رباعی شمارهٔ ۳۴
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حاشیه ها
ار نکته نگیری درست است
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
مصرع دوم این طوری است:گر برده گری خرده نگیری مردی
حمید رضا این شعر مال بابا طاهره(البته منم شک دارم)
با سلام
من این رباعی رو در چند جای دیگه به نام پوریای ولی خوندم . از شما اساتید فاضل خواهشمندم که در این مورد تحقیق بشه که جای شک نباشه .متشکرم
با درود به همهی دوستان پارسیگوی
گمان کنم مصرع دوم
(گر بر دگری خرده نگیری مردی) باشه
به نام خدا
من این شعر رو پوریای ولی هم دیدم
البته مصراع دوم آن شعر این طور بود:
گر بر دگری تکیه نگیری مردی
با عرض سلام،این دو بیتی رو من به این صورت در چند منبع مختلف ملاحظه کردم:
گر بر سر نفس خود امیری مردی
ور بر دگری خرده نگیری مردی
مردی نبود فتاده را پای زدن
گر دست فتاده ای بگیری مردی
و این شعر بار هم به نقل از همون منابع منتسب است به عارف و پهلوان نامی ایران زمین پوریای ولی....اگر احتیاج باشه میتونم اسم منابع رو در اختیارتون بگذارم
با تشکر
بازوی ستبر گرخدا داد تو را
بر دوش کشی بار فقیری مردی
باسلام
درکمال ادب و فروتنی،ضمن اینکه بنده از گنج ادب هیچ سرمایه ندارم، اما بنظرم صحیحتر مینماید که خوانده شود:
گر دستفتاده ،پیبگیری، مردی ،
گر دست فتاده پی بگیری مردی
شاید که در املا دونقطه از'پی' افتاده و ...
خواهشمندم، فقر ادب مرا نادیده انگاشته ،واستادان سخن ،برسی نمایید.
زمانی که امیر نصر سامانی قصد گردن زدن عده ایی شورشی را داشت رودکی که در آن زمان رئیس شعرای دربار و همراه قشون شاه سامانی بود این شعر را همانجا و فی البداهه سرود که ای شاه من "گر بر سر نفس خود امیری مردی، بر کور و کر ار نکته نگیری مردی. مردی نبود فتاده را پای زدن، گر دست فتاده ای بگیری مردی" امیر نصر سامانی که از بلاغت و فصاحت رودکی به وجد آمده بود از کشتن اسرا صرف نظر کرد. برای پی بردن به درجه استادی رودکی فقط کافیه که خودتان را در این شرایط تجسم کنید که شاه مملکت دستور قتل عده ای را میده و شما باید ظرف چند ثانیه در آن جو پر از تنش و استرس شعری پر مفهوم بگید به طوری که شاه از تصمیم خودش منصرف بشه. میتونید؟ این اتفاق به اضافه سخاوت و خاکی بودن رودکی باعث محبوبیت صد چندان رودکی هم در دربار سامانی و هم بین مردم کوچه و خیابان شد. این سخاوت به حدی بود که رودکی برای آزادی عده ای رعیت در بند کشیده شده انگشتری را که از شاه هدیه گرفته بود داد. البته همین امر باعث دردسر رودکی در سه سال آخر عمرش شد. چرا که بدخواهان رودکی در دربار سامانی مدعی شدند که رودکی انگشتری هدیه شاه را صرف شورشیان کرده. شاهزاده جوان سامانی هم رودکی را کور کرد. گرچه بعدها پشیمان شد و با فرستادن هدایای فراوان در پی دلجویی از رودکی برآمد. دوستانی هم که میفرمایند این شعر از پوریای ولی هست!!! اشتباه میکنند. در تاجیکستان کنونی که محل تولد و دفن رودکی است فیلمهای فراوانی ساخته شده و از این شعر و چرایی سروده شدنش هم بارها یاد شده.
با سلام حضور سروران و استادان و فارسی دوستان بزرگوار
بنده نیز عمری ست این شعر را اینگونه به یاد دارم
گر بر سر نفس خود امیری مردی
گر بر دگری خرده مگیری مردی
مردی نبود فتاده را پای زدن
گر دست فتاده ایی بگیری مردی
گر به عزت برسی مست نگردی مردی
گر به ذلت برسی سست نگردی مردی
گر به دولت برسی مست نگردی ، مردی
گـــر به ذلت برسی پست نگردی ، مردی
اهل عــــــالم همه بازیچه دست هوسند
گـــــر تو بازیچه این دست نگردی ، مردی
بنظر من ( گر بر دگری خرده نگیری مردی) صحیح است
مردی نبود فتاده را پای برسر
گر دست فتاده ای برگیری مردی
این سروده به بدر الدین جاجرمی هم منتسب شده
با درود به همه پارسی زبانان. من این شعر را به این شکل بخاطر میارم: گر بر سر نفسِ خود امیری مَردی. ور بر دگری خرده نگیری مَردی. مَردی نبوَد فتاده را پای زدن. گر دست فتاده ای بگیری مَردی. با سپاس
بسیار زیبا
برای یک انیمیشن کوتاه به اینجا رسیدم و درود بر روان پاک رودکی که خوش گفت و بیاد بیاوریم رادمان پورماهک( یعقوب لیث) عیار را!
پهلوانی در خوی همه ایرانیان است و حیف که من درش تک و تنهایی در اوج افتادگی می بینم و نه یک روح و جنبش مردمی.