گنجور

شمارهٔ ۳۹ - در مدح سلطان ابراهیم

نظام عالم و خورشید ملک و ذات هنر
نصیر دولت و پشت هدی و روی ظفر
ابوالمظفر شاه مظفر ابراهیم
که اختیار خدای است و افتخار بشر
سپهر دولت عالیش را کهین برجی است
زمین ولایت صافیش را کهین کشور
ز حزم اوست بهر کامگاه صد ناظر
ز عزم اوست بهر تیردار صد لشکر
گشاده چشم به دیدار او شهور و سنین
نهاده گوش به گفتار او قضا و قدر
اگر شمایل حلمش به باد برگذرد
دهد شکوه تجلیش باد را لنگر
وگر فضایل طبعش به کوه برشمرند
سبک ز خاصیتش کوه را برآید پر
لطیفه های عرض راز بهر خویشی جنس
همی به چرخ برد همتش گرفته به پر
گرو به جنس عرض نیستی بدین معنی
فرود چرخ نهشتی فراز یک جوهر
چگونه گوئی کز کوکنار یابد خواب
کسی که او را سودا دهد سهر به سحر
از آن سپس که همی عدل و سهم شاه دهند
به چشم راحت خواب و به چشم رنج سهر
بهشت ملک جهان را ز تیغ نصرت شاه
صراط وار پلی مشگل است پیش اندر
که جز به قوت ایمان و امر طاعت او
برو نیارد دور سپهر کرد گذر
کسی که فکرت او برنهد به ذروه قدم
کسی که حکمت او برکشد به جیحون سر
ز دولتش به هوا برگرفته بیند جای
ز نصرتش به زمین درگشاده یابد در
خیال هیبت او گربه بیشه عبره کند
در او به عبرت بگذر به حال او بنگر
به جوی آب درش آب رنگ مانده سراب
به روی خاک برش خاره گشته خاکستر
نه هیچ ساکن و جنبان بر او مگر انجم
نه هیچ طایر و سایر در او مگر صرصر
چو شیر رایت شیر دلیر او بیدل
چو شاخ آهو شاخ درخت او بی بر
توئی که باد نیابد به بارگاه ترا
توئی که خاک ندارد به دستگاه تو زر
زامن عدل تو در صید باز گیرد کبک
ز سهم تیغ تو در رزم ماده گردد نر
به جای جد تو دهر آلتی است هزل نمای
بشان ملک تو عدل آیتی است حق گستر
نهد یقین تو بر طبع سنگ مهر و وفا
نهد نگین تو در مهر موم سمع و بصر
همیشه تا که بود در نظاره گاه سپهر
یکی ز شادی فربه یکی ز غم لاغر
کمال دولت یاب و جمال نعمت بین
نهال ملک نشان و بساط عدل سپر
دهان عالم بر مدحتت گشاده زبان
میان جوزا بر طاعتت ببسته کمر

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نظام عالم و خورشید ملک و ذات هنر
نصیر دولت و پشت هدی و روی ظفر
هوش مصنوعی: این بیت به بیان نظام و ترتیب کیهانی و اهمیت خورشید به عنوان منبع نور و زندگی می‌پردازد. همچنین به ویژگی‌های برجسته هنر و نقش آن در حمایت از دولت اشاره دارد، که همچون پشتیبان و هدایت‌گر، به سوی پیروزی و موفقیت پیش می‌برد.
ابوالمظفر شاه مظفر ابراهیم
که اختیار خدای است و افتخار بشر
هوش مصنوعی: ابوالمظفر شاه مظفر ابراهیم، کسی است که قدرت او از جانب خداوند است و برای انسان‌ها مایه افتخار به شمار می‌آید.
سپهر دولت عالیش را کهین برجی است
زمین ولایت صافیش را کهین کشور
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که در این شعر، شاعر به عظمت و اهمیت سرزمین و کشوری که در آن زندگی می‌کند، اشاره دارد. او معتقد است که کشورش به نوعی مظهر قدرت و شکوه است و زمین آن، نمادی از حکومت و مدیریت صحیح در آن دیار می‌باشد. به بیان دیگر، شاعر برتری و اعتبار کشورش را به تصویر می‌کشد و این احساس را منتقل می‌کند که این سرزمین جایگاه ویژه‌ای در جهان دارد و می‌تواند به عنوان نماد رشد و شکوفایی دیده شود.
ز حزم اوست بهر کامگاه صد ناظر
ز عزم اوست بهر تیردار صد لشکر
هوش مصنوعی: از هوشیاری و احتیاط او، برای به دست آوردن خواسته‌ها، می‌توان به وجود بسیاری ناظران اشاره کرد و از اراده و تصمیم او، می‌توان به قدرت و آمادگی بالای سپاه اشاره کرد.
گشاده چشم به دیدار او شهور و سنین
نهاده گوش به گفتار او قضا و قدر
هوش مصنوعی: چشمم را به تماشای او گشوده‌ام و سال‌ها و ماه‌ها را گذرانده‌ام، گوشم به شنیدن سخنان او سپرده شده است، زیرا همه چیز به دست تقدیر است.
اگر شمایل حلمش به باد برگذرد
دهد شکوه تجلیش باد را لنگر
هوش مصنوعی: اگر صبر و بردباری او با باد پراکنده شود، شکوه و زیبایی او همچون لنگری به باد متصل می‌شود.
وگر فضایل طبعش به کوه برشمرند
سبک ز خاصیتش کوه را برآید پر
هوش مصنوعی: اگر ویژگی‌های نیکوی او را با ویژگی‌های یک کوه مقایسه کنند، اینقدر بزرگ و برجسته است که کوه را از جا بلند می‌کند.
لطیفه های عرض راز بهر خویشی جنس
همی به چرخ برد همتش گرفته به پر
هوش مصنوعی: نکته‌های لطیف را برای نزدیکان گفتن، از جنس آرزوهای خود را به آسمان می‌برد و همت خود را به اوج می‌رساند.
گرو به جنس عرض نیستی بدین معنی
فرود چرخ نهشتی فراز یک جوهر
هوش مصنوعی: در اینجا به این موضوع اشاره شده که گروه و دسته‌ای که به یک نوع ماده یا جنس تعلق دارند، در واقع در سطح پایین‌تری از وجود قرار دارند. به طور کلی، برتری و عظمت در وجود به ذات و جوهر واقعی چیزی بستگی دارد و نه به شکل یا نمای ظاهری آن. در نتیجه، نخستین جایگاه و مقام بالایی که به آن اشاره شده، به دلیل اصل وجود جوهر آن است.
چگونه گوئی کز کوکنار یابد خواب
کسی که او را سودا دهد سهر به سحر
هوش مصنوعی: چطور می‌توانی بگویی که کسی که در انتظار عشق و زیبایی است، خواب آرامی پیدا کند؟ آن هم در سحرگاه، وقتی همه چیز او را به آرزوهایش می‌کشاند.
از آن سپس که همی عدل و سهم شاه دهند
به چشم راحت خواب و به چشم رنج سهر
هوش مصنوعی: پس از آن که بخواهد عدالت و سهم پادشاه را به چشم راحتی و خواب آسان بدهند و به چشم رنج و زحمت بگذارند.
بهشت ملک جهان را ز تیغ نصرت شاه
صراط وار پلی مشگل است پیش اندر
هوش مصنوعی: بهشت، سرزمین وسعت و زیبایی‌هاست که به لطف حمایت و پیروزی‌های شاه، راهی دشوار و پرچالش برای دسترسی به آن وجود دارد.
که جز به قوت ایمان و امر طاعت او
برو نیارد دور سپهر کرد گذر
هوش مصنوعی: فقط با قدرت ایمان و اطاعت از او می‌توان بر مشکلات و سختی‌های زندگی غلبه کرد و از چرخ زمان عبور کرد.
کسی که فکرت او برنهد به ذروه قدم
کسی که حکمت او برکشد به جیحون سر
هوش مصنوعی: کسی که اندیشه‌اش او را به قله‌های بلند می‌کشاند و کسی که دانشش باعث می‌شود تا دریاها را زیر پا بگذارد.
ز دولتش به هوا برگرفته بیند جای
ز نصرتش به زمین درگشاده یابد در
هوش مصنوعی: از نعمت‌های او، آسمان‌ها را با چشم خود می‌بیند و به خاطر پیروزی‌اش، بر زمین نیز راهی می‌یابد.
خیال هیبت او گربه بیشه عبره کند
در او به عبرت بگذر به حال او بنگر
هوش مصنوعی: تصور شمایل او سبب می‌شود که گربه جنگل تحت تاثیر قرار بگیرد. با دقت به حال او نگاه کن و از آن پند بگیر.
به جوی آب درش آب رنگ مانده سراب
به روی خاک برش خاره گشته خاکستر
هوش مصنوعی: در جوی آبی که رنگش باقی مانده، تصویری از آب جوشیده به نظر می‌رسد و بر روی خاک، لکه‌هایی از خاکستر و خاروخس وجود دارد.
نه هیچ ساکن و جنبان بر او مگر انجم
نه هیچ طایر و سایر در او مگر صرصر
هوش مصنوعی: هیچ چیز ثابت و متحرکی در او وجود ندارد مگر ستاره‌ها و هیچ پرنده و چیزی دیگر در او نمی‌بینید جز باد سرد و تند.
چو شیر رایت شیر دلیر او بیدل
چو شاخ آهو شاخ درخت او بی بر
هوش مصنوعی: او همچون شیری دلیر و شجاع است و بیدل (بی‌درد) مانند شاخ آهوست که ظرافت و زیبایی خاصی دارد، اما همچنان شاخ درخت بی‌برش را نشان می‌دهد که به معنای بی‌میوه بودن است.
توئی که باد نیابد به بارگاه ترا
توئی که خاک ندارد به دستگاه تو زر
هوش مصنوعی: تو آن کسی هستی که هیچ بادی نمی‌تواند به جایگاه تو نزدیک شود و تو از آن دسته افرادی هستی که گرد و غبار هم نمی‌تواند به مقام و موقعیت تو نزدیک شود.
زامن عدل تو در صید باز گیرد کبک
ز سهم تیغ تو در رزم ماده گردد نر
هوش مصنوعی: زمانی که عدالت تو برقرار است، کبک به دام می‌افتد و از قدرت شمشیر تو در میدان نبرد، نر به ماده تبدیل می‌شود.
به جای جد تو دهر آلتی است هزل نمای
بشان ملک تو عدل آیتی است حق گستر
هوش مصنوعی: به جای جد تو، دنیا وسیله‌ای بی‌هوده و خالی است. در عوض، ملک تو باید بر پایه عدالت بنا شود که خود نشانه‌ای از حق و حقیقت است.
نهد یقین تو بر طبع سنگ مهر و وفا
نهد نگین تو در مهر موم سمع و بصر
هوش مصنوعی: قلب تو را به سنگ محک وفا و محبت تبدیل می‌کند و نشانه‌ای از عشق و دوستی را در وجودت به وجود می‌آورد که همچون نگینی در موم، نرم و قابل پذیرش است.
همیشه تا که بود در نظاره گاه سپهر
یکی ز شادی فربه یکی ز غم لاغر
هوش مصنوعی: هرگاه به آسمان نگاه کنی، می‌بینی که یکی به خاطر شادی‌هایش بزرگ و فربه شده و دیگری به خاطر غم‌هایش لاغر و نحیف.
کمال دولت یاب و جمال نعمت بین
نهال ملک نشان و بساط عدل سپر
هوش مصنوعی: به اوج موفقیت و زیبایی نعمت‌ها دست یاب و نشانه‌های حکومت و پایه‌های عدالت را ببین.
دهان عالم بر مدحتت گشاده زبان
میان جوزا بر طاعتت ببسته کمر
هوش مصنوعی: زبان علمای بزرگ به خاطر ستایشت باز شده است و در عین حال، بر دلها برای اطاعت از تو عزم و اراده محکم بسته شده است.