گنجور

شمارهٔ ۵۲ - در مدح سلطان ابراهیم

سپهر دولت و دین آفتاب هفت اقلیم
ابوالمظفر شاه مظفر ابراهیم
کشید رایت منصور سوی لوهاور
به طالعی که تولا کند به دو تقدیم
قضا ز هیبت او دیده حال شرع قوی
قدر به حشمت او کرده کار شرک سقیم
غبار لشکر او بسته راه بادبزان
شهاب صولت او خسته جان دیو رجیم
بروز عدلش میزانهای ظلم سبک
به عون رایش پتیاره های دهر سلیم
کنون بجوشد خون خزانهای مسن
کنون بجنبد مسمار ملک های قدیم
نه بحر گردد با عزم او به عبره عبیر
نه کوه باشد با حلم او به وعده لئیم
نشاط شاهان بینی نهاده روی به غم
امیدرایان یابی نهاده پشت به بیم
سپه کند بگشاد خدنگ دیده روز
چنانکه نوک قلم در شتاب حلقه میم
فرو خورد حشرات زمانه نیزه او
چنانکه جادوی جادوان عصای کلیم
ز نعل خنگش روی زمین گه ناورد
پشیزه یابد بر شبه پشت ماهی شیم
خیال تیغ وی اندر میان پشت پدر
عدوی دولت و دین رامیان زند بدوتیم
نعوذ بالله از آن آب رنگ آتش فعل
که باد زخم دهد زو به خاک رنگ ادیم
به برق ماند و کس برق را ندیده سکون
به باد ماند و کس باد را ندید جسیم
به گاه صلح سبک روح تر ز حلم شجاع
برو ز حرب گرانمایه تر ز خشم حلیم
اسیر بوده او بی نفس چو سنگ صدف
یتیم کرده او بی عقب چو در یتیم
اگر شمیده بود عقل خصم او نه شگفت
بلی شمیده بود عقل در دماغ سلیم
وگر کبیره بیالاید از نفس چه عجب
بلی کبیره بیالاید از عذاب الیم
زهی به بازوی شمشیر کامکار ترا
نظیر نفس عزیز و شبیه فضل عدیم
دهد همی فلک از خلق تو به طبع نشاط
برد همی ملک از خلق تو به خلد نسیم
توئی که مایه دهی ملک را به تیغ و به رای
توئی که سیر کنی آزرا به زر و به سیم
زمین به مهر تو رادی کند به آب زلال
هوا ز خشم تو حامل شود به باد عقیم
همیشه تا بود از اختلاف در عالم
کثیف ضد لطیف و لئیم ضد کریم
به چنگ خیر تو موقوف باد هشت بهشت
به زیر امر تو مضبوط باد هفت اقلیم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سپهر دولت و دین آفتاب هفت اقلیم
ابوالمظفر شاه مظفر ابراهیم
هوش مصنوعی: آسمان قدرت و دین مانند خورشید در هفت سرزمین، به دست ابوالمظفر شاه مظفر ابراهیم می‌درخشد.
کشید رایت منصور سوی لوهاور
به طالعی که تولا کند به دو تقدیم
هوش مصنوعی: پرچم منصور به سوی لوهاور (محل قرار گرفتن) حرکت کرد، به سرنوشت و تقدیری که او را به دو تقدیم (دوستی و محبت) ببرند.
قضا ز هیبت او دیده حال شرع قوی
قدر به حشمت او کرده کار شرک سقیم
هوش مصنوعی: به خاطر عظمت او، قضا و تقدیر زندگی افراد تغییر می‌کند و شریعت به خاطر جلال و شکوه او قدرت می‌یابد و به سمت حقایق الهی سوق می‌یابد و شرک ضعیف و بی‌اساس را کنار می‌زند.
غبار لشکر او بسته راه بادبزان
شهاب صولت او خسته جان دیو رجیم
هوش مصنوعی: غبار سپاه او راه را بر بادبزنان بسته و قدرت او حتی دیوان پلید را خسته کرده است.
بروز عدلش میزانهای ظلم سبک
به عون رایش پتیاره های دهر سلیم
هوش مصنوعی: ظهور عدالتش معیار ظلم را سبک می‌کند و به یاری او، مشکلات زمانه آسان می‌شود.
کنون بجوشد خون خزانهای مسن
کنون بجنبد مسمار ملک های قدیم
هوش مصنوعی: اکنون خون درختان پیر پاییزی به جوش می‌آید و میخ‌های حکومت‌های کهن به حرکت درمی‌آیند.
نه بحر گردد با عزم او به عبره عبیر
نه کوه باشد با حلم او به وعده لئیم
هوش مصنوعی: با اراده او، دریا نمی‌تواند به عمق خود برسد و به یادگار عبیر تبدیل شود، و کوه نیز با صبر و حلم او نمی‌تواند به وعده‌ای خائنانه محتاج باشد.
نشاط شاهان بینی نهاده روی به غم
امیدرایان یابی نهاده پشت به بیم
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تفاوت وضعیت شاهان و افراد ناامید اشاره می‌کند. او می‌گوید که شاهان با نشاط و خوشحالی رو به جلو دارند و به زندگی و خوشی‌ها نگاه می‌کنند، در حالی که افرادی که ناامید هستند، به غم و بیم پشت کرده و به سمت ناامیدی و ترس می‌نگرند. به طور کلی، این بیانگر دو نوع نگرش به زندگی است: یکی پر از امید و شادی و دیگری آکنده از غم و ترس.
سپه کند بگشاد خدنگ دیده روز
چنانکه نوک قلم در شتاب حلقه میم
هوش مصنوعی: سپه آغاز به حرکت کرد و تیر چشمانش را به سوی روز گشود، همانطور که نوک قلم به سرعت در دایره‌ی حرف میم حرکت می‌کند.
فرو خورد حشرات زمانه نیزه او
چنانکه جادوی جادوان عصای کلیم
هوش مصنوعی: حشرات زمانه، مانند جادوگران که با چوب سحرآمیز خود، معجزه می‌کنند، به طرز باور نکردنی نیروی او را در خود فرو می‌برند.
ز نعل خنگش روی زمین گه ناورد
پشیزه یابد بر شبه پشت ماهی شیم
هوش مصنوعی: از اثر نعل بی‌وزن او روی زمین، گاهی پشیزی بر خواهد آمد که در شب بر پشت ماهی خواهد درخشید.
خیال تیغ وی اندر میان پشت پدر
عدوی دولت و دین رامیان زند بدوتیم
هوش مصنوعی: تصور تیغ او در میان پشت پدر، دشمن دولت و دین را در هم می‌تنید و از او می‌کاهد.
نعوذ بالله از آن آب رنگ آتش فعل
که باد زخم دهد زو به خاک رنگ ادیم
هوش مصنوعی: ما به خدا پناه می‌بریم از آن آبی که رنگش مانند آتش است، چرا که باد می‌تواند به زمین زخمی بزند و رنگش را به رنگ خون درآورد.
به برق ماند و کس برق را ندیده سکون
به باد ماند و کس باد را ندید جسیم
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که برخی چیزها و پدیده‌ها وجود دارند که ما آن‌ها را نمی‌بینیم یا تجربه نمی‌کنیم، اما اثرات آن‌ها را می‌توانیم حس کنیم. مانند برق که وجود دارد اما نمی‌توانیم آن را ببینیم و همچنین باد که همیشه در حال حرکت است ولی قابل دیدن نیست. این مسأله به ما یادآوری می‌کند که برخی واقعیت‌ها و تجربیات وجود دارند که از چشم ما پنهان مانده‌اند.
به گاه صلح سبک روح تر ز حلم شجاع
برو ز حرب گرانمایه تر ز خشم حلیم
هوش مصنوعی: در زمان صلح، انسان باید آرامش بیشتری داشته باشد و با صبر و شجاعت رفتار کند. همچنین، در مقایسه با دوران جنگ، حلیم و بردبار بودن از خشم و عصبانی شدن ارزشمندتر است.
اسیر بوده او بی نفس چو سنگ صدف
یتیم کرده او بی عقب چو در یتیم
هوش مصنوعی: او مانند سنگی بی‌حرکت و بی‌جان گرفتار شده است و همچون صدفی یتیم، هیچ پشتیبانی ندارد. در حقیقت، او بدون هیچ دلگرمی و پشتوانه‌ای احساس تنهایی و کمبود می‌کند.
اگر شمیده بود عقل خصم او نه شگفت
بلی شمیده بود عقل در دماغ سلیم
هوش مصنوعی: اگر عقل دشمنش را درست می‌سنجید، هیچ شگفتی وجود نداشت؛ چون عقل در ذهن فرد نیکو بود.
وگر کبیره بیالاید از نفس چه عجب
بلی کبیره بیالاید از عذاب الیم
هوش مصنوعی: اگر نفس انسانی بخواهد گناه بزرگی مرتکب شود، چه تعجبی دارد؟ زیرا گناهان بزرگ می‌توانند از عذاب دردناک ناشی شوند.
زهی به بازوی شمشیر کامکار ترا
نظیر نفس عزیز و شبیه فضل عدیم
هوش مصنوعی: زبانت به قدری قوی و دلیر است که مانند آن، نفس شایسته و فضیلت‌های بی‌نظيري وجود ندارد.
دهد همی فلک از خلق تو به طبع نشاط
برد همی ملک از خلق تو به خلد نسیم
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر وجود تو شادی و نشاط را هدیه می‌دهد و فرشتگان به خاطر تو از بهشت بادی معطر و روح‌افزا را به خاطر دارند.
توئی که مایه دهی ملک را به تیغ و به رای
توئی که سیر کنی آزرا به زر و به سیم
هوش مصنوعی: تو به عنوان منبع قدرت و ثروت، سرزمین‌ها را با شمشیر و تدبیر خود اداره می‌کنی و باعث می‌شوی که قشر نیازمند به ثروت و امکانات دسترسی پیدا کند.
زمین به مهر تو رادی کند به آب زلال
هوا ز خشم تو حامل شود به باد عقیم
هوش مصنوعی: زمین با عشق تو به حیات ادامه می‌دهد و آب زلال با خشم تو دستخوش تغییر می‌شود. هوای لطیف تحت تاثیر خشم تو قرار می‌گیرد و نازایی را تحمل می‌کند.
همیشه تا بود از اختلاف در عالم
کثیف ضد لطیف و لئیم ضد کریم
هوش مصنوعی: در جهان همیشه تضادهایی وجود دارد؛ چیزهای ناپاک و زشت برعکس چیزهای لطیف و نیکو قرار دارند.
به چنگ خیر تو موقوف باد هشت بهشت
به زیر امر تو مضبوط باد هفت اقلیم
هوش مصنوعی: امیدوارم که نعمت‌های خوب زندگی به دست تو باشد و هشت بهشت در اختیار تو قرار گیرد. همچنین آرزو می‌کنم که هفت اقلیم دنیا تحت فرمان تو باشد.