گنجور

شمارهٔ ۱۶

ندیده تنبل اوی و بدیده مندل اوی
دگر نماید ودیگر بود به سان سراب

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1398/09/23 01:11
امین کیخا

مندل شاید همین مندیل یا سربند مردان باشد که واژه ای عربی است و در خوزستان هم بکار میرود . در انگلیسی سربند را tulbent از تول لری و کردی به معنای پیشانی و سرهم تولبند به معنای پیشانی بند بکار میبرند . tulipe هم به معنای لاله بخاطر نماد های پیچیده ای که به لاله میمانند و در تولبندها هست از همین لغت گرفته اند .( از etymology on line )

1401/03/14 03:06
Sobhansahra

مندل: mandal

فرهنگ فارسی عمید

(اسم) ‹مندله› [قدیمی] خطی که عزایم‌خوانان دور خود می‌کشند و میان آن خط می‌نشینند و دعا یا افسون می‌خوانند

1402/05/24 20:07
سیدرسول عبدی

به نظر بنده، بهتره که مصراع اول به شکل زیر باشه:

ندید تنبل اوی و بدید مندل اوی

که "ندید" یعنی ناپدید و "بدید" یعنی پدیدار.