گنجور

شمارهٔ ۱۹

به خیره برشمرد سیر خورده گرسنه را
چنان که درد کسان بر دگر کسی خوارست
چو پوست روبه ببینی به خان واتگران
بدان که: تهمت او دنبه‌ای به سر کارست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به خیره برشمرد سیر خورده گرسنه را
چنان که درد کسان بر دگر کسی خوارست
هوش مصنوعی: در اینجا به موضوع گرسنگی و مشکلات دیگران اشاره می‌شود. کسی که خود تجربه گرسنگی را دارد، توانسته است درک کند که درد و رنج دیگران چگونه است. این بیانگر این است که انسان‌ها وقتی خود را در موقعیت‌های سخت قرار داده‌اند، بهتر می‌توانند درد و رنج دیگران را بفهمند و برآورد کنند.
چو پوست روبه ببینی به خان واتگران
بدان که: تهمت او دنبه‌ای به سر کارست
هوش مصنوعی: اگر در خانهٔ کسی پوست روباهی دیدی، بدان که او در کارش تهمت یا نیرنگی به کار برده است.

حاشیه ها

1395/09/18 09:12
همایون حسینیان

واتگران = پوستین دوزان

1397/02/07 13:05
محمد ت

لطفن می توانید راهنمایی کنید که معنی بیت آخر چیست؟
هر چند که در لغت نامه ی دهخدا این بیت به صورت زیر آمده:
چو پوست روبه بینی به خان واتگران
بدان که تهمت او دنبه ای به شدکار است
شدکار: شخم . شیار
که در این ریخت هم منظور شاعر برایم روشن نیست.

1399/10/04 14:01
شاگرد

به نظر من هم "به شدکار" صحیح است. البته در لغت نامه دهخدا هم "دنبه ای به شدکار" و هم "دنبه ای بسرکار"آمده.
اما "به شدکار" کاملا معنا رو میرسونه:
اول صفت انسانهای بی نیاز اما بی اخلاق رو گفته که خودشون رو بی جهت بی نقص و برتر و دیگران رو خوار و حقیر میدونن
و دربیت بعد مثال؛
گفته اگه یه پوستین دوز فرصت طلبی در بساطش پوست روباه رو کرد دروغ میگه و در اصل دنبه ای هست که چندتا شیار روش انداخته داره جای پوست روباه نشون میده.
(البته کسی دنبه رو با پوست اشتباه نمیگیره اما شاعر با این تشبیه و اغراق داره اوج گستاخی یه انسان بی اخلاق رو نشون میده.)

1399/10/04 18:01
nabavar

چو پوست روبه ببینی به خان واتگران
بدان که: تهمت او دنبهٔ به سر کارست
مانای بعیدی هم در ذهنم آمد
دنبه ای ست که مشتری را سرِ کار می گذارد
به اصطلاح امروزی [ سرِکار گذاشتن ] هم جور در میآید.

1402/09/16 12:12
علی مظفری‌سیرجانی

در برخی لهجه‌هایِ فارسی، پارچه را «کار» می‌نامند. اگر این معنا را بپذیریم، رودکی می‌گوید پوستین‌دوز به جای فروختن پوستِ روباه که ارزنده است، بر روی دنبه، پارچه‌ای به رنگ پوست روباه کشیده است و به همان قیمت می‌خواهد که بفروشدش.