شمارهٔ ۱۹ - ایضاً له
ای نام تو بخشیده بخشنده ارواح
آیات رسالت را انفاس تو الواح
برنامه دیوان هنر فضل تو عنوان
در کشتی دریای سخا رای تو ملاح
انعام تو بر خسته دل سایل مرهم
احسان تو بر قفل در روزی مفتاح
چون قطب فلک عرض ترا راحت ساکن
چون جرم قمر سیر ترا سرعت سیاح
اقبال تو خواهند بر اشباح طبایع
گرنه نکنند ایشان اقبال بر اشباح
قصاب نیارد که به فتاح دهد رنگ
تا خلق تواند رندمد بوی بفتاح
در جاه عریض تو مساحت ننهد پی
هر چند که به او هم مسیح آمد مساح
توفیق به چنگ آرد جهد تو بتوفیق
ملواح به دام آرد صیاد بملواح
ناخواسته از گنج عروس تو چو شاهان
با خواسته خیزند همی زایر و مداح
تا آینه نجح تو بازار گرفته است
آزار ندیدست بدو صیقل انجاح
گر نطق تو انگیزد مرموز نیارد
مرموزتر از سحر تو بر معجزه ایضاح
ور خشم تو افروزد مصباح نتابد
پروانه مصباح به هنگامه مصباح
بارب چه درخشی ست جهان زیر تو یارب
آن ابلق جوشنده کوشنده کداح
هیهات ز آسیب درخشش گه آسیب
آسان فکند پیل چو شطرنجی طراح
گرداب کند حلقه ناورد خوی او
پس بر لب گرداب نهد گام چو ملاح
گوئی بدنش نیست بدن در خط آورد
گردان شده بی علت روحی است ز ارواح
آنی که رسید است بتأیید الهی
امر تو و نهی تو بافساد و باصلاح
از فضل تو گر بنده امان یابد نشگفت
زین هاویه هایل سوزنده قداح
تا روی به کفار نهد رایت اسلام
تا پشت به عباس کند نسبت سفاح
اندر عمل خیر تنی بادت کوشان
واندر امل خلق دلی بادت مرتاح
دست تو و طبع تو مه و سال و شب و روز
با دسته ریحان زده و با قدح راح
شمارهٔ ۱۸ - ایضاً له: ای بار خدایا که جهان چون تو ندید استشمارهٔ ۲۰ - در مدح ابوسعید بابو: صدر بابوئیان سزا باشد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای نام تو بخشیده بخشنده ارواح
آیات رسالت را انفاس تو الواح
هوش مصنوعی: ای نام تو، که جانی را در بر میگیرد و به روحها زندگی میبخشد، آیات پیامبری تو در نفسهای تو مانند الواح نوشته شده است.
برنامه دیوان هنر فضل تو عنوان
در کشتی دریای سخا رای تو ملاح
هوش مصنوعی: برنامهای که در آن هنر و فضیلت تو به نمایش گذاشته شده، در واقع همچون لنگر کشتیای است که در دریای بخشندگی تو، ملاحی است.
انعام تو بر خسته دل سایل مرهم
احسان تو بر قفل در روزی مفتاح
هوش مصنوعی: محبت و کمکهای تو به کسانی که در درد و مشکل هستند، مانند درمانی برای دلهای خسته است و کارهای نیک تو کلیدی برای باز کردن درهای روزی و روزگار بهتر.
چون قطب فلک عرض ترا راحت ساکن
چون جرم قمر سیر ترا سرعت سیاح
هوش مصنوعی: تو مانند قطب آسمان، آرامی و ثبات داری، مانند ماه که در حرکت است، به سرعت در حال چرخش و سفر هستی.
اقبال تو خواهند بر اشباح طبایع
گرنه نکنند ایشان اقبال بر اشباح
هوش مصنوعی: اگر تو بر روح و روان انسانها توجه کنی و به آنها توجه داشته باشی، آنها نیز به تو توجه خواهند کرد؛ اما اگر به این جنبهها اهمیت ندهی، دیگران هم به تو توجهی نخواهند داشت.
قصاب نیارد که به فتاح دهد رنگ
تا خلق تواند رندمد بوی بفتاح
هوش مصنوعی: قصاب نمیتواند رنگی به گوشت بدهد که مردم بوی لذیذ آن را احساس کنند و همچنان به دنبال آن باشند.
در جاه عریض تو مساحت ننهد پی
هر چند که به او هم مسیح آمد مساح
هوش مصنوعی: در مکان وسیع تو، کسی نمیتواند به آرامش برسد، هر چند که مسیح نیز به او نزدیک شود.
توفیق به چنگ آرد جهد تو بتوفیق
ملواح به دام آرد صیاد بملواح
هوش مصنوعی: کسی که تلاش کند، موفقیت را به دست خواهد آورد. همچنان که ماهیگیر با حوصله و دقت، ماهی را به دام میاندازد.
ناخواسته از گنج عروس تو چو شاهان
با خواسته خیزند همی زایر و مداح
هوش مصنوعی: ناخواسته، از گنجهای عروس تو، همچون شاهان، زائران و مداحان به شوق و با خواست برمیخیزند.
تا آینه نجح تو بازار گرفته است
آزار ندیدست بدو صیقل انجاح
هوش مصنوعی: تا زمانی که آینه به خوبی جلا داده شده و آماده نمایش است، هیچ آسیبی به آن نرسیده و به راحتی میتواند زیبایی خود را به نمایش بگذارد.
گر نطق تو انگیزد مرموز نیارد
مرموزتر از سحر تو بر معجزه ایضاح
هوش مصنوعی: اگر سخن تو بتواند شگفتیها را برانگیزد، هیچ چیز نمیتواند رمز و راز بیشتری از سحر تو را بر ما نمایان سازد.
ور خشم تو افروزد مصباح نتابد
پروانه مصباح به هنگامه مصباح
هوش مصنوعی: اگر خشم تو شعلهور شود، پروانه زیر نور چراغ نخواهد بود. چراغ در زمانهای خاص نمیتواند درخشان بماند.
بارب چه درخشی ست جهان زیر تو یارب
آن ابلق جوشنده کوشنده کداح
هوش مصنوعی: ای پروردگار، چه جهان زیبایی زیر سایه توست! آن ستاره درخشان و زنده که همواره در حال تلاش و حرکت است، کجاست؟
هیهات ز آسیب درخشش گه آسیب
آسان فکند پیل چو شطرنجی طراح
هوش مصنوعی: هرگز نترس از آسیب درخشش، چرا که مثل شطرنجی که نقشه میکشد، هر فیل میتواند به راحتی آسیب بزند.
گرداب کند حلقه ناورد خوی او
پس بر لب گرداب نهد گام چو ملاح
هوش مصنوعی: حلقهای از آب در گرداب ایجاد میشود که ناشی از طبیعت خود او است. سپس فردی مانند ناخدا، قدمش را بر لبهی آن گرداب میگذارد.
گوئی بدنش نیست بدن در خط آورد
گردان شده بی علت روحی است ز ارواح
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که او هیچگونه جسم و بدنی ندارد، بلکه بهطور حیرتانگیزی مانند روحی بیدلیل و بدون جسم در حرکت است.
آنی که رسید است بتأیید الهی
امر تو و نهی تو بافساد و باصلاح
هوش مصنوعی: زمانی که رسید، فرمان تو به تأیید الهی همراه با فساد و اصلاح است.
از فضل تو گر بنده امان یابد نشگفت
زین هاویه هایل سوزنده قداح
هوش مصنوعی: اگر بنده تو مورد لطف قرار گیرد و نجات یابد، عجیب نیست که از این آتش وحشتناک و سوزان دور شود.
تا روی به کفار نهد رایت اسلام
تا پشت به عباس کند نسبت سفاح
هوش مصنوعی: تا وقتی که پرچم اسلام به سوی دشمنان بر افراشته باشد، باید به کسانی که نسبت به آنها وفاداری دارد، پشت کرد.
اندر عمل خیر تنی بادت کوشان
واندر امل خلق دلی بادت مرتاح
هوش مصنوعی: در عمل نیکو، تنی کوششگر داشته باش و در خواب و خیال، دلی آسوده و آرام داشته باش.
دست تو و طبع تو مه و سال و شب و روز
با دسته ریحان زده و با قدح راح
هوش مصنوعی: دست و خوی تو با زیبایی و لطافت مانند گلهای ریحان و با شراب ناب همراه است.