شمارهٔ ۱۲ - ایضاً له
ای تیغ تو کشیده ترا ز تیغ آفتاب
ای نجم دین و از تو به کفر اندر اضطراب
با همت تو وهم نداند برید راه
با هیبت تو دهر نیارد چشید خواب
حکم ترا مطیع بود روز و شب فلک
رای ترا نماز برد سال و مه صواب
از اوج حق یقین تو تابنده چون سهیل
بر دیو شرک تیر تو بارنده چون شهاب
کین تو از طبیعت بیرون نهد قدم
مهر تو در بیابان وادی کند سراب
پیش درنک حلم تو عاجز بود درنگ
گاه شتاب جود تو واله بود شتاب
ننهد کمال قدر ترا آفتاب حد
ندهد سوال گرز ترا بیستون جواب
آنجا که از هزاهز حرب و نهیب خصم
برخیزد از میانه شخص و اجل حجاب
این را سلب در آب ندامت بود غریق
وانرا جگر بر آتش حسرت بود کباب
گه دست دیر دیر جدا ماند از عنان
گه پای زود زود فرو ماند از رکاب
گه تیغ کوه حمله پذیرد ز تیغ تو
زخم آری و به زخم گشائی در او شعاب
تیر از گشاد شست تو گر بر خورد به تیر
ناقص کند دبیری و ابتر کند حساب
گوئی که از کمان توکلی جدا شود
هرگه که تیروار نهی روی بر صعاب
هم خواب صلح تو نشناسد همی سپهر
همراه جنگ تو نپذیرد همی ایاب
جز بر سنان رمح تو از تف خشم تو
نشنید هیچ کس که به خون تشنه گشت آب
ای در عجم سپهبد و ای در عرب امیر
ای هر دو جنس را به هنر مالک الرقاب
عون خدا و سعی تو امسال و پار کرد
بی عون و سعی لشکر بتخانه ها خراب
پاک است شغل خیر تو از روی و از ریا
دور است کار غزو تو از لهو و از شراب
تا بر زمین نبات بود مایه حیات
تا بر سپهر شیر بود برج آفتاب
از بخت هر چه جویی نام بزرگ جوی
وز دهر هر چه یابی عمر عزیز یاب
چون آسمان به تندی با دشمنان بگرد
چون مشتری به خوبی بر دوستان بتاب
شمارهٔ ۱۱ - (در مدح عمیدالدولة عمدة الکتاب): گه رحیل چو بگذاشتم همی اسبابشمارهٔ ۱۳ - در مدح سلطان علاء الدوله ابو سعد مسعود بن ابراهیم بن مسعود: عرب را آسمانی حق گذار است
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای تیغ تو کشیده ترا ز تیغ آفتاب
ای نجم دین و از تو به کفر اندر اضطراب
هوش مصنوعی: ای تیغ تو که زیر نور آفتاب قرار گرفتهای، ای ستاره دین، از وجود تو کافران در وضعیت عدم آرامش و نگرانی هستند.
با همت تو وهم نداند برید راه
با هیبت تو دهر نیارد چشید خواب
هوش مصنوعی: با تلاش و اراده تو، هیچ کس نمیتواند از مسیر خود منحرف شود و در برابر قدرت و عظمت تو، زمان هم جرات نخواهد کرد تا خواب غفلت به چشمانش بیندازد.
حکم ترا مطیع بود روز و شب فلک
رای ترا نماز برد سال و مه صواب
هوش مصنوعی: هر روز و شب، آسمان به فرمان تو عمل میکند و ماه و سال، اعمال تو را به درگاه خدا تقدیم مینمایند.
از اوج حق یقین تو تابنده چون سهیل
بر دیو شرک تیر تو بارنده چون شهاب
هوش مصنوعی: تو از مقام بالای حقیقت همچون ستاره سهیل درخشان و روشن هستی و نور وجودت به مانند شهاب بر شرک و نیرنگ میتابد و آن را از بین میبرد.
کین تو از طبیعت بیرون نهد قدم
مهر تو در بیابان وادی کند سراب
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که شعف و محبت تو از طبیعت فراتر رفته و به قدری تاثیرگذار است که در بیابان، چنان به نظر میرسد که عشق و محبت تو باعث ایجاد تصویری زیبا و فریبنده شده است، مانند سرابی که در دوردستها دیده میشود.
پیش درنک حلم تو عاجز بود درنگ
گاه شتاب جود تو واله بود شتاب
هوش مصنوعی: حلم و صبوری تو به اندازهای زیاد است که هیچکس نمیتواند در برابر آن قرار بگیرد، و بخشش و generosity تو به قدری فراوان و سریع است که هر کسی را شگفتزده میکند.
ننهد کمال قدر ترا آفتاب حد
ندهد سوال گرز ترا بیستون جواب
هوش مصنوعی: آفتاب هرگز نمیتواند ارزش تو را به درستی نشان دهد و سوالی از تو نمیپرسد. مانند جوابی که بیستون به تو میدهد، هیچکس نمیتواند کم و کاست تو را مشخص کند.
آنجا که از هزاهز حرب و نهیب خصم
برخیزد از میانه شخص و اجل حجاب
هوش مصنوعی: در جایی که صدای جنگ و تهدید دشمن بلند میشود، دلیری و شجاعت فردی باعث میشود که او بتواند بین خود و مرگ فاصله ایجاد کند.
این را سلب در آب ندامت بود غریق
وانرا جگر بر آتش حسرت بود کباب
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که یکی از افراد در حال غرق شدن در دریای ندامت و پشیمانی است و دیگری در دل خود آتش حسرت و آرزوهای ناکام را احساس میکند که مانند کبابی بر روی آتش در حال سوختن است. به عبارتی، یکی درگیر عذاب وجدان است و دیگری از آرزوهای ناپیدا رنج میبرد.
گه دست دیر دیر جدا ماند از عنان
گه پای زود زود فرو ماند از رکاب
هوش مصنوعی: گاه پیش میآید که دستها به آرامی از مهار عقب میکشند و گاه پاها به سرعت از رکاب پایین میآیند.
گه تیغ کوه حمله پذیرد ز تیغ تو
زخم آری و به زخم گشائی در او شعاب
هوش مصنوعی: هرگاه کوه از تیغ تو ضربهای بخورد، جراحتی میزند و به این جراحت، شکافهایی میافزاید.
تیر از گشاد شست تو گر بر خورد به تیر
ناقص کند دبیری و ابتر کند حساب
هوش مصنوعی: اگر تیر تو از شستت به هدف بخورد، همانند حرکتی نادرست میتواند نوشتهای ناتمام و حسابی ناقص به جا بگذارد.
گوئی که از کمان توکلی جدا شود
هرگه که تیروار نهی روی بر صعاب
هوش مصنوعی: گویی هر وقت که تو با تیر بر سختیها شلیک کنی، توکلی که از کمان جدا شده و رها میشود، به دنبال تو نمیآید.
هم خواب صلح تو نشناسد همی سپهر
همراه جنگ تو نپذیرد همی ایاب
هوش مصنوعی: آسمان نه با آرامش تو آشناست و نه با درگیری تو همکاری میکند.
جز بر سنان رمح تو از تف خشم تو
نشنید هیچ کس که به خون تشنه گشت آب
هوش مصنوعی: هیچ کس جز سنان نیزه تو صدای خشم تو را نشنید، چرا که کسی که تشنه خون باشد، دیگر نمیتواند آب بنوشد.
ای در عجم سپهبد و ای در عرب امیر
ای هر دو جنس را به هنر مالک الرقاب
هوش مصنوعی: ای فرمانده در سرزمین عجم و ای امیر در سرزمین عرب، تو کسی هستی که با هنر و استعداد خود، بر هر دو گروه تسلط و تسریح داری.
عون خدا و سعی تو امسال و پار کرد
بی عون و سعی لشکر بتخانه ها خراب
هوش مصنوعی: امسال با کمک خدا و تلاش خودت موفق خواهی شد، در حالی که بدون یاری و کوشش سپاه، معابد بتها ویران خواهند شد.
پاک است شغل خیر تو از روی و از ریا
دور است کار غزو تو از لهو و از شراب
هوش مصنوعی: کار نیک تو خالص و بینیا است و فعالیتهای مبارزهات از خوشگذرانی و مشروبات دور است.
تا بر زمین نبات بود مایه حیات
تا بر سپهر شیر بود برج آفتاب
هوش مصنوعی: تا وقتی که گیاهان بر زمین وجود دارند، زندگی ادامه دارد و تا زمانی که در آسمان، برج خورشید در کنار صورت شیر قرار دارد، نور و انرژی حیات برقرار است.
از بخت هر چه جویی نام بزرگ جوی
وز دهر هر چه یابی عمر عزیز یاب
هوش مصنوعی: هر چه از روزگار و سرنوشت بخواهی، نام و اعتبار بزرگ به دست بیاور و هر چه در زندگی پیدا کردی، عمر گرانبهای خود را ارزشمند بدان.
چون آسمان به تندی با دشمنان بگرد
چون مشتری به خوبی بر دوستان بتاب
هوش مصنوعی: به سرعت و تندی با دشمنان خود برخورد کن، اما با دوستانت با مهربانی و محبت رفتار کن.