گنجور

شمارهٔ ۵۶ - ایضاً له

زهی بزرگ عطاراد سرفراز همام
تو را رسد که گذاری به فضل و رادی گام
تو آن جوادی کز حرص جود معروفت
زبان قمقام آید به کار چون صمصام
ز شاخ بر تو سایل دو مغزه افشاند
بر مبارک آن چون دو مغزه بادام
امل ز دریا پرسید چون خیال تو دید
که تو کدامی و بخشنده خدای کدام
همیشه بادی در کام‌ها رسیده دلت
چنان که از تو جهانی رسیده‌اند به کام

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زهی بزرگ عطاراد سرفراز همام
تو را رسد که گذاری به فضل و رادی گام
هوش مصنوعی: عطار بزرگ و سرفراز است و خوشا به حال تو که با فضل و کامیابی قدم برمی‌داری.
تو آن جوادی کز حرص جود معروفت
زبان قمقام آید به کار چون صمصام
هوش مصنوعی: تو مانند جوانمردی هستی که از روی بخشندگی‌ات، نام و شهرتت در زبان‌ها می‌افتد و مانند شمشیری است که در کار خود بسیار تند و برنده است.
ز شاخ بر تو سایل دو مغزه افشاند
بر مبارک آن چون دو مغزه بادام
هوش مصنوعی: از شاخه‌ای که به تو اشاره دارد، دو دانه مانند بادام بر سر تو می‌بارد. این دانه‌ها به خاطر خوشبختی و خوبی توست.
امل ز دریا پرسید چون خیال تو دید
که تو کدامی و بخشنده خدای کدام
هوش مصنوعی: امّل که به دریا نگاه می‌کند، از او می‌پرسد که وضعیت من چگونه است و تو که هستی، آیا می‌توانی بگویی خدای بخشنده کدام است؟
همیشه بادی در کام‌ها رسیده دلت
چنان که از تو جهانی رسیده‌اند به کام
هوش مصنوعی: همیشه در دل‌ها چیزی وجود دارد که شبیه باد در کام‌هاست، گویی از تو جهانی به شادی و لذت می‌رسد.