بخش ۷۸ - فخر الدّین رازی
وهُوَ ابوعبداللّه محمدبن حسن القرشی التمیمی البکری. ازمعارف فضلا و حکماست و در فنون علوم قدرت داشته. تصانیف بسیار دارد و به امام المتکلمین مشهور شده و اکثر عارفین در وی طعن کردهاند. مفصلِّ احوال وی در کتب ثبت است. ولادتش در سنهٔ ۵۴۴، وفاتش در سنهٔ ۶۰۶. این اشعار منسوب به اوست و قلمی میشود:
عربیه
رباعیات
نِهایَةُ إقْدامِ الْعُقُولِ عِقْالُ
وَأَکْثَرُ سَعْی العالَمینَ ضَلالُ
وَکَمْرَأَیْنَا مِنْرِجالٍ وَدَوْلَةٍ
فَبَادُوا جَمِیْعاً مُسْرِعیْنَ وَزَالُوا
وَکَمْمِنْجِبالٍ قَدْعَلَتْشُرُفَاتِها
وِعالٌ فَزَالُوا وَالْجِبالُ جِبالُ
وَأَرْواحُنَا فِی وَحْشَةٍ مِنْجُسُومِنا
وَحاصِلُ دُنْیانَآ إَذیَّ وَوَبالُ
وَلَمْنَسْتَفِدْمِنْبَحْثِنا طُوُلَ عُمْرِنا
سِوَی اَنْجَمْعَنا فِیْهِ قِیْلٌ وَقَالُ
هرجا که زمهرت اثری افتاده است
سودازدهای بر گذری افتاده است
در وصلِ تو کی توان رسیدن کانجا
هرجا که نهی پای سری افتاده است
کنه خردم در خور اثبات تو نیست
و آرامش جان بجز مناجات تونیست
من ذات ترا به واجبی کی دانم
دانندهٔ ذاتِ تو بجز ذاتِّ تو نیست
هرگز دل من ز علم محروم نشد
کم ماند ز اسرار که معلوم نشد
هفتاد و دو سال فکر کردم شب و روز
معلومم شد که هیچ معلوم نشد
ترسم بروم عالم جان نادیده
بیرون شوم از جهان جهان نادیده
در عالم جان چون روم از عالم تن
در عالم تن عالم جان نادیده
بخش ۷۷ - فتح اللّه شیرازی: اسمش حکیم شاه فتح اللّه. در حکمت و معرفت صاحب پایگاه. معاصر و مجالس اکبرشاه. وفاتش در هندوستان و فیضی دکنی با وی از دوستان این رباعی از اوست:بخش ۷۹ - فتحی ترمدی: و هُوَ حکیم علی بن محمد ترمدی، از فحول حکما و عدول علمای زمان خویش بوده. علی قلیخان لکزی متخلص به واله در تذکرهٔ خود احوال وی را ذکر نموده. غرض، این دو رباعی از اوست:
اطلاعات
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
وهُوَ ابوعبداللّه محمدبن حسن القرشی التمیمی البکری. ازمعارف فضلا و حکماست و در فنون علوم قدرت داشته. تصانیف بسیار دارد و به امام المتکلمین مشهور شده و اکثر عارفین در وی طعن کردهاند. مفصلِّ احوال وی در کتب ثبت است. ولادتش در سنهٔ ۵۴۴، وفاتش در سنهٔ ۶۰۶. این اشعار منسوب به اوست و قلمی میشود:
هوش مصنوعی: او ابوعبدالله محمد بن حسن قرشی تمیمی بکری است. از دانشمندان و حکما محسوب میشود و در علوم مختلف تسلط دارد. آثار زیادی دارد و به عنوان امام متکلمین شناخته میشود، هرچند اکثر عارفان به او انتقاد کردهاند. جزئیات زندگیاش در کتب مختلف ثبت شده است. او در سال 544 هجری متولد شد و در سال 606 هجری درگذشت. این اشعار به او نسبت داده شده است و در این تاریخ قلمی میشود.
نِهایَةُ إقْدامِ الْعُقُولِ عِقْالُ
وَأَکْثَرُ سَعْی العالَمینَ ضَلالُ
هوش مصنوعی: پایان تلاشهای عاقلانه انسانها محدودیتهای آنهاست و بیشتر تلاشهای مردم در واقع به گمراهی میانجامد.
وَکَمْرَأَیْنَا مِنْرِجالٍ وَدَوْلَةٍ
فَبَادُوا جَمِیْعاً مُسْرِعیْنَ وَزَالُوا
هوش مصنوعی: ما شاهد مردانی و حکومتهایی بودهایم که همه به سرعت نابود شدند و از بین رفتند.
وَکَمْمِنْجِبالٍ قَدْعَلَتْشُرُفَاتِها
وِعالٌ فَزَالُوا وَالْجِبالُ جِبالُ
هوش مصنوعی: چقدر کوههایی وجود دارند که با شرف و بلندی خود، بر ابرها چیره شدهاند و در عین حال، این کوهها همچنان پایدار و استوار باقی ماندهاند.
وَأَرْواحُنَا فِی وَحْشَةٍ مِنْجُسُومِنا
وَحاصِلُ دُنْیانَآ إَذیَّ وَوَبالُ
هوش مصنوعی: در این دنیا، وجود ما در تنهایی و بیخبری از حقیقت است و گرفتار مشکلات و آثار منفی زندگی هستیم.
وَلَمْنَسْتَفِدْمِنْبَحْثِنا طُوُلَ عُمْرِنا
سِوَی اَنْجَمْعَنا فِیْهِ قِیْلٌ وَقَالُ
هوش مصنوعی: با تلاشها و جستجوهایی که در طول عمرمان انجام دادیم، جز این که به بحث و تبادل نظر دربارهی آنچه دیگران گفتهاند بپردازیم، چیزی به دست نیاوردیم.
هرجا که زمهرت اثری افتاده است
سودازدهای بر گذری افتاده است
هوش مصنوعی: هر کجا که نشانهای از زیبایی و محبت تو دیده میشود، دلهای شیدای عاشقان در آنجا فرا میرود.
در وصلِ تو کی توان رسیدن کانجا
هرجا که نهی پای سری افتاده است
هوش مصنوعی: در پیوند با تو، چگونه میتوان به مقصدی رسید؟ زیرا هر کجا که قدم بگذاری، سر من در آنجا افتاده است.
کنه خردم در خور اثبات تو نیست
و آرامش جان بجز مناجات تونیست
هوش مصنوعی: عمیقترین درک من نمیتواند وجود تو را ثابت کند و آرامش روح من جز در دعا و نیایش به تو نیست.
من ذات ترا به واجبی کی دانم
دانندهٔ ذاتِ تو بجز ذاتِّ تو نیست
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند ماهیت واقعی تو را بشناسد، زیرا تنها خود تو هستی که میتوانی ذات خود را درک کنی و هیچکس دیگری قادر به دانستن آن نیست.
هرگز دل من ز علم محروم نشد
کم ماند ز اسرار که معلوم نشد
هوش مصنوعی: دل من هیچوقت از علم و دانش بیبهره نماند و همیشه چیزهایی بود که به راز و اسرار آن پی نبردم.
هفتاد و دو سال فکر کردم شب و روز
معلومم شد که هیچ معلوم نشد
هوش مصنوعی: مدت هفتاد و دو سال به فکر و اندیشه پرداختم، چه در شب و چه در روز. اما در نهایت به این نتیجه رسیدم که هیچ چیز بهخوبی مشخص نیست و پاسخها به دست نیامدند.
ترسم بروم عالم جان نادیده
بیرون شوم از جهان جهان نادیده
هوش مصنوعی: میترسم که به دنیای روح و معنویت وارد شوم و از دنیای مادی و ظاهری که در آن زندگی میکنم، جدا شوم.
در عالم جان چون روم از عالم تن
در عالم تن عالم جان نادیده
هوش مصنوعی: وقتی که از دنیای جسم و جسمانیت بیرون میروم، در دنیای جان و روح، هیچ چیزی از دنیای جسم را نمیبینم.
حاشیه ها
1404/03/05 09:06
نیما محتشم
مولانا میفرمایند:
زندهیی کی مرده شو، شوید تورا؟
طالبی کی مطلبت جوید تورا؟
اندرین بحث ار خرد رهبین بدی
فخر رازی رازدان دین بدی!