گنجور

شمارهٔ ۵ - در مدح خواجه منصور بن سعید بن احمد بن حسن میمندی صاحب دیوان عرض

امروز نشاطی است فره فضل و کرم را
و امروز وفاقیست عجب تیغ و قلم را
زیرا که در او بر شرف گوهر آدم
تقدیر همی وقف کند عرض حشم را
منصور سعید آنکه به انعام و به افضال
زو برک و نوائی است عرب را و عجم را
آن وفد جلالت که ز نعمت نرسیده است
شافی تر از او وفدی ابنای نعم را
شخصی است حمید آمده در قوت و بسطت
روحی است معین شده امثال و حکم را
چرخی که جهانی ست از او اختر جدش
صدریکه شکوهی است از او بالش عم را
افراخته رایش به عطا رایت رادی
وافروخته طبعش به وفا روی نعم را
از اوج فلک همت او ساخته مرکب
بر فرق زحل رفعت او سوده قدم را
تیغش ز سر دهر برون برده ضلالت
تیرش ز دل ملک برآورده ستم را
گر مدح و ثنا را سبب کسب نبودی
زو کس نپسندیدی دینار و درم را
تا مایده جودش در کار نکردند
در خلقت آدم نفزودند شکم را
بر شاخ بقم حشمت او ناگه بگذشت
خون خشک شد اندر تن از آن شاخ بقم را
گر در سخن آید شنوا گردد لاشک
گوش از لغت خاطر او جذر اصم را
حاسد نکند بر حسدش سود وگر چند
با طالع خود جمع کند طالع جم را
نوری ندهد روشنی کار حسودش
اصلی نبود فربهی حال ورم را
عزمش چو فلق گیرد ره گیرد بر باد
حزمش چو ثبات آرد پل سازدیم را
سهمش بزند قافله عمر مخالف
وهمش بدرد پرده اسرار عدم را
در سایه امنش نرسد باز به تیهو
در ساحت عدلش ندرد گرگ غنم را
خاک هنرش مرده کند شعله فتنه
باد ظفرش روح دهد شیر علم را
تا ماله زند هیچ زمین هیچ کشاورز
تا سجده برد هیچ شمن هیچ صنم را
انگیخته از خانه او خواهم شادی
آویخته در دشمن او خواهم غم را
گه منزل او برزده با سغد و سمرقند
گه مجلس او طعنه زند باغ ارم را

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

امروز نشاطی است فره فضل و کرم را
و امروز وفاقیست عجب تیغ و قلم را
هوش مصنوعی: امروز روز خوشحالی و سعادت است که لطف و بخشش در آن جلوه‌گری می‌کند و همچنین امروز روزی است که حیرت‌انگیز به توافق و هماهنگی بین قدرت و دانش اشاره دارد.
زیرا که در او بر شرف گوهر آدم
تقدیر همی وقف کند عرض حشم را
هوش مصنوعی: زیرا که در وجود او، مقام والای ذات انسانی چنان است که سرنوشت به خاطر آن، خدمت و احترام در برابر او را تقدیم می‌کند.
منصور سعید آنکه به انعام و به افضال
زو برک و نوائی است عرب را و عجم را
هوش مصنوعی: منصور سعید کسی است که به برکت و نعمت‌های او، عرب و عجم از خوبی‌ها بهره‌مند می‌شوند و صدای او را می‌شنوند.
آن وفد جلالت که ز نعمت نرسیده است
شافی تر از او وفدی ابنای نعم را
هوش مصنوعی: آن گروه باعظمت که از نعمت بی‌نصیب مانده‌اند، بهتر از آنها هستند که فرزندان نعمت‌ها را شفا می‌بخشند.
شخصی است حمید آمده در قوت و بسطت
روحی است معین شده امثال و حکم را
هوش مصنوعی: شخصی به نام حمید آمده که روحی پرانرژی و قدرتمند دارد و در فهم و حل مسائل مختلف به او کمک شده است.
چرخی که جهانی ست از او اختر جدش
صدریکه شکوهی است از او بالش عم را
هوش مصنوعی: چرخ و فلک و تمام آنچه در جهان وجود دارد، به خاطر وجود اوست و مقام و عظمت او مانند ستارگان در آسمان است.
افراخته رایش به عطا رایت رادی
وافروخته طبعش به وفا روی نعم را
هوش مصنوعی: پرچم بلندش به بخشندگی افراشته شده و سرشتش با وفا بودن، نمایانگر نیکی و نعمت است.
از اوج فلک همت او ساخته مرکب
بر فرق زحل رفعت او سوده قدم را
هوش مصنوعی: این بیت به قدرت و بلندی روح انسانی اشاره دارد که حتی از اوج آسمان‌ها نیز فراتر رفته و به مقام برجسته‌ای دست یافته است. این سراینده از اراده و عزمی که فرد دارد سخن می‌گوید و به نوعی به عزم راسخ و تلاش‌های شگرف او در زندگی اشاره می‌کند. به عبارتی، با همتی والا می‌توان به قله‌های عالی دست یافت و بر مشکلات فائق آمد.
تیغش ز سر دهر برون برده ضلالت
تیرش ز دل ملک برآورده ستم را
هوش مصنوعی: تیغ او (شمشیرش) به طور نهانی از زمانه و دنیای خیانت‌ها بیرون آمده و تیر او (سلاحش) از دل حکومت، ظلم و ستم را بیرون آورده است.
گر مدح و ثنا را سبب کسب نبودی
زو کس نپسندیدی دینار و درم را
هوش مصنوعی: اگر ستایش و تعریف به عنوان وسیله‌ای برای به دست آوردن مالی نبود، هیچ‌کس حتی پول و دارایی را هم قبول نمی‌کرد.
تا مایده جودش در کار نکردند
در خلقت آدم نفزودند شکم را
هوش مصنوعی: وقتی که نعمت و بخشش خداوند در خلق آدم نمایان نشد، در آفرینش او به این نیاز و خواسته توجهی نکردند و چیزی به شکم او نیفزودند.
بر شاخ بقم حشمت او ناگه بگذشت
خون خشک شد اندر تن از آن شاخ بقم را
هوش مصنوعی: ناگهان شکوه و عظمت او بر روی درخت بقم جلوه‌گر شد و از دیدن آن، زندگی در وجودم متوقف شد و همه چیز در من به حالت خشکی درآمد.
گر در سخن آید شنوا گردد لاشک
گوش از لغت خاطر او جذر اصم را
هوش مصنوعی: اگر در گفتگو اشاره‌ای به حقیقت شود، گوش بی‌توجه به واژه‌ها، همواره توجه می‌کند و از اصل مطلب آگاه می‌شود.
حاسد نکند بر حسدش سود وگر چند
با طالع خود جمع کند طالع جم را
هوش مصنوعی: حسادت هیچ نفعی برای حسود ندارد، حتی اگر به ظاهر با شانس و سرنوشت خوب خود، به خوبی‌های دیگران دست پیدا کند.
نوری ندهد روشنی کار حسودش
اصلی نبود فربهی حال ورم را
هوش مصنوعی: حسودان نمی‌توانند به دیگران نوری ببخشند یا آن‌ها را درخشان کنند، زیرا این کار برای آن‌ها طبیعی نیست. در واقع، اگر حسودان به کسی آسیب برسانند، به معنای آن است که خودشان در حال رنج و ناراحتی هستند.
عزمش چو فلق گیرد ره گیرد بر باد
حزمش چو ثبات آرد پل سازدیم را
هوش مصنوعی: وقتی اراده‌اش مثل صبح روشن شود، به هدفش می‌رسد و وقتی احتیاطش مانند ثبات و استحکام باشد، پل‌هایی برای رسیدن به آنچه می‌خواهد می‌سازد.
سهمش بزند قافله عمر مخالف
وهمش بدرد پرده اسرار عدم را
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که اگر کسی در مسیر زندگی، به مشکلات و چالش‌هایی بر بخورد، باید بداند که این مشکلات می‌توانند او را به رازها و حقایق عمیق‌تری در مورد وجود و عدم رهنمون کنند. به عبارت دیگر، تجربه‌های سخت و دشوار می‌توانند درک عمیق‌تری از زندگی و اسرار آن به انسان بدهند.
در سایه امنش نرسد باز به تیهو
در ساحت عدلش ندرد گرگ غنم را
هوش مصنوعی: در پناه امنیت او، هیچ‌گاه به تزویر و فریب دست نمی‌زنند و در عرصه‌ی عدالت او، هیچ موجودی به جان گوسفندها نمی‌افتد.
خاک هنرش مرده کند شعله فتنه
باد ظفرش روح دهد شیر علم را
هوش مصنوعی: خاک هنر می‌تواند شعله‌های مشکل و فتنه را خاموش کند، ولی باد پیروزی روح و زندگی به علم و دانش می‌بخشد.
تا ماله زند هیچ زمین هیچ کشاورز
تا سجده برد هیچ شمن هیچ صنم را
هوش مصنوعی: هر کشاورز باید زمین را با دقت و تلاش آماده کند تا بتواند محصول خوبی برداشت کند، همچنین باید به ذات و معنویات احترام بگذارد و به مقام‌های معنوی و مقدس احترام قائل شود.
انگیخته از خانه او خواهم شادی
آویخته در دشمن او خواهم غم را
هوش مصنوعی: من از خانه او شادی می‌گیرم و در برابر دشمنش غم را به دوش می‌کشم.
گه منزل او برزده با سغد و سمرقند
گه مجلس او طعنه زند باغ ارم را
هوش مصنوعی: گاهی محل زندگی او در جایی است که با سغد و سمرقند هم‌مرز است و گاهی در جایی دیگر حضور دارد که باغ ارم را به تمسخر می‌گیرد.