گنجور

بخش ۵۳ - شرف اصفهانی

و هُوَ شرف الدین فضل اللّه. او را از شفروه مِنْمضافات اصفهان می‌دانند که آن را پزده نیز گویند. از مشاهیر فضلاست. رسالهٔ اطباق الذهب که مشتمل است بر صد کلمه در پند و مواعظ و شرح حال اصناف خلایق آن جناب در مقابل اطواق الذهب ز مخشری نوشته. این چند بیت از اشعار آن جناب است:

از تقاضای وصالش خامشیم
این خموشی هم تقاضایی خوش است
عشقی که نه آلودهٔ هجران نه وصال است
گنجی است ندانم دل خرسندِ که دارد
مسلمانان به مستوری میازاریدمستان را
بترسید از قضایِ بدکه من هم پارسا بودم
اگر زاهدانند وگر عارفانند
همه مردِ مزدند مرد خدا کو
مرا لایق سوختن می‌شماری
اگر صادقی آتش و بوریا کو
خدایا از آن خوان که از بهر خاصان
نهادی نصیب منِ بینوا کو
اگر رحمت الا به طاعت نبخشی
پس این بیع خوانند جود و عطا کو
اگر در بها زهد خواهی ندارم
وگر بی بها می‌دهی بهر ما کو
بخش ۵۲ - شمس شیرازی: اسمش شمس الدین عبداللّه. از علوم عقلی و نقلی آگاه بود. خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی و شیخ علی کلا و قوام الدین ابواسحق از تلامذهٔ او، و در خدمتش اکتساب علوم نموده‌اند. سلطان محمد مظفر به وی ارادت داشته. غرض، از اکابر فضلا و حکماست. وفاتش در سنهٔ ۷۷۲ اتفاق افتاد. این رباعی تبرّکاً از او نوشته می‌شود:بخش ۵۴ - شفایی اصفهانی: نامش حکیم شرف الدین حسن و افضل فضلای زمن بوده. میرداماد او را تمجید نمود و جامع کمالات صوری و معنوی و حاوی حکمت علمی وعملی. از عالم توحید و تجرید بهره برداشته و در طریقهٔ شعر و شاعری لوای شهرت افراشته. قصاید و غزلیات دلکش به رشتهٔ نظم کشیده و بادهٔ معرفت چشیده. مثنویات متعدده دارد و از جمله مثنوی به بحر حدیقه موسوم به نمکدان حقیقت که الحق کمال فصاحت و بلاغت حکیم از آن ظاهر است و از غایت لطف بعضی آن را از حکیم سنائی دانسته‌اند و نسخهٔ آن متداول است و غالب خلق از سنائی دانند. لیکن آنچه بر فقیر از کتب تذکره، خاصه تذکرهٔ علیقلی خان لکزی معلوم شده از حکیم شفایی(ره) است. به هر صورت چون نهایت ملاحت دارد اغلبی از آن نوشته شد:

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

و هُوَ شرف الدین فضل اللّه. او را از شفروه مِنْمضافات اصفهان می‌دانند که آن را پزده نیز گویند. از مشاهیر فضلاست. رسالهٔ اطباق الذهب که مشتمل است بر صد کلمه در پند و مواعظ و شرح حال اصناف خلایق آن جناب در مقابل اطواق الذهب ز مخشری نوشته. این چند بیت از اشعار آن جناب است:
هوش مصنوعی: فضل اللّه شرف الدین، فردی از اهالی شفروه در اصفهان است که به عنوان یکی از شخصیت‌های معروف و برجسته شناخته می‌شود. او تألیفات ارزشمندی دارد که یکی از آنها رسالهٔ اطباق الذهب است که شامل صد جمله در زمینه پند و اندرز و شرح حال مختلف افراد است. در ادامه، چند بیت از شعرهای او نیز ذکر شده است.
از تقاضای وصالش خامشیم
این خموشی هم تقاضایی خوش است
هوش مصنوعی: ما دیگر از درخواست وصالش چیزی نمی‌گوییم و این سکوت ما هم نوعی درخواست زیبا به حساب می‌آید.
عشقی که نه آلودهٔ هجران نه وصال است
گنجی است ندانم دل خرسندِ که دارد
هوش مصنوعی: عشق واقعی که نه به دوری و جدایی مربوط می‌شود و نه به نزدیکی و ارتباط، گنجی ارزشمند است که نمی‌دانم دلِ کسی که آن را دارد، چقدر خوشحال است.
مسلمانان به مستوری میازاریدمستان را
بترسید از قضایِ بدکه من هم پارسا بودم
هوش مصنوعی: مراقب باشید که به انسان‌های نابینا و بی‌خبر از دین ظلم نکنید؛ زیرا عواقب ناگواری در انتظار شماست. من هم خودم فردی راستکار و پرهیزگار بودم.
اگر زاهدانند وگر عارفانند
همه مردِ مزدند مرد خدا کو
هوش مصنوعی: اگر همه زاهدان و عارفان فقط به دنبال مادیات و منافع خود باشند، پس مرد واقعی و خدایی که باید الگو باشد، کجاست؟
مرا لایق سوختن می‌شماری
اگر صادقی آتش و بوریا کو
هوش مصنوعی: اگر به راستی صادق هستی، مرا لایق آتش زدن می‌دانی، پس چرا آتش و بوریا (نخ و کتان) را در اختیارت نداری؟
خدایا از آن خوان که از بهر خاصان
نهادی نصیب منِ بینوا کو
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ، از آن سفره‌ای که ویژه‌گان را روزی می‌دهی، قسمت منِ بینوا کجاست؟
اگر رحمت الا به طاعت نبخشی
پس این بیع خوانند جود و عطا کو
هوش مصنوعی: اگر رحمت و بخشش تو به اطاعت و بندگی وابسته باشد، پس این بخشش و عطا را چگونه می‌توان نامید؟
اگر در بها زهد خواهی ندارم
وگر بی بها می‌دهی بهر ما کو
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی با زهد و بی‌پولی چیزی به من بدهی، من آن را نخواهم پذیرفت. اما اگر بدون هیچ قیمتی می‌توانی لطف کنی، پس کجا هستی؟