گنجور

بخش ۸۱ - فیضی تربتی

از سیاحان بوده و در زمان اکبرشاه درهندوستان توقف نموده. شیخ فیضی دکنی به استادی وی معترف بوده و به کمالات عقلی متصف است. از اشعار او نوشته می‌شود:

گر جانب مسجد گذرم ور طرف دیر
هر جا که روم میلِ دلم سویِ تو باشد
شمع را ز آتش پروانه خبر نیست که هست
آتشِ شمع دگر، آتشِ پروانه دگر
مجنون به ره عشق ز سر کرده قدم رفت
دارم منِ دیوانه قدم بر قدمِ او
رباعی
زاهد تو زمستی منگر پستی ما
صرف ره نیستی شده هستیِ ما
مامست محبتیم و تو مستِ غرور
فرق است ز مستی تو تا مستیِ ما
بخش ۸۰ - فانی دهدار: و هُوَ خواجه محمدبن محمود دهدار. از فضلا و علمای روزگار. رسالات و تصنیفات و شروح متعدده و متکثره دارد. فقیر بعضی از آنها را مطالعه نموده. حواشی محققانه نیز بر بعضی کتب و خطب نوشته. مِنْجمله شرح خطبة البیان و حاشیهٔ رشحات و حاشیهٔ نفحات و شرح گلشن راز. غرض، فاضلی درویش نهاد و حکیمی خوش اعتقاد بوده. این رباعی از اوست:بخش ۸۲ - قوامی خوافی: اسمش میرقوام الدّین نصراللّه. در بدو حال ملازمت می‌نمود. مگر بر پیرزنی حکمی نوشته بود و محصل پیرزن را آزار کرده. گفت: ای قوام الدین از خدا شرم نمی‌کنی که بر چون من عجوزه ظلم روا می‌داری؟ این سخن بر دل وی اثر کرده، دوات و قلم خود را در زیر سنگ شکسته، تائب شد و رو به عبادت آوردو به خدمت مشایخ رسید. صاحب مقام عالی گردید. کتابی در طریقت تصنیف کرده مسمی به جنون المجانین است. کلمات بدیع و سخنان غریب در آن مندرج است. غرض، معاصر شاهرخ میرزا و ولادتش در سنهٔ ۷۳۴ و وفاتش در سنهٔ ۸۳۰ بوده. محمد عوفی با وی ملاقات نمود. این رباعی از اوست:

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از سیاحان بوده و در زمان اکبرشاه درهندوستان توقف نموده. شیخ فیضی دکنی به استادی وی معترف بوده و به کمالات عقلی متصف است. از اشعار او نوشته می‌شود:
هوش مصنوعی: این فرد سیاحی بود که در زمان پادشاه اکبر در هند اقامت داشته است. شیخ فیضی دکنی به عنوان استاد او را می‌شناسد و او به ویژگی‌های عقلی برجسته‌ای معروف است. تعدادی از اشعار او نیز نگارش شده است.
گر جانب مسجد گذرم ور طرف دیر
هر جا که روم میلِ دلم سویِ تو باشد
هوش مصنوعی: هر کجا که بروم؛ چه به سمت مسجد و چه به سمت میخانه، قلب من همیشه به سوی تو متمایل است.
شمع را ز آتش پروانه خبر نیست که هست
آتشِ شمع دگر، آتشِ پروانه دگر
هوش مصنوعی: شمع از آتش پروانه با خبر نیست که آتش شمع یک نوع است و آتش پروانه نوعی دیگر.
مجنون به ره عشق ز سر کرده قدم رفت
دارم منِ دیوانه قدم بر قدمِ او
هوش مصنوعی: مجنون در مسیر عشق، همه چیزش را رها کرده و قدم به قدم پیش می‌رود. من هم به عنوان یک دیوانه، دنبال او راه می‌روم.
زاهد تو زمستی منگر پستی ما
صرف ره نیستی شده هستیِ ما
هوش مصنوعی: ای زاهد! به پایینی و پستی ما نگاه نکن. ما تنها در مسیر نیستیم، بلکه به حقیقت وجود حقیقی خود دست یافته‌ایم.
مامست محبتیم و تو مستِ غرور
فرق است ز مستی تو تا مستیِ ما
هوش مصنوعی: ما در حالت عشق سرشار و شادابیم، اما تو در حالتی از خودبرتربینی به سر می‌بری. تفاوتی هست بین شربت عشق ما و حالت مغرورانه تو.