گنجور

بخش ۱۱ - انسی سیاه دانی

اسمش عبدالرحمن بن بختیار. مردی عالم و کامل بوده. در هندوستان در نهایت تجرید سیاحت می‌نموده. مجذوب مطلق شد. در سنهٔ ۱۰۲۵ جذبه بر وی غالب شد و از بدنِ عنصری رست و این یک بیت و رباعی از او نوشته شد:

این دلقِ مرقع که مرا سرِ جنون است
پیرایهٔ عشق است نزیبد همه کس را
رباعی
گر دل ز غم عشق سلامت بودی
آماجگهِ تیرِ ملامت بودی
گویند قیامتی و دیداری هست
ای کاش که امروز قیامت بودی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اسمش عبدالرحمن بن بختیار. مردی عالم و کامل بوده. در هندوستان در نهایت تجرید سیاحت می‌نموده. مجذوب مطلق شد. در سنهٔ ۱۰۲۵ جذبه بر وی غالب شد و از بدنِ عنصری رست و این یک بیت و رباعی از او نوشته شد:
هوش مصنوعی: او عبدالرحمن بن بختیار نام دارد. مردی عالم و با کمال بوده که در هند به تجربه و سیر و سلوک می‌پرداخته است. او به شدت به عالم معنا جذب شده و در سال ۱۰۲۵ هجری، حالتی روحانی بر او حاکم شده که باعث رهایی‌اش از جسم مادی‌اش گردیده است. از او یک بیت و یک رباعی به یادگار مانده است.
این دلقِ مرقع که مرا سرِ جنون است
پیرایهٔ عشق است نزیبد همه کس را
هوش مصنوعی: این لباس رنگارنگی که من را به جنون می‌برد، زینت عشق است و هیچ‌کس دیگری لایق آن نیست.
گر دل ز غم عشق سلامت بودی
آماجگهِ تیرِ ملامت بودی
هوش مصنوعی: اگر دل از غم عشق سالم بود، هدف تیرهای سرزنش دیگران می‌شد.
گویند قیامتی و دیداری هست
ای کاش که امروز قیامت بودی
هوش مصنوعی: درست می‌گویند که روزی قیامتی وجود دارد و قرار است که دیداری داشته باشیم، کاش امروز همان روز قیامت بود.