شمارهٔ ۲۱ - در مدح سیف الدوله محمود ابراهیم
باز آمد آنکه ملک بدو کامکار شد
باز آمد آنکه بخت بدو بختیار شد
بر پای ظلم هیبت او پای بند گشت
در دست عدل دولت او استوار شد
بیدار بود فتنه کنون مست خواب گشت
سرمست بود دهر کنون هوشیار شد
باطل همی نمود سواری پیاده ماند
آری پیاده ماند چون حق سوار شد
زان پس که این دیار بر اسلام هشت ماه
دارالفرار بودی دارالقرار شد
باران رحمت است ملک بر غبار شرک
کایدون هوای ملک بدو بی غبار شد
آن شد که هر که خواست همی کرد هر چه خواست
انصاف را به طبع جهان جان سپار شد
نه ماه بی فسار همی تاخت روزگار
تا بر سرش سیاست سیفی فسار شد
شاهی که لفظ سیف به گاه خطاب او
صمصام آبدار شد و ذوالفقار شد
او را رسد که سجده برد قرص آفتاب
کش حفظ بر زمین و زمان سایه دار شد
کس را نبود ملک و جمال از ملوک یار
او را جمال یوسف با ملک یار شد
نقاش و هم صورت او بر هوا نگاشت
از لطف صورتش به هوا بر نگار شد
اول که شاخ گل به وجود آمد از عدم
بی خاربن شگفته گل و کامکار شد
چون دست دوست و دشمن خسرو بدو رسید
یک بهره گل بماند و دگر بهره خار شد
ای کرده اختیار ز گیتی ترا خدای
گیتی به طوع بنده این اختیار شد
بگذشت باد سهم تو بر دل عدوت را
نادیده رنگ باده سرش پرخمار شد
بنمود برق هیبت تو خاصیت به سنگ
بشکافت سنگ و جوهر او پر شرار شد
یک قطره نوش مهر تو چون بر جهان رسید
آن قطره اصل شهد و می خوشگوار شد
یک ذره زهر کین تو گردون به مور داد
زان مور زور یافت به تدریج مار شد
تا شیر و مرغزار بود پایدار باش
شیری تو و زمانه ترا مرغزار شد
آن رایت شهی به تو بر پایدار باد
کز غصه بر عدوی تو چون پای دار شد
احکام ملک و شرع به تو استوار باد
چونانکه ز ابتدا به رسول استوار شد
شمارهٔ ۲۰ - در مدح ابوسعید بابو: صدر بابوئیان سزا باشدشمارهٔ ۲۲ - در مدح علاء الدوله ابو سعد مسعود ابراهیم غزنوی: شاها ترا به شاهی گیتی مرید باد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
باز آمد آنکه ملک بدو کامکار شد
باز آمد آنکه بخت بدو بختیار شد
هوش مصنوعی: کسی که به موفقیت و سعادت رسید، دوباره بازگشته است. این شخص، زندگی و شانس خوبی را به دست آورده و به روزهای خوش و شگفت انگیز بازگشته است.
بر پای ظلم هیبت او پای بند گشت
در دست عدل دولت او استوار شد
هوش مصنوعی: در زیر سایه ظلم، قدرت او به تسلط درآمد و با وجود عدالت، پایههای حکومتش به ثبات رسید.
بیدار بود فتنه کنون مست خواب گشت
سرمست بود دهر کنون هوشیار شد
هوش مصنوعی: دوران آرامش و خوشی که ما را به خواب برده بود، اکنون به پایان رسیده و همه چیز در حال بیدار شدن و آگاه شدن از واقعیتها است. زمانی که دنیا در خوشی و بیخیالی بود، حالا به سوی بیداری و هوشیاری حرکت کرده است.
باطل همی نمود سواری پیاده ماند
آری پیاده ماند چون حق سوار شد
هوش مصنوعی: باورهای نادرست به ظاهر قدرت و تأثیر دارند، اما در نهایت، حقیقت و واقعیت بر همه چیز غلبه میکند. زمانی که حقیقت به میدان آمده و خود را نشان دهد، درستی و واقعیت مشخص میشود و در این راستا، عدمصداقت و دروغها به حاشیه رانده میشوند.
زان پس که این دیار بر اسلام هشت ماه
دارالفرار بودی دارالقرار شد
هوش مصنوعی: بعد از آن که این سرزمین هشت ماه در حال فرار از اسلام بود، حالا به مکانی برای امن و استقرار تبدیل شده است.
باران رحمت است ملک بر غبار شرک
کایدون هوای ملک بدو بی غبار شد
هوش مصنوعی: باران رحمت مانند ملائکه بر غبار شرک نازل میشود، پس هوای ملک پاک و بدون غبار میگردد.
آن شد که هر که خواست همی کرد هر چه خواست
انصاف را به طبع جهان جان سپار شد
هوش مصنوعی: هر کسی هر کاری که میخواست انجام داد، و انصاف را به خاطر خواستههای جهان فراموش کرد.
نه ماه بی فسار همی تاخت روزگار
تا بر سرش سیاست سیفی فسار شد
هوش مصنوعی: زمانی نه همچون ماهی که بدون زره و حفاظ میتازد، روزگار گذر میکند و در نهایت با سیاستی سخت و محکم بر او چیره میشود.
شاهی که لفظ سیف به گاه خطاب او
صمصام آبدار شد و ذوالفقار شد
هوش مصنوعی: شاهی که به محض ذکر نامش، ترسی بزرگ و سلاحی پرقدرت در ذهنها شکل میگیرد و به اوج قدرت میرسد.
او را رسد که سجده برد قرص آفتاب
کش حفظ بر زمین و زمان سایه دار شد
هوش مصنوعی: او شایسته است که در برابر خورشید سجده کند، زیرا وجودش همچون سایهای بر زمین و زمان گسترده شده است.
کس را نبود ملک و جمال از ملوک یار
او را جمال یوسف با ملک یار شد
هوش مصنوعی: هیچکس از پادشاهان، زیبایی و مقام ندارد، مگر اینکه یار او همچون جمال یوسف باشد و زیبایی یارش باعث عزت و مقام او شود.
نقاش و هم صورت او بر هوا نگاشت
از لطف صورتش به هوا بر نگار شد
هوش مصنوعی: نقاش و چهرهاش بر هوا نقشی زد و از زیبایی چهرهاش، نقش در هوا شکل گرفت.
اول که شاخ گل به وجود آمد از عدم
بی خاربن شگفته گل و کامکار شد
هوش مصنوعی: در ابتدا که گل به وجود آمد، نه خارها وجود داشتند و نه چیز دیگری که از آن نگهداری کند. گل به آرامی و زیبایی شکفته شد و به کار خود ادامه داد.
چون دست دوست و دشمن خسرو بدو رسید
یک بهره گل بماند و دگر بهره خار شد
هوش مصنوعی: زمانی که نزدیکان و دوریان به خسرو دسترسی پیدا کردند، یک قسمت از زندگیاش به زیبایی و گل تبدیل شد و قسمت دیگرش به بدی و خار مبدل گشت.
ای کرده اختیار ز گیتی ترا خدای
گیتی به طوع بنده این اختیار شد
هوش مصنوعی: تو که اختیار دنیا را به دست داری، خداوند جهان هم به خاطر این طاعت تو، به تو این قدرت و اختیار عطا کرده است.
بگذشت باد سهم تو بر دل عدوت را
نادیده رنگ باده سرش پرخمار شد
هوش مصنوعی: باد گذشته، تأثیری که بر دل دشمن تو داشته را نادیده گرفته و رنگ شراب باعث شده که سرش پر از مستی شود.
بنمود برق هیبت تو خاصیت به سنگ
بشکافت سنگ و جوهر او پر شرار شد
هوش مصنوعی: برق و جلال وجود تو چنان تأثیری دارد که حتی سنگ را میشکافد و درون آن را پر از آتش میکند.
یک قطره نوش مهر تو چون بر جهان رسید
آن قطره اصل شهد و می خوشگوار شد
هوش مصنوعی: وقتی یک قطره از محبت و مهرت به دنیا برسد، آن قطره به منبعی از عسل و شراب خوشمزه تبدیل میشود.
یک ذره زهر کین تو گردون به مور داد
زان مور زور یافت به تدریج مار شد
هوش مصنوعی: یک ذره از کینه تو به زمین افتاد و به مورچهای رسید. آن مورچه به تدریج از آن کینه قدرتی پیدا کرد و تبدیل به ماری شد.
تا شیر و مرغزار بود پایدار باش
شیری تو و زمانه ترا مرغزار شد
هوش مصنوعی: تا زمانی که طبیعت و زیباییها وجود دارد، همچنان با قدرت و استقامت باقی بمان. تو باید مانند شیر قوی باشی، حتی اگر زمانه به مراتب دشوارتر و شبیه به یک دشت بیروح و خالی شود.
آن رایت شهی به تو بر پایدار باد
کز غصه بر عدوی تو چون پای دار شد
هوش مصنوعی: تلاش کن که همیشه به خاطر مشکلاتی که دشمنانت برای تو به وجود میآورند، استوار و پایدار بمانی.
احکام ملک و شرع به تو استوار باد
چونانکه ز ابتدا به رسول استوار شد
هوش مصنوعی: امیدوارم قوانین و دستورات حکومتی و شرعی تو همواره مستحکم و پایدار باشد، همانگونه که از آغاز به پیامبر اکرم استوار و محکم بود.