بخش ۱۰۵ - هلالی جغتائی
با سلطان حسین میرزای بایقرا و امیر بی نظیر علی شیرنوایی معاصر بوده. اول بار که به مجلس امیرعلی شیر بار یافت، از خواندن این مطلع محترم شد:
چنان ازپا فکند امروزم ازرفتار وقامت هم
که فردا برنخیزم بلکه فردای قیامت هم
امیر او را در برکشید و از تخلصش پرسید. گفت: هلالی. امیر فرمود: بدری بدری. از تأثیر نظر عنایت امیر مشار الیه فلک سخنوری را بدر و محفل شاعری را صدرآمد. در شاعری مشهور شد. آخر به خدمت مشایخ رسید و از اهل ذوق محسوب گردید. مثنوی شاه و گدا و لیلی و مجنون وصفات العاشقین به رشتهٔ نظم کشید و عاقبت در سنهٔ ۹۳۹ به جرم تشیع شهید گردید. اشعار خوب دارد اما بدین چند بیت از او اکتفا میشود:
از آن تنهایی و ملک غریبی شد هوس ما را
که روزی چند نشناسیم ما کس را و کس ما را
در دل بی خبران جز غم عالم غم نیست
وز غم عشق تو ما را خبر از عالم نیست
ای که میپرسی ز من کان ماه را منزل کجاست
منزل او در دل است اما ندانم دل کجاست
هرکه از روی ارادت پا نهد در راه عشق
عالمی پیش آمدش کز هر دو عالم بگذرد
مِنْقطعاته و رباعیّته
محمدؐعربی آفتاب هر دوسرا
کسی که خاک درش نیست خاک بر سر او
شنیدهام که تکلم نمود همچو مسیح
به این حدیث لب لعل روح پرور او
که من مدینهٔ علمم علی در است مرا
عجب خجسته حدیثی است من سگ در او
یاران کهن که بنده بودم همه را
دربند وفای خود ستودم همه را
زنهار زکس وفا مجویید که من
دیدم همه را و آزمودم همه را
در عالم بی ثبات کس خرم نیست
شادی و نشاط در بنی آدم نیست
آن کس که درین زمانه او را غم نیست
یا آدم نیست یا درین عالم نیست
بخش ۱۰۴ - همام تبریزی: و هُوَ خواجه همام الدین محمد. از معارف شعراء و فضلاست و حکیمی با مرتبهٔ اعلی است. مراتب حکمیه را در خدمت جناب قدوة المحققین خواجه نصیر الدین طوسی تحصیل نموده و با مولانا قطب الدین علامهٔ شیرازی نسبت سببی داشته و با شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی ملاقات کرده. مطایبات لطیفه که میان ایشان دست داده مشهور است و در السنه و افواه، مذکور. در نسخهٔ اول آتشکده تخلص او را غلط همایی نوشتهاند و همچنین غلط مانده است. وفاتش در سنهٔ ۷۱۳ اتفاق افتاده. این دو بیت از اوست:بخش ۱۰۶ - یحیی لاهیجانی: از فضلا و علمای زمان خود ممتاز و بین العوام و الخواص با اعزاز. مدتی در کاشان و چندی در دهلی و هندوستان توقف داشته و در شغل قضا لوای شهرت افراشته. آخر از هند به کاشان مراجعت کرد و در سنهٔ ۹۵۳ وفات یافت. غرض، از محققین و فضلا محسوب میشد و خالی از حالی نبود. این چند بیت از اشعار اوست:
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
با سلطان حسین میرزای بایقرا و امیر بی نظیر علی شیرنوایی معاصر بوده. اول بار که به مجلس امیرعلی شیر بار یافت، از خواندن این مطلع محترم شد:
هوش مصنوعی: در زمان سلطنت حسین میرزای بایقرا و امیر بزرگ علی شیرنوایی زندگی میکرد. زمانی که برای اولین بار به محفل امیرعلی شیر رفت، از شنیدن یکی از اشعارش بسیار تحت تأثیر قرار گرفت.
چنان ازپا فکند امروزم ازرفتار وقامت هم
که فردا برنخیزم بلکه فردای قیامت هم
هوش مصنوعی: امروز به قدری از رفتار و قامت من تحت تأثیر قرار گرفتی که ممکن است فردا نتوانم برخیزم، حتی در روز قیامت.
امیر او را در برکشید و از تخلصش پرسید. گفت: هلالی. امیر فرمود: بدری بدری. از تأثیر نظر عنایت امیر مشار الیه فلک سخنوری را بدر و محفل شاعری را صدرآمد. در شاعری مشهور شد. آخر به خدمت مشایخ رسید و از اهل ذوق محسوب گردید. مثنوی شاه و گدا و لیلی و مجنون وصفات العاشقین به رشتهٔ نظم کشید و عاقبت در سنهٔ ۹۳۹ به جرم تشیع شهید گردید. اشعار خوب دارد اما بدین چند بیت از او اکتفا میشود:
هوش مصنوعی: امیر او را در آغوش گرفت و از نام شاعریاش پرسید. او گفت: هلالی. امیر پاسخ داد: بدری بدری. تأثیر نگاه و لطف امیر باعث شد که او در زمینه سخنوری شناخته شود و در محافل شعری جایگاه بالایی پیدا کند. او در شاعری مشهور شد و به خدمت بزرگان زمان خود رسید و به عنوان فردی با ذوق شناخته شد. آثارش شامل مثنویهایی مانند "شاه و گدا"، "لیلی و مجنون" و "وصفات العاشقین" است و در سال ۹۳۹ به خاطر شیعه بودن، جان خود را از دست داد. اشعارش ارزشمند هستند اما به چند بیت از او بسنده میشود.
از آن تنهایی و ملک غریبی شد هوس ما را
که روزی چند نشناسیم ما کس را و کس ما را
هوش مصنوعی: به خاطر تنهایی و دوری از وطن، ما به این آرزو رسیدیم که برای چند روز کسی را نشناسیم و کسی هم ما را نشناسد.
در دل بی خبران جز غم عالم غم نیست
وز غم عشق تو ما را خبر از عالم نیست
هوش مصنوعی: در دل آنهایی که از حقیقت بیخبرند، جز غم دنیا چیزی نیست و ما که در غم عشق تو هستیم، از دردهای دنیا بیاطلاعیم.
ای که میپرسی ز من کان ماه را منزل کجاست
منزل او در دل است اما ندانم دل کجاست
هوش مصنوعی: ای کسی که از من میپرسی که محل زندگی ماه کجاست، باید بگویم که منزل او در دل است، اما خودم نمیدانم دل کجاست.
هرکه از روی ارادت پا نهد در راه عشق
عالمی پیش آمدش کز هر دو عالم بگذرد
هوش مصنوعی: هر کس با محبت و ارادت قدم در مسیر عشق بگذارد، دنیایی برای او نمایان میشود که از هر دو جهان دیگر فراتر میرود.
محمدؐعربی آفتاب هر دوسرا
کسی که خاک درش نیست خاک بر سر او
هوش مصنوعی: محمد عربی، پیامبر بزرگ اسلام، مانند آفتابی است که بر هر دو عالم میتابد. کسی که به او اهمیت ندهد و از خاک وجودش دور باشد، سزاوار افتادن به خاک و نادیده گرفته شدن است.
شنیدهام که تکلم نمود همچو مسیح
به این حدیث لب لعل روح پرور او
هوش مصنوعی: شندم که او مانند مسیح سخن گفت و این گفتار دلنشین و روحپرورش را بیان کرد.
که من مدینهٔ علمم علی در است مرا
عجب خجسته حدیثی است من سگ در او
هوش مصنوعی: من محل علم و دانش هستم و علی در اینجا است. عجب است که من به عنوان یک سگ در حضور او قرار دارم، این یک داستان خوشایند است.
یاران کهن که بنده بودم همه را
دربند وفای خود ستودم همه را
هوش مصنوعی: دوستان قدیمیام که به آنها وابسته بودم، همه را به خاطر وفاداری و عهدی که با آنها داشتم، ستایش کردم.
زنهار زکس وفا مجویید که من
دیدم همه را و آزمودم همه را
هوش مصنوعی: هشیار باشید که به کسی امید وفا نداشته باشید، زیرا من همه را دیده و آزمایش کردهام.
در عالم بی ثبات کس خرم نیست
شادی و نشاط در بنی آدم نیست
هوش مصنوعی: در دنیای ناپایدار، هیچکس خوشحال نیست و شادی و سرزندگی در انسانها وجود ندارد.
آن کس که درین زمانه او را غم نیست
یا آدم نیست یا درین عالم نیست
هوش مصنوعی: کسی که در این دوران هیچ دغدغهای ندارد، یا انسان نیست و یا اینکه در این دنیا وجود ندارد.