شمارهٔ ۱۷ - ایضاً له
گر بخت را وجاهت و اقبال رانداست
از خدمت محمد بهروز احمد است
بحری که میغ رزق به جودش مطیر گشت
صدری که سطح ملک برایش محمد است
«آزاده ای که در خور صدر است و بالش است
فرزانه که لایق گاه است و مسند است »
هر فضله ز عزمش رخشی است بادپای
هر وصله ز حزمش درعی مزرد است
با بذل طبع مکرم او آفتاب دون
با ذکر سیر مسرع او ماه مقعد است
گرد سرای مصلح طوف رعایتش
چون گرد جوف کوه بنای مشید است
پیش هوای مفسد سد کفایتش
چون پیش چشم افعی میل زمرد است
شمشیرهای ظلم شیاطین روزگار
یک یک ز بیم ذره عدلش مغمد است
گر در کمین حادثه شیری است منزوی ست
ور در فرات فتنه نهنگی است ملحد است
نفسی است نفس همت او مرقدش بلند
کز آسمان کواکب علویش مرقد است
عرضی است عرض حشمت او مسندش قوی
کز التجا به صنع الهیش مسند است
گیتی ز شبه زادن او قالب عقیم
گردون ز جنس کشتن او شخص ابلد است
تا در مشیت است وجود همال او
ذاتش به بی همالی ذاتی مجرد است
دریا گذار مرکب او را گه گذار
دریا سراب و فدفد مهتاب فرقد است
ایدون چو باد نرم گرازان شود بر آب
گوئی که آب جوهر صرح ممرد است
ویحک چه معجز آمد کلکش که سلک او
پر گوهر مسلسل و در مجعد است
از حرفهای ابجد عقدش به راستی
ماننده تر به حرف نخستین ابجد است
با نیک خواه دولت و با بد سگال ملک
شیرین چو شهد و تلخ چو زهر مدود است
آسوده دار دهر است آسوده کار نیست
آری به عون شغل وزارت موید است
تا بر سپهر اعظم نقاش لوح را
دایم قلم نه کند زبان و نه ادرد است
پاینده باد صاحب در ظل نعمتی
کش دامن مظله ز عز مخلد است
شمارهٔ ۱۶ - ایضاً له: روزگار عصیر انگور استشمارهٔ ۱۸ - ایضاً له: ای بار خدایا که جهان چون تو ندید است
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر بخت را وجاهت و اقبال رانداست
از خدمت محمد بهروز احمد است
هوش مصنوعی: اگر شانس و اقبال به کسی رو نیاورده باشد، خدمت به محمد، باعث رشد و کامیابی او خواهد بود.
بحری که میغ رزق به جودش مطیر گشت
صدری که سطح ملک برایش محمد است
هوش مصنوعی: دریایی که generosity و بخشش او به هر سو پراکنده شده است، صدری که محمد (ص) برای او مقام و منزلت در آسمانها قرار داده است.
«آزاده ای که در خور صدر است و بالش است
فرزانه که لایق گاه است و مسند است »
هوش مصنوعی: شخصی که دارای مقام و منزلت بالایی است و شایسته جایگاه رفیع و مهمی در جامعه میباشد، بهگونهای که به عنوان فردی دانا و فرزانه شناخته میشود.
هر فضله ز عزمش رخشی است بادپای
هر وصله ز حزمش درعی مزرد است
هوش مصنوعی: هر خواسته یا عزم انسانی، اثر خاص خود را دارد و هر تصمیم یا اقدام خردمندانه، نتیجهای در بر دارد که به آن اقدام قدرت میبخشد.
با بذل طبع مکرم او آفتاب دون
با ذکر سیر مسرع او ماه مقعد است
هوش مصنوعی: با بزرگواری و لطافت روح او، خورشید انسانهای پست به خاطر یادآوری شتاب او در حرکت، مانند ماهی نشسته است.
گرد سرای مصلح طوف رعایتش
چون گرد جوف کوه بنای مشید است
هوش مصنوعی: در اطراف خانهٔ مصلح، توفان رعایت او همچون نرمی و استحکام بنای کوه مشهد است.
پیش هوای مفسد سد کفایتش
چون پیش چشم افعی میل زمرد است
هوش مصنوعی: در برابر هوای منحرف و خرابکار، مانع و حجاب کافی است؛ مانند اینکه میل به سنگ سبز در برابر چشم افعی وجود دارد و این علاقه باعث جلب توجه او میشود.
شمشیرهای ظلم شیاطین روزگار
یک یک ز بیم ذره عدلش مغمد است
هوش مصنوعی: شمشیرهای ظلم و بیعدالتی موجود در زمانه فعلی، از ترس ذرهای از عدالت، همگی در غلاف قرار گرفتهاند.
گر در کمین حادثه شیری است منزوی ست
ور در فرات فتنه نهنگی است ملحد است
هوش مصنوعی: اگر در کمین حادثه، شیر تنها و متوجهی وجود داشته باشد، در حالی که در آب فرات، نهنگی وجود دارد که دارای طعنه و بدبینی است.
نفسی است نفس همت او مرقدش بلند
کز آسمان کواکب علویش مرقد است
هوش مصنوعی: کسی به نام همت دارد که نفس او در جایگاه بلندی قرار دارد، به گونهای که جایگاه او از آسمان و ستارههای آسمانی نیز بالاتر است.
عرضی است عرض حشمت او مسندش قوی
کز التجا به صنع الهیش مسند است
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که عظمت و شکوه او به حدی است که مقام و جایگاهش بسیار محکم و استوار است و حمایت و پشتیبانی او از لطف و قدرت الهی نشأت میگیرد. در واقع، بهواسطهی ارتباطش با نیروی خدایی، پشتوانهاش قوی است.
گیتی ز شبه زادن او قالب عقیم
گردون ز جنس کشتن او شخص ابلد است
هوش مصنوعی: دنیا از وجود او به جهان آمده، اما همچنان بیثمر و نازاست. آسمان حالتی ناپخته و نادان دارد که ریشه در کشتن او دارد.
تا در مشیت است وجود همال او
ذاتش به بی همالی ذاتی مجرد است
هوش مصنوعی: تا زمانی که خواست و ارادهای وجود دارد، وجود او هم به همان اندازه است، و وجود او از نوعی نیست که وابسته به چیزی دیگر باشد.
دریا گذار مرکب او را گه گذار
دریا سراب و فدفد مهتاب فرقد است
هوش مصنوعی: دریا ایستگاه عبور مرکب اوست، گاهی دریا مانند سراب و روزی دیگر مانند درخشش ماه در آسمان است.
ایدون چو باد نرم گرازان شود بر آب
گوئی که آب جوهر صرح ممرد است
هوش مصنوعی: زمانی که باد ملایمی بر روی آب بوزد، گویی که آب به صورت جوهر شفاف و زلالی در آمده است و به زیبایی و صفای خاصی دست یافته.
ویحک چه معجز آمد کلکش که سلک او
پر گوهر مسلسل و در مجعد است
هوش مصنوعی: ای وای بر تو! چه معجزهای در کار اوست که رشتهاش پر از جواهرات زنجیرهای و در عین حال پیچیده است.
از حرفهای ابجد عقدش به راستی
ماننده تر به حرف نخستین ابجد است
هوش مصنوعی: از گفتارهای ابجد، سخن او به حقیقت بیشتر شبیه به حرف اول ابجد است.
با نیک خواه دولت و با بد سگال ملک
شیرین چو شهد و تلخ چو زهر مدود است
هوش مصنوعی: با نیکوکاران، سرنوشت خوب و با بدخواهیان، سرنوشت تلخی داریم؛ مانند شیرینی عسل و تلخی زهر.
آسوده دار دهر است آسوده کار نیست
آری به عون شغل وزارت موید است
هوش مصنوعی: زندگی افراد در دنیا آرامش زیادی ندارد و در حقیقت، آسودگی واقعی وجود ندارد. به همین دلیل، فقط با کمک و پشتیبانی از کارهای مهم و مسئولیتها میتوان به آرامش دست یافت.
تا بر سپهر اعظم نقاش لوح را
دایم قلم نه کند زبان و نه ادرد است
هوش مصنوعی: تا وقتی که نقاش آسمان، همواره با قلم خود نقشی بر روی لوح آسمان میزند، نه زبانش خسته میشود و نه سخن گفتن را رها میکند.
پاینده باد صاحب در ظل نعمتی
کش دامن مظله ز عز مخلد است
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که امیدواریم فردی که در سایه نعمتها و برکات قرار دارد، همیشه پاینده و باقی بماند، زیرا آن نعمتها از جانب خداوند پایدار و جاودانی هستند.