شمارهٔ ۴
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
نفیسی برای این قطعه دو منبع را ذکر کرده است:
منبع 12 - جنگ محمد تقی بن هادی
منبع 35 - لغت فرس اسدی نسخه ی خطی مکمل مورخ 877
آیا ممکن است که حمید رضا هم منبع دیگر را برای بیت ششم در همین جا ذکر کند؟
هو
دلا تاکی همی جوئی منی را
چه داری دوست هرزه دشمنی را
چرا جوئی وفا از بیوفائی
چه کو بی بیهده سردآهنی را
پیداست که کلمه منی ومنیت به معنای خود خواهی وبه تعبیردیگر من کاذب از قدیم الایام درادبیات موردتوجه بوده است واین معنی در معرفت النفس بسیار مهم است اهل معرفت مبگویند انسان دوتا من دارد یکی منیت کاذب ودیگر من حقیقی یا واقعیت وجود وهمه گرفتاری انسان مربوط به منیت کاذب است که متکی به خیالات واهی وخدایان دروغین است وحجاب درک پروردگار میشود هدف اصلی ادیان آنست که حقیقت وجود انسان را علی رغم منی ومنیت احیا کنند ورودکی که نخستین شاعر فارسی محسوب مبشود در بیت نامبرده منی را هرزه دشمن قلمداد کرده است ومیبینیم که چگونه ادبیات ایران با مفاهیم بلند دینی آمیخته است وشاید شعرا بیش از مبلغان رسمی دینی معانی بلند دینی را درطول تاریخ به مردم آموخته اند وشاید به این دلیل که بیان آنها هنرمندانه بوده واز نظر مردم کمترحشک و تعصب آمیز بوده است
با درود و سپاس از کار نیکویتان در زمینة ادبیات، به ویژه شعر پارسی، تا آن که فرصتی بیابید و به دیگر گونه های ادبی پارسی بپردازید.
نخست آن که رودکی از من و منیت سخن نمی گوید. او از خودش، از خود عاشقش و بزرگی عشقش می گوید.
دوم آن که آنچه که در این جا نوشته اید، از رودکی نیست! بنگریم درهم ریختگی کلام را که مفهوم چه قدر سست است! اما رودکی چه سرود؟ بنگریم:
دلا تا کی همی جویی منی را؟
چه کوبی بیهده سرد آهنی را؟
دلم چون ارزنی، عشق تو کوهی
چه سایی زیر کوهی ارزنی را؟
بیا اینک نگه کن رودکی را
اگر بی جان روان خواهی تنی را
دوباره بخوانیم و توجه کنیم به این پیوستگی مفهوم، و آن گسستگی مضمون هفت بیت شعر!
و از همه مهم تر زمینی بودن شاعر را!
گر چه میگویند معنا در دل شاعر است ، اما من در هم ریختگی و گسیختگی در غزل نمی بینم، در دو بیت بخست شاعر با خویشتن خویش سخن می گوید؛ آهن سرد چرا میکوبی و وفا از بی وفایان از چه میجویی، پس روی به معشوق میکند: ای که بناگوشت رشک سوسن است بی راهه مرو به راه باز آی دل من مشکن ، بر من ببخشای ( بر مانظری کن که دراین شهر غریبیم......) و گرت خاطر تماشای تن بی جان سرگردانی است، رودکی را از نظر مینداز.
ار همه مهمتر را دریاب و ببین گسستگی از کجاست شما ندیدید چون روی زمینی - این اسمانیان مارا به خاک سیه نشاندند
این شعر را دلیر نظیر (دالر نظروف)، خواننده تاجیک در قطعهای با عنوان «رودکی» به خوبی خوانده است.
پیوند به وبگاه بیرونی
براستی این سروده به زبان قطران نزدیکتر است و گمانم بر اینست که از قطران باشد
ارزوی من اینست تا زنده ام بببنم که دیوان رودکی پیدا شده یا دست کم پس از من پیدا شود دریغ دریغ
یکی زین برزن ناراه بر شو
که بر آتش نشانی برزنی را
ظاهرا برزن مصراع دوم آتشکدهی آذربرزین مهر در خراسان است. اشاره به این آتشکده با کلماتی چون برزن، برزین، آتشبرزین و.. سابقه ادبی دارد. همچنین بیت با معنای کلی شعر نیز هماهنگ خواهد بود.
با احتساب این مورد و با در نظر گرفتن اینکه آتشکده آذربرزین در خراسان قرار دارد، میتوان گفت احتمال اینکه شعر را رودکی گفته باشد از قطران بیشتر است.