گنجور

شمارهٔ ۱۱۷ - ای آن که غمگنی

ای آن که غمگنی و سزاواری
وندر نهان سرشک همی باری
از بهر آن کجا ببرم نامش
ترسم ز بخت انده و دشواری
رفت آن که رفت و آمد آنک آمد
بود آن که بود، خیره چه غمداری؟
هموار کرد خواهی گیتی را؟
گیتی‌ست، کی پذیرد همواری
مُستی مکن، که ننگرد او مُستی
زاری مکن، که نشنود او زاری
شو، تا قیامت آید، زاری کن
کی رفته را به زاری باز آری؟
آزار بیش بینی زین گردون
گر تو به هر بهانه بیازاری
گویی گماشته‌ست بلایی او
بر هر که تو بر او دل بگماری
ابری پدید نی و کسوفی نی
بگرفت ماه و گشت جهان تاری
فرمان کنی و یا نکنی، ترسم
بر خویشتن ظفر ندهی باری!
تا بشکنی سپاه غمان بر دل
آن به که می بیاری و بگساری
اندر بلای سخت پدید آید
فضل و بزرگمردی و سالاری

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیلن (مضارع مسدس اخرب مکفوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای آن که غمگنی و سزاواری
وندر نهان سرشک همی باری
هوش مصنوعی: ای آن کس که در دل خود غم و اندوه را حمل می‌کنی و شایسته‌ی آن هستی که در خفا اشک بریزی.
از بهر آن کجا ببرم نامش
ترسم ز بخت انده و دشواری
هوش مصنوعی: به خاطر آنکه بخواهم نام او را بر زبان بیاورم، از آینده‌ای پر از غم و مشکلات می‌ترسم.
رفت آن که رفت و آمد آنک آمد
بود آن که بود، خیره چه غمداری؟
هوش مصنوعی: آن که رفت، دیگر برنگشته و آن که قرار بود بیاید، آمده است. در این بین، تو چرا به غم و اندوه خود ادامه می‌دهی؟
هموار کرد خواهی گیتی را؟
گیتی‌ست، کی پذیرد همواری
هوش مصنوعی: آیا می‌خواهی دنیا را هموار و راحت کنی؟ اما دنیا طبیعت خود را دارد و هرگز چنین تغییری را نمی‌پذیرد.
مُستی مکن، که ننگرد او مُستی
زاری مکن، که نشنود او زاری
هوش مصنوعی: مست نشو، زیرا او به مستی تو توجهی ندارد. زاری نکن، چرا که او صدای زاری تو را نمی‌شنود.
شو، تا قیامت آید، زاری کن
کی رفته را به زاری باز آری؟
هوش مصنوعی: زاری و ناله کن تا روز قیامت، اما آیا با زاری تو کسی که رفته است، بازمی‌گردد؟
آزار بیش بینی زین گردون
گر تو به هر بهانه بیازاری
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به هر دلیلی دیگران را آزار دهی، باید بدانی که خودت نیز از این دنیای پر از آزردگی آسیب می‌بینی.
گویی گماشته‌ست بلایی او
بر هر که تو بر او دل بگماری
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که او بر هر کسی که تو به او علاقه‌مندی، بلا و مصیبت‌هایی را گماشته است.
ابری پدید نی و کسوفی نی
بگرفت ماه و گشت جهان تاری
هوش مصنوعی: ابر و کسوفی در کار نیست و ماه در سایه نرفته است، اما با این حال دنیا به تاریکی گراییده است.
فرمان کنی و یا نکنی، ترسم
بر خویشتن ظفر ندهی باری!
هوش مصنوعی: هرچند که تو دستور بدهی یا ندهی، من نگرانم که به خودم اجازه پیروزی ندهم!
تا بشکنی سپاه غمان بر دل
آن به که می بیاری و بگساری
هوش مصنوعی: برای اینکه قلبت از غم و اندوه خالی شود، بهتر است آن را با شادی و خوشحالی پر کنی و از غم‌ها رها کنی.
اندر بلای سخت پدید آید
فضل و بزرگمردی و سالاری
هوش مصنوعی: در مقابل مشکلات و چالش‌های سخت، فضیلت، انسانیت و رهبری واقعی ظهور می‌کند.

حاشیه ها

1393/06/04 06:09
امیرحسین

بر هر که تو دل بر او بگماری باید چنین اصلاح شود : بر هر که تو بر او دل بگماری
این سان وزن تصحیح می شود .

1393/11/22 07:01
ناشناس

گوئی گمارده ست بلایی او بر هر که دل بر او تو چو بگماری

1393/11/22 07:01
ناشناس

بیت دوم هم گرچه در نسخ مختلف به همین شکل آمده اما قطعا صحیح نیست و هیچ پیوند معنایی-ساختاری در این بیت به چشم نمی خورد واحتمالا از جمله سیئات مصححین کم خرد بوده است ورنه پدر شعر پارسی را بی تردید جایگاهی والاتر از عیار خرد طراران سخن نا شناس است

1394/04/12 06:07
عزیز سمیعی

حیف از این شعر به این زیبائی که دو خط آخرش صرفا" توصیه به تسلیم است. کاش می شد این دو خط را به شکل زیر تغییر داد:
تا بشکنی سپاه غمان بر دل
به که کاهلی کناری بگذاری
محو نیاز خستگان دارد نشانه از
فضل و بزرگمردی و سالاری
و یا چیزی شبیه این ها!

1394/12/11 02:03
حمید امامی

ابری پدید نی و کسوفی پدید نی

1394/12/11 06:03
سمانه، م

مُستی مکن، که ننگرد او مُستی
زاری مکن، که نشنود او زاری
مُست بنیان مستمند است و ” ی “ علامت مصدری
مُستمند را ، امروزه به جای محتاج به کار می بریم
که اندوهناک و گله مند هم معنا می دهد
بسیار زیباست دو بیت آخر:
تا بشکنی سپاه غمان بر دل
آن به که می بیاری و بگساری
اندر بلای سخت پدید آید
فضل و بزرگمردی و سالاری

1394/12/11 10:03
روفیا

سمانه جان
سپاسگزارم برای نشان دادن تک تک این ابیات گهر بار!
مادر درد می کشد،
مادر ضجه میزند،
مادر ناسزا می گوید،
مادر با همه چیز و همه کس در ستیزه است،
خم به ابرو نیاوردن در این شرایط خرد فراوان میطلبد،
او می بایست این حقایق رودکی را سال ها پیش در می یافت،
یعنی بهتر بود در می یافت،
تا روح و جسمش را از این نبرد دایم نجات بخشد،
افسوس که دیگر خیلی دیر شده است!
اکنون نوبت به من رسیده است،
این منم که باید معمای عظیم رنج بی پایان او را حل کنم بی آنکه با کسی و چیزی بستیزم!
معمای زندگی!
من باید تصمیم بگیرم با مسکن ها و مخدر های قوی به یک مرگ باوقار و در سکوت او رضایت دهم یا همچنان با فریاد ها و ناله های دلخراشش پیکر نیمه جان او را به سوی بخش دیالیز بکشانم!
قصد ندارم ترحم دوستان را برانگیزم،
شگفت آور اینکه چندان اندوهگین نیستم!
چرا که این قانون طبیعت است و ستیز با آن از نابخردیست!
اما راستی تصمیم دشواریست که من هر لحظه آن را به لحظه بعد موکول می کنم!

1394/12/12 06:03
دوستدار

سردبیر گرامی گنجور،
خواهشمندم آخرین حاشیه آقای حمید رضا را هر چه زودتر پاک و به عواقب حقوقی احتمالی آن توجه کنید.

1394/12/12 08:03
حمید رضا

سردبیر گرامی گنجور،
من هم خواهشمندم اگر حرف غیر قانونی زده شده و یا عواقب حقوقی احتمالی برایتان دارد هر چه زودتر پاک کنید.
داستان من در جایی که کاملأ قانونی بود اتفاق افتاد.
کشورهای مختلف قانون های مختلف دارند.
امیدوارم بتوانیم درباره این قانونها در چارچوب قانون کشورمان گفتگو کنیم.

1394/12/13 02:03
سمانه ، م

روفیای نستوه
میدانم : که غمگنی و سزاواری
وندر نهان سرشک همی باری
و میدانی که من نیز .
،،
لالم ، نادانم ، حیرانم ، خمیده ام ، ولی راضی که در خدمت مادرم.
به راست قامتی تو غبطه می خورم
سرو قامتت ، سهی باد بر دوام

1394/12/13 10:03
روفیا

الکساندر دوما در کتاب کنت مونت کریستو می نویسد :
در این دنیا نه خوشبختی هست و نه بدبختی فقط قیاس یک حالت با حالتی دیگر است.
تنها کسی که حد اعلای بدبختی را شناخته باشد میتواند حد اعلای خوشبختی را نیز درک کند.
حمید رضا جان، سمانه جان، دوستدار جان، همه جان،
حضورتان و هم صحبتی تان مایه دلگرمیست، تنها خدا میداند چه اتمسفری اینجا حاکم است،
دمی آسودن با یاران نادیده همدل و همزبان راستی چون تنفس در هوای تازه است،
دوستتان دارم و قلبم شادمان است چون در این نقطه اوج درد و رنج، از لذایذ به ظاهر پیش پا افتاده زندگی بیش از پیش مسرور می شوم!
مادر رنج میبرد که نمیتواند بایستد!
من رنج میبرم که نمیتوانم بنشینم!
اینگونه است سر زندگی...
اکنون من خوب فهمیده ام این که قادرم از نقطه الف به نقطه ب بروم چه موهبتی است و این کمال ناسپاسی است که من این اعجاز طبیعت را صرف اعمال بیهوده و بدتر از آن صرف اعمال نادرست کنم.
می دانید چه تکنولوژی عظیمی پشت هر گامی که برمیداریم نهفته است؟
چگونه ما این گام های معجزه آسا را هدر می دادیم؟!

1394/12/14 02:03
دوستدار

گرامیان، روفیا، سمانه؛
اندهگنید و سزاوارید؟؟
وندر نهان سرشک همی بارید؟؟
ایست!!
زندگی تنها لختی است، قطره ای بر جاده، چکیده از شاخ تک درختی .
چرا غمگین اید ؟؟
زندگی غنچه نشکفته گل سرخی است در پگاه بهار
پرواز کبوتری در آبی آسمان.
خوشا وخرما که صدای پای زندگی را در فریادهاشان
، ستیز هاشان میشنوید
روزهاتان همه نوروز، بختتان سبز و روزگارتان بکام باد.

1394/12/14 19:03
روفیا

دوستدار جان
با حمایت دوستدارانی چون شما بختمان البته که سبز و خرم است.

1394/12/15 03:03
سمانه ، م

دوستدار گرامی
ممنونم از ابراز محبت و دوستی ات
پدر همیشه میگوید : منتظر باش تا از شوره زار رنج و اندوه گلهای شادی بروید ، صبر باید
شاد زی پایدار

1395/10/24 15:12
یاسان

این شعر زیبای رودکی را خانم نگار بوبان در آلبوم «به‌هنگام» در قطعه‌ای با نام «روزگاری» با آواز و نوازندگی عود خویش اجرا کرده‌اند. کاری متفاوت و قابل توجه است.

وجه اصحّ مصراع دویم بیت هشتم چنین است:
بر هر که دل بر اوی تو بگماری.....

1397/08/19 14:11
افسانه

لطفا این شعر را هم معنی کتید عزیران جان چرا همگی خاطره گویی کردید با سپاس

1399/11/14 22:02
نجمه برناس

بیت اول : ای کسی که غمین هستی و حق داری غمگین باشی و به طور پنهانی گریه می کنی
بیت سوم : آن مصیبتی که باید رخ می داد رخ داد .
چرا بیهوده غصه می خوری ؟
بیت چهارم : آیا می خواهی دنیا را بر وفق مراد خود کنی ، دنیا بروفق مراد ما نخواهد شد .
بیت پنج : گله و شکایت نکن که دنیا گله و شکایت تو را نمی شنود . گریه و زاری نکن که دنیا گریه و زاری تو را نمی شنود .
بیت شش : برو تا قیامت بیاید گریه و زاری کن اما با گریه و زاری کسی که از این دنیا رفته ( مرده ) را نمی توانی برگردانی
بیت یازدهم : برای اینکه سپاه غم را شکست بدهی بهتر است خوش بگذرانی .
بیت دوازدهم : در مصیبت و بلای بزرگ برتری و بزرگی و سروری افراد معلوم می شود .

1400/09/17 00:12
رسول قاِِیدی

با تشکر از گنجور و خدمات ارزنده ای که به ادبیات فارسی می کند

1401/09/17 17:12
مرتضی توکلی

سلام به همه دوستان و اساتید. سوالی داشتم:

به نظر می‌آید که این شعر در سوگ کسی یا حادثه‌ای سروده شده باشد. آیا اینچنین است؟ اگر بله آیا مستندی هست  که دلیل سروده شدن این چکامه شورانگیز را روایت کند؟

 

 

 

1401/09/17 19:12
همیرضا

به نقل از گزیدهٔ اشعار رودکی به انتخاب و شرح دکتر جعفر شعار و دکتر حسن انوری:

«این قصیده به حدس استاد فروزانفر در تعزیت امیر شهید احمد بن اسماعیل (حکمرانی ۲۹۵ تا ۳۰۱ قمری) است در مرگ پدرش امیر عادل اسماعیل سامانی (حکمرانی ۲۷۵ تا ۲۹۵ قمری)»

1401/09/17 19:12
همیرضا

به نقل از گزیدهٔ اشعار رودکی به انتخاب و شرح دکتر جعفر شعار و دکتر حسن انوری:

«ابیات ۷ و ۸ یادآور ابیات زیر است که به حضرت علی (ع) منسوب است:

 

ألا ایّها الموت الّذی لست تارکی

ارحنی فقد افنیت کلّ خلیل

اراک بصیراً بالّذین احبّهم

کأنّک تنحو نحوهم بدلیل

 

مقالهٔ هادی حریری، مجلهٔ دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران، ج ۶، ش ۳ و ۴، ص ۵۴»

1401/11/29 11:01
علی سهرابی

از بهر آن کجا ببرم نامش

ترسم ز بخت انده و دشواری

صورت درست این بیت چنین است:

از بهر آن کجا نبرم نامش

ترسم رَسَدت انده و دشواری

منبع: پیشاهنگان شعر پارسی. محمد دبیر سیاقی. 

شاعر بزرگ میفرماید: از برای آن نام آن عزیز رفته را نمیبرم که میترسم از شنیدن نام اش سخت اندوهگین شوی.

لطفا مطابق صورت درست اصلاح شود.

 

1401/11/29 11:01
علی سهرابی

اصلاحات لازم:

بیت دوم:

از بهر آن کجا نبرم نامش/ ترسم رسدت انده و دشواری

بیت سوم:

... خیره چه غم داری؟

بیت پنجم:

مُستی مکن که نشنود او مُستی

 

1402/10/25 21:12
غلامعلی کشانی

آخر شعر!