گنجور

بخش ۷۴ - فدایی لاهیجانی

خلف الصدق شیخ محمدلاهیجی است که صاحب شرح گلشن است. وی به شیخ زادهٔ لاهیجی معروف بوده و چندی خدمت شاه اسماعیل صفوی را نموده. شاه مذکور او را به رسالت نزد محمدخان شیبانی فرستاده. وی در آن مجلس داد فصاحت داده. آخر عزلت گزیده و در سنهٔ ۹۲۷ در شیراز فوت گردید. اشعار خوب دارد. این رباعیات از ایشان است:

گر چشم گشایم به جمال توخوش است
ور دیده ببندم به خیال تو خوش است
هیچ ازتو بجزفراق تو ناخوش نیست
وان نیز به امید وصال تو خوش است
نقش صور جهان فدایی هیچ است
اویی و تویی منی و مایی هیچ است
چون آینهٔ جهان نمایی هیچ است
خود هیچی و هرچه می‌نمایی هیچ است
خلقم اگر آشنای خود می‌خواهند
الحق سپر بلای خود می‌خواهند
خود را ز برای ما نمی‌خواهدکس
ما را همه از برای خود می‌خواهند
عاشق من و دیوانه من و شیدا من
شهره من و افسانه من و رسوا من
کافر من و بت پرست من ترسا من
این‌ها من و صد بار بتر زین‌ها من

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خلف الصدق شیخ محمدلاهیجی است که صاحب شرح گلشن است. وی به شیخ زادهٔ لاهیجی معروف بوده و چندی خدمت شاه اسماعیل صفوی را نموده. شاه مذکور او را به رسالت نزد محمدخان شیبانی فرستاده. وی در آن مجلس داد فصاحت داده. آخر عزلت گزیده و در سنهٔ ۹۲۷ در شیراز فوت گردید. اشعار خوب دارد. این رباعیات از ایشان است:
هوش مصنوعی: شیخ محمد لاهیجی که صاحب کتاب شرح گلشن است، از شخصیت‌های مهم ادبیات فارسی به شمار می‌رود. او به عنوان یک شیخ زاده شناخته می‌شد و مدتی نیز در خدمت شاه اسماعیل صفوی بود. به عنوان نماینده، او به نزد محمدخان شیبانی فرستاده شد و در این جلسه به‌خوبی صحبت کرد. در ادامه، او ترجیح داد که از زندگی اجتماعی کناره‌گیری کند و در سال ۹۲۷ هجری در شیراز درگذشت. اشعار او زیبا و مورد تحسین هستند. این اشعار رباعی از اوست.
گر چشم گشایم به جمال توخوش است
ور دیده ببندم به خیال تو خوش است
هوش مصنوعی: اگر به زیبایی تو نگاه کنم، خوشحالم و اگر چشم‌هایم را ببندم و در خیال تو غرق شوم، باز هم خوشحالم.
هیچ ازتو بجزفراق تو ناخوش نیست
وان نیز به امید وصال تو خوش است
هوش مصنوعی: هیچ چیزی از تو جز جدایی‌ات برایم ناخوشایند نیست و حتی این جدایی هم به خاطر امیدی که به دیدارت دارم، برایم شیرین است.
نقش صور جهان فدایی هیچ است
اویی و تویی منی و مایی هیچ است
هوش مصنوعی: تصاویر و اشکال دنیا هیچ ارزشی ندارند، زیرا در واقع همه ما، تو و من، در عمق وجودمان یکسان هستیم و به نوعی هیچ چیز واقعی نیست.
چون آینهٔ جهان نمایی هیچ است
خود هیچی و هرچه می‌نمایی هیچ است
هوش مصنوعی: زمانی که خود را مانند آینه‌ای در نظر بگیری که جهانی را به نمایش می‌گذارد، در واقع هیچ هستی و هر آنچه که نشان می‌دهی نیز بی‌معناست.
خلقم اگر آشنای خود می‌خواهند
الحق سپر بلای خود می‌خواهند
هوش مصنوعی: اگر مردم به دنبال آشنایی هستند، واقعاً به دنبال کسی می‌گردند که در برابر مشکلات و سختی‌ها از آن‌ها حمایت کند.
خود را ز برای ما نمی‌خواهدکس
ما را همه از برای خود می‌خواهند
هوش مصنوعی: آدما به خاطر خودشان به دنبال ما هستند و هیچ‌کس ما را برای خودشان نمی‌خواهد.
عاشق من و دیوانه من و شیدا من
شهره من و افسانه من و رسوا من
هوش مصنوعی: من عاشق تو هستم و دیوانه‌ات شده‌ام، شیدای توام. مردم من را با تو می‌شناسند و داستان من به همه رسیده است، حتی رسوایی‌ام.
کافر من و بت پرست من ترسا من
این‌ها من و صد بار بتر زین‌ها من
هوش مصنوعی: من کافر و بت‌پرست و ترسا هستم، اما به‌راستی این‌ها تنها بخشی از وجود من هستند و هزار بار از آن‌ها بدترم.