شمارهٔ ۶ - در مدح سیف الدوله محمود ابراهیم
نوروز جوان کرد به دل پیر و جوان را
ایام جوانی است زمین را و زمان را
هر سال در این فصل برآرد فلک از خاک
چون طبع جوانان جهان دوست جهانرا
گر شاخ نوان بود ز بی برگی و بی برگ
از برگ نوا داد قضا شاخ نوان را
انواع نبات اکنون چون مورچه در خاک
از جنبش بسیار مجدر کند آن را
مرغ از طلب دانه فرو ماند که دانه
در خاک همی سبز کند روی مکانرا
بگرفت شکوفه به چمن بر گذر باغ
چونانکه ستاره گذر کاهکشانرا
آن غنچه گل بین که همی نازد بر باد
از خنده دزدیده فروبسته دهانرا
وان لاله که از حرص ثنا گفتن خسرو
آورد برون از لب و از کام زبانرا
شاهنشه عالم که نبودهست به عالم
عالم تر و عادل تر از او انسی و جان را
محمود جهانگیر که بسته است جهان داد
در ناصیه دولت او حکم قران را
چون تیر همی راست رود گردش ایام
تا بازوی عدلش به خم آورد کمان را
بی طاعت او عقل نیامیخته با مغز
بی خدمت او عقد نبسته است میانرا
چابک تر و زیباتر از او گاه سواری
یک نقش نشد ساخته نقاش گمانرا
ساکن کندی طبع (و) هوا پا و رکابش
گرنه حرکت می دهدی دست و عنانرا
روزی که امل سست شود در طلب عمر
وقتی که اجل مسته دهد تیغ و سنانرا
گیرد ز فزع روی دلیران و سواران
گردی که عدیل آمد رنگ یرقانرا
گاه این به جگر جفت بود با تف تموز
گاه آن به نفس یار شود باد خزان را
ابلیس کشف وار درآرد به کتف سر
چون میر برآرد به کتف گرز گران را
از نیزه او بینی بی آگهی او
آویخته چون شیر علم شیر ژیان را
همواره جهاندار معین باد و نگهبان
این دولت پاینده و این بخت جوانرا
تا ایلک و خان قبله یغما و تتارند
جز درگه او قبله مباد ایلک و خانرا
شمارهٔ ۵ - در مدح خواجه منصور بن سعید بن احمد بن حسن میمندی صاحب دیوان عرض: امروز نشاطی است فره فضل و کرم راشمارهٔ ۷ - ایضاً له: زرود زاوه عبر کرد بحر ما
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
1400/08/15 16:11
افسانه چراغی
از برگ نوا داد
معنی بیت: اگر شاخه درخت از بینوایی و خزان زدگی، ضعیف و ناتوان و بدون برگ بود، قضا با آمدن بهار و رویش برگ، شاخه در حال حرکت را به نان و نوا رساند.
1400/08/15 16:11
افسانه چراغی
مُجَدَّر: آبله زده- آبله رو
1400/08/17 11:11
افسانه چراغی
حرص به معنی آرزومندی بسیار و میل شدید به چیزی است و معمولا این واژه پسندیده و دلنشین نیست بویژه که برای شکوفا شدن گل به کار رود. اگر واقعا شاعر آن را به کار برده و اشتباه نسخه و تایپ نباشد، میتوانست به جای آن از "میل" یا "بهر" استفاده کند بهتر در شعر مینشست. نظر من اینست وگرنه ابوالفرج خود استاد شاعران است.