گنجور

شمارهٔ ۵۱ - در مدح علاء الدوله ابوسعد سلطان مسعود بن سلطان ابراهیم بن سلطان مسعود بن محمود بن سبکتکین

نظام گیرد کار هوا بدین هنگام
که دل ز شیر ستاند بدو دو پیکر وام
سپهر اگر چه درشت است یابی او را نرم
جهان اگر چه حرون است یابی او را رام
برون کند خرد از خرده گاه لهو شکیل
فرو کشد طرب از طره جای عیش لگام
ز عشق یار بجنبد کش و به پیچد دل
ز حرص باده به برد لب و به خارد کام
دهان قمری موزون نهد عیار نفس
زبان طوطی شیرین کند ادای کلام
غذا به طعم عسل می رسد همی به گلو
عرق به بوی گلابی همی چکد ز مسام
بخار جمره در انگور و لاله در گوئی
همی گذارد لعل و همی طرازد جام
درخت سرو ز باد شمال پنداری
همی فشاند دست و همی گذارد گام
مگر مدام درین فصل خاک مست بود
ز بس که به روی ریزند جرعه های مدام
از آن چو مستان راز دلش قلیل و کثیر
گشاده یابد خاص و برهنه بیند عام
خزان عصر عدیل خزان جانور است
که روز او نه تمام است ور از او نه تمام
بهار سال غلام بهار جشن ملک
که هم به طبع غلام است و هم به طوع غلام
علای دولت بوسعد روی لشکر حق
سنای ملت مسعود پشت عهد انام
خدایگانی شاهنشهی که رایت او
ظفر به دیده کشد پشت موکب اسلام
فروغ تاجش پرورده نور در انجم
همای چترش گسترده سایه بر ایام
به رزم و بزم قضا کوشش و قدر بخشش
به عزم و حزم هوا جنبش و زمین آرام
به پای همت او آسمان سپرده رکاب
به دست طاعت او آفتاب داده زمام
نشسته امنش در مدخل صباح و مسا
گذشته امرش بر مخرج ضیاء و ظلام
براق اخر او را طریق کاهکشان
بلوس و لابه دهد کوکب دوال و ستام
شهاب ترکش او را ز گریه قالب دیو
به خون و مغز کند سیر در عروق و عظام
اگر به چرخ بر از چرخ او نموده برند
نموده ناطح انوار گردد و اجرام
پیش به خاید شاخ دو شاخه بر ناهید
زهش بمالد گوش دو گوشه بر بهرام
زرشک او بخمد پشت صاحب خرچنگ
ز سهم او برد هوش راکب ضرغام
منجمان که به شکل هلال کردارش
نگه کنند ندانند کاین هلال کدام
گمان کنند که اعجاز شاه پیکر ماه
دو مغزه کرد به ایمای پیکر صمصام
بر آن میان که بر انصار برزنند انصار
در آن میان که به اعلام درجهند اعلام
خطیب فتنه به خلقی همی دهد پاسخ
رسول جنگ به جمعی همی برد پیغام
شراب حسرت دنیا همی چشند افواه
وبال رجعت عقبی همی کشند اقدام
شود ز وحشت پوینده هوا مقعد
شود ز هیبت گوینده صدا تمتام
چنان رباید رمحش ز پشت کوه پلنگ
که شاهباز رباید ز روی آب نحام
زهی سیاست تو عقد شرک را فتاح
زهی ریاست تو عقد شرع را نظام
تو آن مطالع نفس داوری که در گیتی
به امر و نهی تو مقصور شد حلال و حرام
به عون عقل تو سهم هنر بیاراید
تن توانگر و درویش بی تکلف لام
به صیت عدل تو صیاد وحش می آرد
سروی آهوی نخجیر بی وسیلت دام
همیشه تا نبود یاریی چو یاریی بخت
همیشه تا نبود راندنی چو راندن کام
ز بختیاری بر تارک سپهر نشین
ز کامکاری بر دیده زمانه خرام
عریض ملک ترا ملک روزگار تبع
طویل تیغ ترا تیغ آفتاب نیام

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نظام گیرد کار هوا بدین هنگام
که دل ز شیر ستاند بدو دو پیکر وام
هوش مصنوعی: در این لحظه، زمانی که دل از عشق و محبت جدا می‌شود، همه چیز در دنیا بی‌نظم و آشفته می‌شود.
سپهر اگر چه درشت است یابی او را نرم
جهان اگر چه حرون است یابی او را رام
هوش مصنوعی: اگرچه آسمان بزرگ و سخت به نظر می‌رسد، اما می‌توانی آن را با لطافت درک کنی و اگرچه دنیا پر از هیاهو و سختی است، می‌توانی آن را به آرامی تسخیر کنی.
برون کند خرد از خرده گاه لهو شکیل
فرو کشد طرب از طره جای عیش لگام
هوش مصنوعی: عقل و فهم انسان می‌تواند از لحظات شادی و خوشی که به ظاهر فریبنده هستند، دور شود و از آن‌ها فاصله بگیرد. در این حین، شوق و لذت از دل و روح می‌رود و برفراز زندگی، تمایل به خوشی و شادی هم کاهش می‌یابد.
ز عشق یار بجنبد کش و به پیچد دل
ز حرص باده به برد لب و به خارد کام
هوش مصنوعی: از عشق محبوب، دل به حرکت در می‌آید و به شدت خواهان باده می‌شود، لب‌ها را می‌زند و دل را می‌گزد.
دهان قمری موزون نهد عیار نفس
زبان طوطی شیرین کند ادای کلام
هوش مصنوعی: قمر در دهانش به زیبایی سخن می‌گوید و نفسش مانند طوطی نرم و دلپذیر است و کلامش را به شکلی شیرین بیان می‌کند.
غذا به طعم عسل می رسد همی به گلو
عرق به بوی گلابی همی چکد ز مسام
هوش مصنوعی: غذا مانند عسل در گلوی انسان حس خوبی ایجاد می‌کند و عرق بدن هم بوی خوش گلاب را به مشام می‌رساند.
بخار جمره در انگور و لاله در گوئی
همی گذارد لعل و همی طرازد جام
هوش مصنوعی: در اینجا به نوعی زیبایی و جلوه‌های طبیعی اشاره شده است. بخار ناشی از آتش زغال‌سنگ در حین سوختن به شکل خوشبو و دلنشینی به میوه‌ها و گل‌ها می‌نشیند، در حالی که این زیبایی‌ها با رنگ و جلوه‌های دلربا، همچون جواهرات در杯‌های نوشیدنی خودنمایی می‌کنند. این تصویرسازی نشان‌دهنده ارتباط عمیق میان عناصر طبیعی و زیبایی‌های زندگی است.
درخت سرو ز باد شمال پنداری
همی فشاند دست و همی گذارد گام
هوش مصنوعی: درخت سرو گویی از باد شمال سر به چالش می‌زند و با شاخه‌هایش دست و پا می‌زند و می‌کوشد تا به جلو حرکت کند.
مگر مدام درین فصل خاک مست بود
ز بس که به روی ریزند جرعه های مدام
هوش مصنوعی: آیا ممکن است در این فصل، زمین به قدری مست و شاداب باشد که مدام جرعه‌های باران بر روی آن بریزد؟
از آن چو مستان راز دلش قلیل و کثیر
گشاده یابد خاص و برهنه بیند عام
هوش مصنوعی: کسی که در حال مستی است، احساسات و رازهای دلش را به راحتی بیان می‌کند و این بیان ویژه‌ای برای افراد خاص دارد، در حالی که برای عموم مردم این رازها به صورت عادی و بی‌پرده آشکار می‌شود.
خزان عصر عدیل خزان جانور است
که روز او نه تمام است ور از او نه تمام
هوش مصنوعی: فصل پاییز مانند فصلی است که جانوران در آن با تنگناها و کمبودها مواجه می‌شوند. روز پاییزی هرگز به طور کامل وجود ندارد و نه آن حالتی که در آن زندگی به طور کامل جریان دارد.
بهار سال غلام بهار جشن ملک
که هم به طبع غلام است و هم به طوع غلام
هوش مصنوعی: بهار سال، زمان جشن و شادمانی است که هم برای خود غلام خوشایند است و هم باعث رضایت او می‌شود.
علای دولت بوسعد روی لشکر حق
سنای ملت مسعود پشت عهد انام
هوش مصنوعی: این بیت به تبیین ویژگی‌ها و نشانه‌های دولت و ملت در یکجا می‌پردازد. اشاره به این دارد که دولت بوسعد به نمایندگی از لشکر حق، نشانی از شکوه و عظمت ملت مسعود را در پشت خود دارد و نمایانگر پیمان و عهد میان مردم و سرزمینشان است. به عبارت دیگر، این دستاوردها و ویژگی‌ها بر اساس یک اتحاد و همکاری میان رهبران و مردم شکل گرفته است.
خدایگانی شاهنشهی که رایت او
ظفر به دیده کشد پشت موکب اسلام
هوش مصنوعی: خدایی که پادشاهی او پیروزی را در برابر چشم‌ها به نمایش می‌گذارد و حمایتگر اسلام است.
فروغ تاجش پرورده نور در انجم
همای چترش گسترده سایه بر ایام
هوش مصنوعی: تاج او درخشش و نور را از ستاره‌ها به ارث برده و سایه‌اش بر روی روزها گسترده شده است.
به رزم و بزم قضا کوشش و قدر بخشش
به عزم و حزم هوا جنبش و زمین آرام
هوش مصنوعی: در تلاش برای نبرد و جشن، سرنوشت را به کوشش و قدرت ببخش. با اراده و احتیاط، حرکات را انجام بده و زمین را در آرامش نگه‌دار.
به پای همت او آسمان سپرده رکاب
به دست طاعت او آفتاب داده زمام
هوش مصنوعی: با تلاش و اراده او، آسمان به خدمتش درآمده است و خورشید نیز فرمانبردار او گردیده است.
نشسته امنش در مدخل صباح و مسا
گذشته امرش بر مخرج ضیاء و ظلام
هوش مصنوعی: او با آرامش در آستان صبح و شب نشسته است و تقدیرش در گذرگاه روشنایی و تاریکی رقم خورده است.
براق اخر او را طریق کاهکشان
بلوس و لابه دهد کوکب دوال و ستام
هوش مصنوعی: براق او را به سوی کاهکشان می‌برد و در این مسیر، ستاره‌ای درخشان و برجسته در آسمان به او نشان می‌دهد.
شهاب ترکش او را ز گریه قالب دیو
به خون و مغز کند سیر در عروق و عظام
هوش مصنوعی: اشک او مانند شهابی است که به شدت بر دل و جان دشمنان اثر می‌گذارد و آنها را از درون می‌سوزاند و در رگ‌ها و استخوان‌هایشان نفوذ می‌کند.
اگر به چرخ بر از چرخ او نموده برند
نموده ناطح انوار گردد و اجرام
هوش مصنوعی: اگر به گردون (چرخ) برسی، از قدرت آن می‌توانی استفاده کنی که نورها را به نمایش می‌گذارد و اجرام آسمانی را به حرکت در می‌آورد.
پیش به خاید شاخ دو شاخه بر ناهید
زهش بمالد گوش دو گوشه بر بهرام
هوش مصنوعی: به جلو برو و شاخی دو شاخه را بر ناهید بزن، تا گوش‌های دو طرف را بر بهرام بمالد.
زرشک او بخمد پشت صاحب خرچنگ
ز سهم او برد هوش راکب ضرغام
هوش مصنوعی: زرشک او بر پشت صاحب خرچنگ می‌نشیند و به خاطر سهم او، عقل راکب شیر را به خود مشغول می‌کند.
منجمان که به شکل هلال کردارش
نگه کنند ندانند کاین هلال کدام
هوش مصنوعی: ستاره‌شناسان که به شکل هلالی در آسمان نگاه می‌کنند، نمی‌دانند که این هلال مربوط به کدام ماه است.
گمان کنند که اعجاز شاه پیکر ماه
دو مغزه کرد به ایمای پیکر صمصام
هوش مصنوعی: برخی تصور می‌کنند که جمال و زیبایی ماه به اندازه‌ای شگفت‌انگیز است که می‌تواند دو قهرمان بزرگ را تحت تأثیر قرار دهد و به شعفی دلپذیر دامن بزند.
بر آن میان که بر انصار برزنند انصار
در آن میان که به اعلام درجهند اعلام
هوش مصنوعی: در آنجا که بر دوستان یاری‌گر هجوم آورند، آنها در پاسخ به فراخوانی که می‌شود، به دفاع می‌پردازند.
خطیب فتنه به خلقی همی دهد پاسخ
رسول جنگ به جمعی همی برد پیغام
هوش مصنوعی: سخنران فتنه، به مردمی پاسخ می‌دهد، و پیام‌بر جنگ به گروهی دیگر پیام می‌رساند.
شراب حسرت دنیا همی چشند افواه
وبال رجعت عقبی همی کشند اقدام
هوش مصنوعی: شراب حسرت دنیا را می‌نوشند و به آثار منفی بازگشت به آخرت فکر می‌کنند.
شود ز وحشت پوینده هوا مقعد
شود ز هیبت گوینده صدا تمتام
هوش مصنوعی: بخاطر ترس و وحشت از آنچه در اطراف می‌گذرد، فردی که در حال حرکت است، ناگهان متوقف می‌شود و از صدای کسی که صحبت می‌کند، تحت تأثیر قرار می‌گیرد و به شدت تحت‌فشار قرار می‌گیرد.
چنان رباید رمحش ز پشت کوه پلنگ
که شاهباز رباید ز روی آب نحام
هوش مصنوعی: چنان دمیقود و استوار است که با نیرومندی و چابکی‌اش می‌تواند پلنگی را از بالای کوه به پایین بکشاند و مانند شاهبازی که از روی آب شکار می‌کند، به راحتی و با مهارت، طعمه‌اش را می‌گیرد.
زهی سیاست تو عقد شرک را فتاح
زهی ریاست تو عقد شرع را نظام
هوش مصنوعی: عجب از تدبیر و سیاست تو که رشته‌های کفر را می‌گشایی و نیز عجب از رهبری تو که قوانین شرع را برقرار می‌کنی.
تو آن مطالع نفس داوری که در گیتی
به امر و نهی تو مقصور شد حلال و حرام
هوش مصنوعی: تو آن نفس و روح داوری هستی که در دنیا همه چیز به دست تو و بر اساس دستورات و قوانین تو تعیین می‌شود، هر آنچه حلال و حرام است به فرمان تو ارتباط دارد.
به عون عقل تو سهم هنر بیاراید
تن توانگر و درویش بی تکلف لام
هوش مصنوعی: با کمک عقل و دانش، استعدادها و هنرها در وجود انسان شکوفا می‌شوند و در این میان، هم ثروتمندان و هم فقیران به آسانی می‌توانند به این زیبایی‌ها دست یابند.
به صیت عدل تو صیاد وحش می آرد
سروی آهوی نخجیر بی وسیلت دام
هوش مصنوعی: به خاطر شهرت و نام عدالت تو، شکارچیان وحش می‌آورند سروی را که آهوی خوش‌قد و قامت است، بدون این که به دام بیفتد.
همیشه تا نبود یاریی چو یاریی بخت
همیشه تا نبود راندنی چو راندن کام
هوش مصنوعی: هر زمان که یاری از بخت نباشد، در حقیقت هیچ چیز پیش نمی‌رود و دلخواهی حاصل نمی‌شود.
ز بختیاری بر تارک سپهر نشین
ز کامکاری بر دیده زمانه خرام
هوش مصنوعی: از سرزمین بختیاری، بر فراز آسمان قرار بگیر و با خوشبختی، در چشمان دنیا خرامان باش.
عریض ملک ترا ملک روزگار تبع
طویل تیغ ترا تیغ آفتاب نیام
هوش مصنوعی: این متن به زیبایی نشان می‌دهد که سرزمین و سرنوشت تو در طول زمان تحت تأثیر قرار گرفته است. تیغ تو، که نماد قدرت و تلاش تو است، به اندازه‌ای قوی و درخشان است که می‌تواند با تابش آفتاب مقایسه شود. در واقع، این جملات به اهمیت و جایگاه والا و تاثیرگذار تو در زندگی اشاره دارند.