گنجور

شمارهٔ ۲ - ایضاً له

شاه باز آمد برحسب مراد دل ما
ملت از رایت او ساخته عونی به سزا
خیل خیل از خدمش تعبه کرده دگر
جوق جوق از حشمش تاختنی برده جدا
سوی هر مرحله راهی (پیموده) برده یک تن
زیر هر خار بنی شیری کشته تنها
نه ز لشکرگه او خیمه به سوده صرصر
نه ز پیرامن او گرد ربوده نکبا
بحر از او داشته تیمار به پایاب بتک
که از او خواسته زنهار به تکرار صدا
داده ناخواسته چون کیش فدا اهل فدا
به رسولانش پیل از همه جانب امرا
بسته طالع به میان بر کمر خدمت او
همه خردان و بزرگان فلک تا (چون) جوزا
کرده خورشید پرستی یله از حشمت او
همی خورشیدپرستان جهان تا حربا
سر بر آرای ملک ابراهیم از خاک و ببین
که همی صهر تو چون زیب دهد ملک ترا
داعی دولت او بسپرد خاک همی
ز جنوب و ز شمال و ز دبور و ز صبا
منبر خطبه فتح سپهش خواهد گشت
برج هر حصن که ماند است به عالم عذرا
زآب شمشیرش طوفان دگر خواهد خاست
گر مسلمان نشود گبر و یهود و ترسا
سمر غزوش ترکان نوازن پس از این
اندر آرند به دستان نوآئین (به) نوا
در لفظش که به تکبیر ملایک ببرند
واندر آویزند از گردن و گوش حورا
ای چو برجیس و چو ناهید به نام و به نظر
تربیت یافته نام و نظرت زین دو گوا
آن سپهری تو در آورد که آورد فلک
شور هیجای تو ننشاند روز هیجا
رمه را که شبان باس تو و حفظ تو گشت
نکند پیش روش جز مژه شیر چرا
تا به شاهین تو بربست قضا پر عقاب
به حجاب عدم از بیم تو در شد عنقا
قبضه چرخ تو شیطان به بسود و بگریخت
گفت این نیست مگر عهده لاحول ولا
زانکه در نور تو در لافگه اوج و شرف
نور خورشید کم آید به بها و به ضیا
سایه چتر تو نشگفت که چون خرمن ماه
زیر چترت سر امساک پذیرد ز هوا
به مقام تو مقامی که در آن آسائی
حضرتی گردد چون غزنین با برگ و نوا
باغها راغ کند رنج قدوم ملکان
راغها باغ کند یمن قدومت ملکا
کامران بادی در گیتی تا گیتی هست
بسته در دامن امروز تو دامن فردا
شادخوار از تو سلاطین و ترا برده نماز
نوشخوار از تو رعایا و ترا گفته دعا
گاه رای تو و روی تو به غزو و به جهاد
گاه گوش تو و هوش تو برود و به غنا
خسرویها و اثرهای بزرگت کرده
رستم و خسرو در مجلس انس تو ادا

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شاه باز آمد برحسب مراد دل ما
ملت از رایت او ساخته عونی به سزا
هوش مصنوعی: شاه به خواسته دل ما برگشته و ملت به خاطر او به طرحی مناسب و دلخواه شکل گرفته است.
خیل خیل از خدمش تعبه کرده دگر
جوق جوق از حشمش تاختنی برده جدا
هوش مصنوعی: بسیاری از خدمتکارانش جدا شده‌اند و گروه‌گروه از سوارکارانش به سمت دیگری رفته‌اند.
سوی هر مرحله راهی (پیموده) برده یک تن
زیر هر خار بنی شیری کشته تنها
هوش مصنوعی: در هر مرحله‌ای که پیش می‌روی، شخصی تلاش کرده و به سختی‌هایی که مشابه خارهای زیر پای اوست، غلبه کرده است. او به تنهایی با مشکلات و چالش‌ها روبرو شده و از آن‌ها گذر کرده است.
نه ز لشکرگه او خیمه به سوده صرصر
نه ز پیرامن او گرد ربوده نکبا
هوش مصنوعی: نه از جایی که ارتش او سامان یافته، چادر برنگرفته‌ام، نه از دور و بر او به گرد بادهایی که آمدند و رفتند، ناپدید شده‌ام.
بحر از او داشته تیمار به پایاب بتک
که از او خواسته زنهار به تکرار صدا
هوش مصنوعی: دریا به خاطر او، پر از محبت و ملاحظه است، به گونه‌ای که به هر نقطه‌ای از آن می‌توان دسترسی داشت و او بارها از خداوند درخواست کرده است که به او کمک کند.
داده ناخواسته چون کیش فدا اهل فدا
به رسولانش پیل از همه جانب امرا
هوش مصنوعی: این بیت به موضوع فدا کردن جان و مال در راه عقاید و اصول اشاره دارد. به این معنا که افرادی که فدای اصول و اعتقادات خود می‌شوند، به رسالت و ماموریت‌های خود وفادارند و از هر طرف تحت حمایت افرادی هستند که در مقام قدرت قرار دارند. این حمایت باعث قوی‌تر شدن عزم و اراده آنان در پیگیری اهدافشان می‌شود.
بسته طالع به میان بر کمر خدمت او
همه خردان و بزرگان فلک تا (چون) جوزا
هوش مصنوعی: سرنوشت من به طور کامل به او وابسته است، و همه دانایان و بزرگ‌منشان آسمان نیز مانند نشانه جوزا به او سفارش می‌کنند و به او احترام می‌گذارند.
کرده خورشید پرستی یله از حشمت او
همی خورشیدپرستان جهان تا حربا
هوش مصنوعی: خورشید پرستی و پرستش او بدون جلوه و شکوه خاصی، باعث شده است که پرستندگانش در جهان دچار گمراهی و نادانی شوند.
سر بر آرای ملک ابراهیم از خاک و ببین
که همی صهر تو چون زیب دهد ملک ترا
هوش مصنوعی: سر خود را از خاک بلند کن و به زیبایی‌های ملک ابراهیم نگاه کن، چرا که هم‌اکنون زندگی تو نیز به مانند آن زیبایی‌ها می‌درخشد.
داعی دولت او بسپرد خاک همی
ز جنوب و ز شمال و ز دبور و ز صبا
هوش مصنوعی: دعوت از قدرت و ثروت او، خاک را به اوسپرد، هم از سمت جنوب، هم از سمت شمال و هم از بادهای تند و ملایم.
منبر خطبه فتح سپهش خواهد گشت
برج هر حصن که ماند است به عالم عذرا
هوش مصنوعی: سخنرانی پیروزی سردار در هر دژ و قلعه‌ای که باقی مانده است، به زودی به جایگاه بلندی تبدیل خواهد شد.
زآب شمشیرش طوفان دگر خواهد خاست
گر مسلمان نشود گبر و یهود و ترسا
هوش مصنوعی: اگر کافر و یهودی و مسیحی به دین اسلام درنیایند، طوفانی از آب شمشیر او برپا خواهد شد.
سمر غزوش ترکان نوازن پس از این
اندر آرند به دستان نوآئین (به) نوا
هوش مصنوعی: در آینده، ترکان با نواهای دلنشین و غمگین خود، آهنگ‌های تازه‌ای به همراه خواهند آورد.
در لفظش که به تکبیر ملایک ببرند
واندر آویزند از گردن و گوش حورا
هوش مصنوعی: در سخنانش که فرشتگان با آواز بلند برمی‌خوانند و از گردن و گوش حوری‌ها آویزانی می‌شود.
ای چو برجیس و چو ناهید به نام و به نظر
تربیت یافته نام و نظرت زین دو گوا
هوش مصنوعی: ای که مانند برجیس و ناهید هستی، هم به نام و هم از نظر تربیت به خوبی رشد کرده‌ای، نام و دیدگاه تو شاهد این دو ویژگی است.
آن سپهری تو در آورد که آورد فلک
شور هیجای تو ننشاند روز هیجا
هوش مصنوعی: آسمانی که تو به وجود آوردی، چیزی است که هیچ چیز دیگری نمی‌تواند آن را تحت تأثیر قرار دهد و روزهای شلوغی را برای تو به ارمغان بیاورد.
رمه را که شبان باس تو و حفظ تو گشت
نکند پیش روش جز مژه شیر چرا
هوش مصنوعی: گوسفندانی که تحت care و مراقبت تو هستند، در برابر تو هیچ ترسی جز از شیر نمی‌کنند.
تا به شاهین تو بربست قضا پر عقاب
به حجاب عدم از بیم تو در شد عنقا
هوش مصنوعی: زمانی که سرنوشت تو را به شاهینی نسبت داد، پرنده عقاب به خاطر ترس از تو در پوشش عدم پنهان شد.
قبضه چرخ تو شیطان به بسود و بگریخت
گفت این نیست مگر عهده لاحول ولا
هوش مصنوعی: این شعر به بیان تسلّط شیطان بر سرنوشت انسان‌ها اشاره دارد. در آن، شیطان به عنوان موجودی قدرتمند توصیف می‌شود که در حال فرار است و می‌گوید این وضعیت نشانه‌ای از فقدان هرگونه قدرت و کنترل بر روی امور است. در واقع، اشاره به این دارد که انسان‌ها در مواجهه با مشکلات و چالش‌ها ممکن است احساس ضعف کنند و از قدرتی فراتر از خود بگریزند.
زانکه در نور تو در لافگه اوج و شرف
نور خورشید کم آید به بها و به ضیا
هوش مصنوعی: چون نور تو در بلندای خودنمایی و مقام، در مقایسه با نور خورشید، از نظر ارزش و فروغ کمتر است.
سایه چتر تو نشگفت که چون خرمن ماه
زیر چترت سر امساک پذیرد ز هوا
هوش مصنوعی: سایه چتر تو شگفت‌انگیز است، چرا که مانند خرمنی از نور ماه تحت سایه‌ات قرار می‌گیرد و در این سایه از باد و هوا مصون می‌ماند.
به مقام تو مقامی که در آن آسائی
حضرتی گردد چون غزنین با برگ و نوا
هوش مصنوعی: به جایگاهی می‌رسی که در آن آرامش حاصل شود، همچون شهریاری که با زیبایی و هنر درخشان است.
باغها راغ کند رنج قدوم ملکان
راغها باغ کند یمن قدومت ملکا
هوش مصنوعی: باغ‌ها از حضور ملک‌الملک به شوق آمده‌اند و به شکوه و زیبایی بیشتری دست یافته‌اند. شکوفه‌ها و درختان به استقبال او آماده می‌شوند و گردش ملکت او، مانند یمن، سرشار از برکت و نعمت است.
کامران بادی در گیتی تا گیتی هست
بسته در دامن امروز تو دامن فردا
هوش مصنوعی: تا زمانی که زندگی وجود دارد، خوشبختی و شادابی در دستان توست، و امروز در دامن تو قرار گرفته است؛ اما آینده نیز در دامن توست و می‌تواند خوشی‌های بیشتری به همراه داشته باشد.
شادخوار از تو سلاطین و ترا برده نماز
نوشخوار از تو رعایا و ترا گفته دعا
هوش مصنوعی: افراد سرشناس و پادشاهان به خاطر تو خوشحال هستند و برای تو عبادت می‌کنند. مردم عادی نیز به خاطر تو دعا می‌کنند و از تو طلب خیر دارند.
گاه رای تو و روی تو به غزو و به جهاد
گاه گوش تو و هوش تو برود و به غنا
هوش مصنوعی: گاه گاهی ممکن است که فکر و چهره‌ات به جنگ و جهاد مشغول شود و گاهی دیگر، توجه و قابلیت شنیدنت به موسیقی و لذت‌های دیگر معطوف گردد.
خسرویها و اثرهای بزرگت کرده
رستم و خسرو در مجلس انس تو ادا
هوش مصنوعی: شخصیت‌های بزرگ و برجسته‌ای همچون رستم و خسرو در محفل دوستانه تو نمایان شده‌اند و به شکلی زیبا خود را به نمایش گذاشته‌اند.