها، ج۱، ص۱۵۱.
۴. زینالاخبار، تصحیح رضازاده ملک،صص۴۱۰-۴۱۱؛ تصحیح حبیبی، دنیای کتاب، ص۶۱۵.
۵. تصحیح ریاحی، ص۱۱۳.
1403/08/09 15:11
رضا از کرمان
مهدی جان درود بر شما جالب بود
خواهش میکنم. فقط نقل قول کردم.