بخش ۷۲ - فیض کاشانی قُدِّسَ سِرُّه
و هُوَ مولانا مرتضی المدعو به ملامحسن، از تلامذهٔ فاضل صدرالحکما ملّاصدرای شیرازی بوده و به مصاهرت آن جناب مفاخرت نموده. همشیره زادهٔ مولانا ضیاءالدّین نورای کاشی است که معاصر شاه عباس ثانی بوده. غرض، آن جناب جامع بوده میان علوم عقلیه و نقلیه. او را تألیفات است. مِنْجمله تفسیر صفی وصافی و مفاتیح و وافی و مُهَجَّة البیضا که در اخلاق نگاشته از اخلاق خویش نموداری گذاشته. رسالهٔ موسوم به کلمات مکنونه و رسالهٔ اسرار الصّلوة هم از اوست.در کاشان رحلت نموده. اشعار بسیار دارند بدین چندبیت اکتفا رفت:
آنکهمست جانان نیست عارف ار بود عام است
هرکه نیستش ذوقی شعلهگربود خام است
هرزه گردد اسکندر در میان تاریکی
آب زندگی باده است چشمهٔ خضر جام است
خوش آنکه مدعای من از وی شود روا
لیکن به شرط آنکه بودمدعای دوست
دردی کشان ز هم چو بپاشد وجود من
در گردن شما که ز خاکم سبو کنید
از آن ز صحبت یاران کشیده دامانم
که صحبت دگری میکشد گریبانم
مِنْرباعیّاته نَوَّرَ اللّهُ مَرقَدَهُ
در عهد صبی کرده جهالت پستت
ایام شباب کرده غفلت مستت
چون پیر شدی رفت نشاط از دستت
کی صید کند ماهی دولت شستت
ای آنکه گمان کنی که داری همه چیز
اینک روی از جهان گذاری همه چیز
یابی باقی اگر ز فانی گذری
داری همه چیز اگر نداری همه چیز
با من بودی منت نمیدانستم
یا من بودی منت نمیدانستم
چون من شدم از میان ترا دانستم
تا من بودی منت نمیدانستم
بخش ۷۱ - فارسی خجندی: نامش ضیاءالدّین و چون سلسله نسبش به حضرت سلمان فارسی- رضی اللّه عنه- میرسد، بدین مناسبت فارسی تخلص کرده. فاضلی بلندپایه و حکیمی گرانمایه است. شرحی بر محصول فخرالدّین رازی نوشته. معاصر سلطان محمد ایلدگز بوده و امورات شرعیه بخارا را رتق و فتق مینموده. در سنهٔ ۶۲۲ در هرات وفات یافت. این ابیات از اوست:بخش ۷۳ - فاتح گیلانی: اسمش میرزامحمد رضی و مشهور به شاه فاتح. مولد و منشأ او رشت و در ملک هندوستان درگشت بود. یک سال در دهلی مانده و بعد به عزم زیارت مکّهٔ معظّمهٔ مشرفّه به جانب حج راند. پس از طیّ منازل قاطعان طریق بر آن قافله ریخته، دست قتل و غارت گشادند و حکیم را به عالم آخرت فرستادند. چهار هزار بیت دیوان دارد. از آن جناب است:
اطلاعات
وزن: فاعلن مفاعیلن فاعلن مفاعیلن (مقتضب مثمن مطوی مقطوع)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
و هُوَ مولانا مرتضی المدعو به ملامحسن، از تلامذهٔ فاضل صدرالحکما ملّاصدرای شیرازی بوده و به مصاهرت آن جناب مفاخرت نموده. همشیره زادهٔ مولانا ضیاءالدّین نورای کاشی است که معاصر شاه عباس ثانی بوده. غرض، آن جناب جامع بوده میان علوم عقلیه و نقلیه. او را تألیفات است. مِنْجمله تفسیر صفی وصافی و مفاتیح و وافی و مُهَجَّة البیضا که در اخلاق نگاشته از اخلاق خویش نموداری گذاشته. رسالهٔ موسوم به کلمات مکنونه و رسالهٔ اسرار الصّلوة هم از اوست.در کاشان رحلت نموده. اشعار بسیار دارند بدین چندبیت اکتفا رفت:
هوش مصنوعی: مولانا مرتضی، مشهور به ملامحسن، از شاگردان فاضل صدرالحکما ملاصدار شیرازی بوده و به واسطه نسبت خانوادگی با او به خود میبالیده است. او برادرزاده مولانا ضیاءالدین نورای کاشی بوده که در زمان شاه عباس دوم زندگی میکرد. در واقع، او به طور جامع در علوم عقلی و نقلی تحصیل کرده است و آثار متعددی را تألیف کرده است. از جمله این آثار میتوان به تفسیر صفی و وصافی، مفاتیح و وافی و مهجتالبیضای اخلاقی اشاره کرد که در آن به توصیف رفتارهای اخلاقی خود پرداخته است. همچنین رسالههایی به نامهای کلمات مکنونه و اسرار الصلوة نیز از او به جا مانده است. وی در کاشان درگذشته و اشعار زیادی دارد که در اینجا تنها به چند بیت اشاره میشود.
آنکهمست جانان نیست عارف ار بود عام است
هرکه نیستش ذوقی شعلهگربود خام است
هوش مصنوعی: کسی که در عشق محبوبش غرق نشده و مست نیست، حتی اگر عارف و صاحب دانش باشد، به درد این حال نمیخورد. هر کس بیذوق و بیاحساس باشد، مانند چوب خشک و بیروح است، حتی اگر ظاهراً در حرارت و شور باشد.
هرزه گردد اسکندر در میان تاریکی
آب زندگی باده است چشمهٔ خضر جام است
هوش مصنوعی: در تاریکی، اسکندر بیهدف و بیمعنا میشود. آب زندگی به مانند مینوشی است که از چشمهٔ خضر میآید و هر کسی با نوشیدن آن به زندگی جاودانی دست پیدا میکند.
خوش آنکه مدعای من از وی شود روا
لیکن به شرط آنکه بودمدعای دوست
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که خواستهام از او برآورده شود، اما به شرطی که این خواسته بر اساس دوستی و محبت باشد.
دردی کشان ز هم چو بپاشد وجود من
در گردن شما که ز خاکم سبو کنید
هوش مصنوعی: دردی را تحمل میکنم و زمانی که وجود من در آغوش شما پخش شود، مانند این است که از من تنها خاکی باقی بماند که شما در آن شربی تهیه کنید.
از آن ز صحبت یاران کشیده دامانم
که صحبت دگری میکشد گریبانم
هوش مصنوعی: از آنجا که صحبت دوستانم را ترک کردهام، حالا کسی دیگر به سراغم آمده که میخواهد مرا به سمت خودش بکشاند.
در عهد صبی کرده جهالت پستت
ایام شباب کرده غفلت مستت
هوش مصنوعی: در دوران کودکی و نادانی، روزهای جوانیات را با بیخبری سپری کردهای.
چون پیر شدی رفت نشاط از دستت
کی صید کند ماهی دولت شستت
هوش مصنوعی: زمانی که پیر میشوی، دیگر شادی و سرحالی از دستت میرود. این بینشاطی باعث میشود که نتوانی موفقیتها و فرصتهای خوب زندگی را به دست آوری.
ای آنکه گمان کنی که داری همه چیز
اینک روی از جهان گذاری همه چیز
هوش مصنوعی: ای کسی که فکر میکنی همه چیز را داری، اکنون از دنیای مادی روی برگردان و همه چیز را ترک کن.
یابی باقی اگر ز فانی گذری
داری همه چیز اگر نداری همه چیز
هوش مصنوعی: اگر از دنیای فانی عبور کنی و به درکی از حقیقت برسی، به همه چیز دست مییابی حتی اگر به ظاهر چیزی نداشته باشی.
با من بودی منت نمیدانستم
یا من بودی منت نمیدانستم
هوش مصنوعی: در کنار من بودی و از نعمت وجودت احساس نیازی نمیکردم، یا به عبارتی دیگر، نمیدانستم که بودن تو چقدر برای من ارزشمند و با اهمیت است.
چون من شدم از میان ترا دانستم
تا من بودی منت نمیدانستم
هوش مصنوعی: وقتی که از تو جدا شدم و به دوری تو رسیدم، متوجه شدم که تا زمانی که در کنار تو بودم، چقدر قدر و ارزش وجودت را نمیدانستم.