برگردان به زبان ساده
و هُوَ الشیّخ الموحّد عمربن حسن بن علی بن رشید الحمویّ الاندلسی المغربی ثم المصری. از قبیلهٔ بنی سعد. پدرش از اندلس بوده، در مصر نشو و نما نموده چون جناب شیخ در علم فرایض علم کمال افراشته بناء علیه به ابن الفارض شهرت داشته. تربیت از سلطان حسین اخلاطی مصری یافته و در راه ارادت او شتافته، بسیاری از علما و عرفا وی را تمجید کرده و برخی از جهلا به وی نسبت الحاد داده. دیوان حکمت بنیانش مشتمل بر معارف روحانیه و منطوی بر حقایق ایمانیه. یکی از قصاید آن قصیدهٔ وحیدهٔ خمریهٔ میمیه است و دیگری قصیدهٔ تائیه که قریب به هفتصد و پنجاه بیت میشود وبسیاری از حکما و فضلاء بر آن شروح نوشتهاند، بلکه بیشتر در شرح آن عاجز گشتهاند. جناب سید عارف میرسید علی همدانی هم شرحی موسوم به مشارب الاذواق بدان نگاشتهاند. غرض، از اکابر محققین موحد و از اماجد عارفین مجرد بوده است و نود سال عمر نموده است. وفاتش در سنهٔ ۶۳۲ از اشعار اوست:
هوش مصنوعی: او شیخی به نام عمربن حسن بن علی بن رشید الحموی اندلسی مغربی و سپس مصری بود. از قبیله بنی سعد میباشد. پدرش اهل اندلس بود و او در مصر بزرگ شد. این شیخ در علم فرایض به درجهٔ بلندی رسید و به ابن الفارض معروف شد. تربیت او زیر نظر سلطان حسین اخلاطی مصری بود و در مسیر ارادت به او گام برداشت. بسیاری از علما و عرفا به او احترام گذاشته و او را تمجید کردهاند، اما برخی از نادانها او را به الحاد متهم کردند. دیوان حکمت او شامل معارف روحانی و حقایق ایمانی است. یکی از قصاید او قصیدهٔ خمریهٔ میمیه و دیگری قصیدهٔ تائیه است که نزدیک به هفتصد و پنجاه بیت دارد و بسیاری از حکما و فضلا بر آن شرح نوشتهاند، تا جایی که برخی در شرح آن ناتوان ماندهاند. جناب سید عارف میرسید علی همدانی نیز شرحی به نام مشارب الاذواق بر آن نگاشته است. او از بزرگترین محققین مؤمن و از بزرگترین عارفان است و به مدت نود سال زندگی کرد. وفات او در سال ۶۳۲ هجری رخ داد.
زِدْنِی بِفَرْطِ الْحُبِّ فِیْکَ تَحَیُّرا
وَارْحَمْحَشَاً بِلَظَی هَوَاکَ تَسَعُّرا
هوش مصنوعی: بیشترم کن از عشق تو به حیرت وادارم کن و با رحمت خود بر دل آشفتهام در آتش محبتت بسوزان.
وَإذا سَأَلْتُکَ لَنْأَرَاکَ حَقیِقَةً
فَاصْمَعْوَلاَ تَجْعَلْجَوابیٍ لَنْتَرَا
هوش مصنوعی: اگر از تو بپرسم که آیا میتوانم تو را حقیقتاً ببینم، لطفاً خوب گوش کن و پاسخی نده که نتوانم تو را ببینم.
یَا قَلْبُ أَنْتَ وَعَدْتَنِی فِی حُبِّهِمْ
صَبْرافَحاذِرْأنْتَضِیْقَ وَتَضْجَرا
هوش مصنوعی: ای دل، تو به من وعده دادهای که در عشق آنها شکیبایی کنی، پس حواست باشد که خسته نشوی و به تنگنا نیفتی.
اِن الْغَرامَ هُوَ الْحَیاتُ فَمُتْبِهِ
صَبًاً فَحَقُّکَ اَنْتَمُوْتَ وَتَعْذِرا
هوش مصنوعی: اگر عشق همان زندگی است، پس برای آن شیدا شو و حق تو این است که عاشق بمیری و غمخوار باشی.
وَلَقَدْحَلَّت بَیْنَ الْحَبِیْبِ وَبَیْنَنَا
سَرادِقٌ مِن النَّسِیْم إذَا سَرَا
هوش مصنوعی: میان ما و محبوب، پردهای از نسیم خوشبو برقرار است وقتی که نسیم خنک بوزد.
وَاَباحَ نَظَرِی طَرْفَةَ اِمْلَتِها
وَغَدَوْتُ مَعْرِوفاً وَکُنْتُ مُنَاکَرا
هوش مصنوعی: من به نگاه کردن به چشمان او اجازه دادم و از آن روز به بعد، مورد توجه و شناخته شدهای شدم، در حالی که با این حال، حالتی از انزوا و بیتوجهی داشتم.
فَدَهِشْتُ بَیْنَ جَمالِهِ وجَلالِهِ
وَغَدَا لِسانُ الْحالِ عَنِّی مخْبِرا
هوش مصنوعی: من میان زیبایی و عظمت او حیرتزده شدم و زبان حالم داستان مرا بازگو کرد.
فَاَدِرْلِحاظَکَ مِنْمَحاسِنِ وَجْهِهِ
تَلْقَ جَمِیْعَ الْحُسْنِ فِیْهِ مُصَوَّرَا
هوش مصنوعی: به نگاهت اجازه بده تا از زیباییهای چهرهاش بهرهمند شوی، چون تمام زیباییها در آن جلوهگر است.
وَلَوْاَنَّ کُلَّ الْحُسْنِ یَکمُلُ صُوْرَةً
وَرَاهُ کانَ مُهَلِّلاً وَمُکَبِّرا
هوش مصنوعی: اگر هر زیبایی به شکل خاصی کامل میشود، پس او فرشتهای است که تسبیح و تهلیل میخواند.
وَاحَسْرَتی، ضَاعَ الزَّمانُ وَلَمْأَفُزْ
مِنْکُم، اُهَیْلَ مَوَدَّتی بِلِقاءِ
هوش مصنوعی: چه حسرتی، زمان از دست رفت و من از شما دور ماندم، ای دوستان! longing for reunion با شما در دل دارم.
وَمتی یُؤَمِّلُ رَاحةً مَنْعُمْرُهُ
یَوْمَانِ یَوْمُ قِلَیَ وَیْومُ تَنَاءِ
هوش مصنوعی: هرگاه کسی به آرامش و راحتی امیدوار باشد، باید بداند که زندگیاش فقط دو روز است: یک روز خوشی و روز دیگر ناگواری.
وَحَیَاتِکُمْ، یا أَهْلَ مکَّةَ، وَهِیَ لی
قَسَمٌ، لَقَدْکَلِفَتْبِکُمْأَحْشَائی
هوش مصنوعی: زندگی شما، ای اهل مکه، برای من قسمتی از وجودم است؛ زیرا عشق و محبت به شما در دل من عمیق و ریشهدار است.
حُبُّکُمْفِی النّاسِ اَضْحَی مَذْهَبِی
وَهَواکُمْدِیْنِی وَعَقْدُ وَلائِی
هوش مصنوعی: محبت شما در دل مردم به یک باور تبدیل شده و عشق شما برای من همچون دین و ایمانی است که برای آن عهد و پیمان بستهام.
یَالائِمی فِی حُبِّ مَنْمِنْاَجْلِهِ
قَدَ جَدَّ بِی وَجدی وَعَزَّ عَزَائی
هوش مصنوعی: ای انتقادکنندهام در عشق کسی که به خاطر او به شدت عاشق شدهام، محبت من را شدت بخشیده و عزت و عظمت را برای من به ارمغان آورده است.
اَنَا مَسجدٌ لِلّهِ بَیْتُ عِبادَةٍ
عَارِی الْمَلابِسِ لَیْسَ فِی حَصِیْرُ
هوش مصنوعی: من خانهای برای عبادت خدا هستم، خانهای عاری از پوشش و لباس، که در آن فرشی نیست.
هَجَرَ الْمُؤَذّنُ وَالْجَماعَةُ جَانِبی
وَجَفانِی التَّهلیلُ وَالتَکْبیرُ
هوش مصنوعی: مؤذّن از من دور شده و جماعت هم کنار رفتم، و ذکر و تسبیح مرا رها کرده است.
الشَّمْعُ فی قُلَلِ الْکَنایِسِ نَیِّرٌ
وَفِناءُ رَبْعِی مُظْلِمٌ دَیْجُوْرُ
هوش مصنوعی: شمع در بلندیهای کلیساها روشنایی بخش است، اما حیاط محل سکونتم تاریک و ناامیدکننده است.
بِالْأَمْسِ لِلْقُرآنِ فِی تِلاوةٌ
وَالْیومَ فِی الشَّیْطَنُ فی عُبورِ
هوش مصنوعی: دیروز قرآن در حال تلاوت بود و امروز شیطان در حال عبور است.
یاقُدْوَةَ الْحُکَماء کَیْفَ تَرَکْتَنِی
بِیَدِ الصّلاح وشَأنَهُ التَّقْصِیْرُ
هوش مصنوعی: ای الگوی خردمندان، چگونه مرا رها کردی در حالی که اصلاح و بهبود کارها به من واگذار شده و من دچار نقص و کمبود هستم؟
صُلْصَوْلَةَ الْحَنَقِ الْحَقُوْدِ عَلَیْهِ لِی
وَاغْضَبْفَأَنْتَ بِذَلِکَ الْمَأْجُورُ
هوش مصنوعی: این بیت به این معنا است که اگر کسی به من خشمگین شود و به من آسیب برساند، در واقع او با این کارش خود را به نوعی در مقام پاسخگویی قرار میدهد و اعمالش پاداشی در پی خواهد داشت. به عبارتی، خشم و غضب او ممکن است به نوعی مفید واقع شود و عاقبت خوبی به همراه داشته باشد.
وَاخَجْلَتِی وَالذُّلُّ حِیْنَ یَمُرّبِی
فَیُقالُ هَذَا مَسْجدٌ مَهْجُورُ
هوش مصنوعی: حیا و شرم من وقتی از کنارم عبور میکند، افزایش مییابد، زیرا گفته میشود اینجا مسجدی متروک است.
اَنَا مَسجدٌ لِلّهِ بَیْتُ عِبادَةٍ
عَارِی الْمَلابِسِ لَیْسَ فِی حَصِیْرُ
هوش مصنوعی: من خانهٔ خدا هستم، معبدی برای عبادت که عاری از هرگونه پوشش است و بر روی حصیر نیست.
هَجَرَ الْمُؤَذّنُ وَالْجَماعَةُ جَانبِی
وَجَفانِی التَّهلیلُ وَالتّکْبیرُ
هوش مصنوعی: مؤذّن ندا کرده و جماعت از من دور شدهاند و ذکر خدا و برتری او را به فراموشی سپردهام.
الشَّمْعُ فی قُلَلِ الْکَنایِسِ نَیِّرٌ
وَفِناءُ رَبْعِی مُظْلِمٌ دَیْجُوْرُ
هوش مصنوعی: شمع در اوج کلیساها روشن است، اما حیاط خانهام تاریک و غمانگیز است.
بِالأَمْسِ لِلْقُرآنِ فِی تِلاوةٌ
وَالْیومَ فِیِّ الشَّیْطَنُ فی عُبورِ
هوش مصنوعی: دیروز برای قرآن تلاوتی بود و امروز شیطان در عبور است.
یاقُدْوَةَ الحُکَماء کَیْفَ تَرَکْتَنِی
بِیَدِ الصَّلاح وشَأنَهُ التَّقْصِیْرُ
هوش مصنوعی: ای پیشوای حکیمان، چگونه مرا با دست نیکی رها کردی در حالی که شأن و مقام او به نقصان و کاستی رسیده است؟
صُلْصَوْلَةَ الحنقِ الْحَقُودِ عَلَیْهِ لِی
وَاغْضَبْفَأَنْتَ بِذَلِکَ المأجُورُ
هوش مصنوعی: خشم و کینهورزی و عصبانیتت را بر من بیفزا و خشمگین شو، زیرا تو در این کار پاداشخواه هستی.
وَاخَجْلَتِی وَالذُّلُّ حِیْنَ یَمُرّبِی
فَیْقالُ هَذَا مَسْجدٌ مَهْجُورٌ
هوش مصنوعی: و من شرمنده و ذلیل میشوم وقتی که او از کنارم میگذرد و میگویند: اینجا مسجدی متروک است.
نُسِخَتْبِحُبِّی آیةُ الْعِشقِ مِن قَبْلُ
فَأَهْلُ الْهَوَی جُنْدِی وَحُکمْی عَلَی الْکُلِّ
هوش مصنوعی: محبت من از پیش نشان عشق بوده است، بنابراین عاشقان نیروهای من هستند و من بر همگان حکمرانی میکنم.
وَلی فی الْهَوی عِلْمٌ تَجْهَلُ مَقامَةُ
وَمَنْلَمْیُفْقِههُ الهَوَی فَهْوَ فِی جَهْلِ
هوش مصنوعی: اما در عشق دانشی هست که تو از مقام آن بیخبری و اگر کسی عشق را درک نکند، در جهل و نادانی به سر میبرد.
وإنْحُدِّدُوا بِالْهِجْرِ مَاتُوا مَخَافَةً
وَإنْأُعِدُّ بِالقَتْلِ حَیُّوا اِلَی القَتْلِ
هوش مصنوعی: اگر با دوری از زندگی به مرگ دچار شوند، از ترس نمیمیرند و اگر با تهدید به کشتن مواجه شوند، به زندگی ادامه میدهند و به سوی مرگ میروند.
لَعَمْرِی هُمُ الْعُشاقُ عِنْدِی حَقِیقةً
عَلَی الجِدِّ و البَاقُوْنَ عِنْدی عَلَی الهَزْلِ
هوش مصنوعی: به راستی که عاشقان واقعی در نظر من کسانی هستند که با جدیت و صداقت عشق ورزیدهاند، و افرادی که باقی میمانند برای من تنها بازیهای بیمحتوا را به نمایش میگذارند.
وَکُلٌّ لَهُمْسُؤْلٌ وَدِیْنٌ وَمَذْهَبُ
وَ وَصْلُکُمْسُؤْلِی وَدِیْنِی هَوَاکُمُ
هوش مصنوعی: هر کسی دارای سوال و اعتقاد خاص خود است و ارتباط شما با من، برای من مهم و مورد سؤال است. عشق شما به من نیز در این مورد محوری است.
وَأَنْتُمْمِنَ الدُّنیا مُرادِی وَهِمَّتِی
مُنَائِی مُنَاکُمْوَاخْتِیاری رِضَاکُم
هوش مصنوعی: شما هدف من از جهان هستید و آرزویم نزدیکی به شماست و اختیار من در رضایت شماست.
اَنْتُمْفُرُوضِی وَنَفَلِی أنْتُم حَدِیْثِی وَشَغْلِی
یَا قِبْلَتی فِی صَلَوتِی إذا وَقَفْتُ أُصَلِّی
هوش مصنوعی: شما نیاز و آرزوی من هستید، شما گفتگو و مشغله من هستید، ای قبله من در نماز، هنگامی که میایستم تا نماز بخوانم.
جَمالُکُمْنَصْبُ عَیْنِی إلَیْهِ وَجَهْتُ کُلِّی
وَسِرُّکُمْفِی ضَمِیْری وَالقَلْبُ طُوْرُ التَّجّلی
هوش مصنوعی: زیبایی شما هدف دیده من است و تمام وجودم را به سمت شما قرار دادهام. راز شما در دل من است و قلبم محلی برای تجلیتان است.
آنَسْتُ فِی الْحَی نارا ًلیلاً فَبَشَّرْتُ أَهْلِی
قُلْتُ امْکثوا فَلَعِلّی أَجِدْهُدَایَ لِعَلیّ
هوش مصنوعی: در دل شب در جایی آتش دیدم و این را به خانوادهام خبر دادم و گفتم بمانید که ممکن است بتوانم نشانهام را پیدا کنم.
دَنَوتُ مِنْهَا فَکانتْنارَالْمُکَلِّمِ قَبْلِی
نُؤدِیْتُ مِنْهَا کِفاحاً رَدُّوا الِبالی وُصْلَی
هوش مصنوعی: این متن به زبان فارسی به این معناست که پس از نزدیک شدن و گفتگو با او، احساس کردم کلامش همانند آتش سوزانی است. من نیز از این گفتگوها با سختی و تلاش پاسخ دادم و با یادآوری خاطرات گذشته، به پیوند بین ما توجه کردم.
وَصِرْتُ مُوسَی زَمانِی قَدْصَآرَ بَعْضِی کُلِّی
وَلاحَ سِرٌّ خَفِیٌّ یَدْرِیْهِ مَنْکانَ مِثْلِی
هوش مصنوعی: به نظر میرسد در زمانهی خود مانند موسی شدهام، چرا که برخی از اجزای وجودم به صورت کل در آمدهاند و راز پنهانی در من وجود دارد که فقط کسی مانند من از آن آگاه است.
فَالْمَوْتُ فِیْهِ حَیاتِی وَفِی حَیاتِی قَتْلِی
یَاکُلَّ کُلِّی فَکُنْلِی إنْلَمْتَکُنْلِی فَمَنْلِی
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که مرگ برای من زندگی است و زندگی من به نوعی مرگ. اگر کسی به تمامی وجود من حمله کند، باید بدانند که من از آن تاثیر نمیگیرم؛ اما اگر نتوانند مرا درک کنند، پس چه کسی میتواند مرا بفهمد؟
حَتَّی اِذا ما تَدَانِی الْمِیقاتُ فی جَمْعِ شَمْلِی
صَارَتْجِبالِی دَکّاً مِنْهَیْبَتهِ التَّجَلِّی
هوش مصنوعی: زمانی که موعد مقرر نزدیک میشود و جمع من پیش میآید، کوههای وجودم از هیبت آن تجلی به زمین میریزند.