گنجور

بخش ۱۸ - باقی تبریزی علیه الرحمه

اسمش میر عبدالباقی. از فضلای زمان خود افضل، و از حکمای اوان خود اکمل. در نگارش خط ثلث مسلم بود وصیت کمالاتش در اقطار عالم و اسماع بنی آدم منتشر و با شاه عباس ماضی صفوی معاشر. در وقت بنیاد مسجد جامعِ جدیدِ عباسی شاه مغفور به جهت نوشتن کتابهٔ مسجد او را از بغداد به اصفهان طلبید. سید به سبب استغنای ذاتی قبول ننمود. ساکن بغداد و از عالم آزاد بود. بعد ازگرفتن بغداد او را به اصفهان آورده، کتابهٔ مسجد را نوشت. این بیت و دو رباعی از اوست:

ای قدم ننهاده هرگز از دلِ تنگم برون
حیرتی دارم که چون در هردلی جا کرده‌ای
رباعی
محنت کش روزگار خویشم چه کنم
درماندهٔ اضطرار خویشم چه کنم
دور است ز جبر اختیارم اما
مجبور به اختیار خویشم چه کنم

٭٭٭

در کوی جهان چنگ هوس ساز مکن
خودبینی و خودفروشی آغاز مکن
گر کامِ دلت نشد میسر مستیز
از بهر نیاز آمده‌ای ناز مکن

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اسمش میر عبدالباقی. از فضلای زمان خود افضل، و از حکمای اوان خود اکمل. در نگارش خط ثلث مسلم بود وصیت کمالاتش در اقطار عالم و اسماع بنی آدم منتشر و با شاه عباس ماضی صفوی معاشر. در وقت بنیاد مسجد جامعِ جدیدِ عباسی شاه مغفور به جهت نوشتن کتابهٔ مسجد او را از بغداد به اصفهان طلبید. سید به سبب استغنای ذاتی قبول ننمود. ساکن بغداد و از عالم آزاد بود. بعد ازگرفتن بغداد او را به اصفهان آورده، کتابهٔ مسجد را نوشت. این بیت و دو رباعی از اوست:
هوش مصنوعی: میر عبدالباقی شخصیتی برجسته در زمان خود بود و به عنوان یکی از حکما و فضلا شناخته می‌شد. خط ثلث را به خوبی می‌نوشت و آثارش در سرتاسر جهان و در میان مردم شناخته شده بود. او با شاه عباس صفوی ارتباط داشت و در زمانی که مسجد جامع جدید در حال ساخت بود، شاه او را از بغداد به اصفهان دعوت کرد تا کتابت مسجد را انجام دهد. اما او به دلیل خودکفایی و استقلالش این دعوت را نپذیرفت و در بغداد ماند. پس از آن که بغداد تصرف شد، او را به اصفهان آوردند و در نهایت کتابت مسجد را انجام داد. همچنین از او اشعار زیبا و به یاد ماندنی باقی مانده است.
ای قدم ننهاده هرگز از دلِ تنگم برون
حیرتی دارم که چون در هردلی جا کرده‌ای
هوش مصنوعی: هرگز از دل تنگم بیرون نرفته‌ای، و این حیرت من است که چگونه توانسته‌ای در هر دلی قرار بگیری.
محنت کش روزگار خویشم چه کنم
درماندهٔ اضطرار خویشم چه کنم
هوش مصنوعی: این روزها با مشکلات زندگی دست و پنجه نرم می‌کنم، نمی‌دانم چه کنم، در شرایط سخت و ناامیدی به سر می‌برم و درمانده‌ام.
دور است ز جبر اختیارم اما
مجبور به اختیار خویشم چه کنم
هوش مصنوعی: انتخاب من از اجبار دور است، اما با این حال ناچارم که انتخاب کنم. چه کار می‌توانم بکنم؟
در کوی جهان چنگ هوس ساز مکن
خودبینی و خودفروشی آغاز مکن
هوش مصنوعی: در دنیای پر از خواسته‌ها و آرزوها، خودخواهی و خودفروشی را آغاز نکن.
گر کامِ دلت نشد میسر مستیز
از بهر نیاز آمده‌ای ناز مکن
هوش مصنوعی: اگر به آرزوی دلت نرسیدی، به خاطر نیازها و مشکلات خود، سرسختی نکن و از خودخواهی پرهیز کن.