گنجور

بخش ۹۸ - عبداللّه بلیانی کازرونی

وهُوَ اوحدالدین عبداللّه بن ضیاءالدین مسعود. بلیان از مضافات کازرون شیراز است و شیخ از قدمایِ عرفایِ آفاق و از فرزندزادگان شیخ ابوعلی دقاق. گویند برهان العارفین شیخ صفی الدین اردبیلی به صحبت آن جناب رسیده و شیخ او را حواله به جناب شیخ زاهد گیلانی کرده. غرض، از افاخم کاملین و اعاظم عارفین و زبدهٔ موحدین و قدوهٔ مجردین زمان خود بوده، مشرب عالی داشته و در سنهٔ ۶۸۳ لوای سفر آخرت افراشته. مرقدش در قریهٔ مذکور است واین اشعار از اوست:

حقیقت جز خدا دیدن روا نیست
که بی شک هرچه بینی جز خدا نیست
نمی‌گویم که عالم زوشده زانک
چنین نسبت به او کردن روا نیست
نه او عالم شده نه عالم او شد
همه جز او وزو چیزی جدا نیست

٭٭٭

اللّه اللّه جز خدا موجود نیست
واقفِ این سر بجز معبود نیست
عاشقان دوست بسیارند لیک
کس چو عبداللّه بن مسعود نیست

٭٭٭

به کین ما کمربندد کسی کش بخت برگردد
چووقت مرگ مارآیدبه گردِ رهگذر گردد

٭٭٭

ما جمله وجودِ پاکِ پاکیم
نه ز آتش و باد و آب و خاکیم
رباعی
تا حق به دو چشم سر نبینم هرگز
از پای طلب می‌ننشینم هرگز
گویند که حق به چشمِ سر نتوان دید
این ایشانند من چنینم هرگز
بخش ۹۷ - ظهیر اصفهانی قُدِّسَ سِرُّه: وهوظهیرالدین عبداللّه بن شرف الدین عمر شفروهی. شفروه از مضافات اصفهان صِیْنَتْعَن الحَدَثانِ است. تحصیل علوم معقول ومنقول نموده و طریق تحقیق فروع و اصول پیموده. محمد عوفی در تذکرهٔ خود تمجید وی کرده. غرض، از افاضل فضلاء دوران و از اماجد عرفای ذی شان عارف معارف لاهوت و سالک مسالک جبروت. متمکن مکان طریقت ومتوطن موطن حقیقت بوده. گاهی خیالِ نظم می‌فرموده. تیمّناً و تبرّکاً چند رباعی از آن جناب تحریر می‌شود:بخش ۹۹ - عبدالخالق غجدوانی بخارایی: مقدم سلسلهٔ خواجگان و مسلم زمرهٔ زیرکان. از خلفای شیخ ابویوسف همدانی. مولد و مدفن اوده غجدوان ازولایات بخارا و آن دهی است بزرگ بر شش فرسنگی بخارا واقع است. نام والد او شیخ عبدالجلیل و از علما بوده. گویند عبدالخالق به صحبت خضرؑرسیده. در فصل الخطاب مذکور است که روش خواجه عبدالخالق در طریقت حجت است و مقبولِ فِرَق افتاده. غرض، شیخ از متقدمین سلسلهٔ نقشبندیه و آن سلسله را به وی افتخار است. شرح حالش در کتب مسطور است و این دو رباعی به نام وی مشهور است:

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وهُوَ اوحدالدین عبداللّه بن ضیاءالدین مسعود. بلیان از مضافات کازرون شیراز است و شیخ از قدمایِ عرفایِ آفاق و از فرزندزادگان شیخ ابوعلی دقاق. گویند برهان العارفین شیخ صفی الدین اردبیلی به صحبت آن جناب رسیده و شیخ او را حواله به جناب شیخ زاهد گیلانی کرده. غرض، از افاخم کاملین و اعاظم عارفین و زبدهٔ موحدین و قدوهٔ مجردین زمان خود بوده، مشرب عالی داشته و در سنهٔ ۶۸۳ لوای سفر آخرت افراشته. مرقدش در قریهٔ مذکور است واین اشعار از اوست:
هوش مصنوعی: عبدالله بن ضیاءالدین مسعود، معروف به اوحدالدین، از منطقه بلیان در کازرون شیراز است. او یکی از عارفان قدیمی و از نسل شیخ ابوعلی دقاق محسوب می‌شود. گفته می‌شود که برهان العارفین شیخ صفی الدین اردبیلی با او صحبت کرده و شیخ او را به شیخ زاهد گیلانی ارجاع داده است. او از بزرگترین عارفان و زاهدان زمان خود بود و جایگاهی رفیع داشت. عبدالله در سال ۶۸۳ هجری از دنیا رفت و مزارش در روستای مذکور قرار دارد. اشعار او نیز به یادگار مانده است.
حقیقت جز خدا دیدن روا نیست
که بی شک هرچه بینی جز خدا نیست
هوش مصنوعی: معنی این بیت این است که تنها دیدن خداوند حقیقتی است که قابل قبول است و هر چیزی دیگری که ببینی در واقع غیر از خداست و حقیقت ندارد.
نمی‌گویم که عالم زوشده زانک
چنین نسبت به او کردن روا نیست
هوش مصنوعی: نمی‌گویم که او عالم است، چون چنین نسبتی دادن به او درست نیست.
نه او عالم شده نه عالم او شد
همه جز او وزو چیزی جدا نیست
هوش مصنوعی: نه او به علم دست یافته و نه خود علم به او رسیده است. همه چیز غیر از او جدا نیست و همه متصل به او هستند.
اللّه اللّه جز خدا موجود نیست
واقفِ این سر بجز معبود نیست
هوش مصنوعی: تنها خداوند موجود است و هیچ چیز دیگری جز او به حقیقت نمی‌رسد. هیچ‌کس جز معبود (خدا) از این حقیقت آگاه نیست.
عاشقان دوست بسیارند لیک
کس چو عبداللّه بن مسعود نیست
هوش مصنوعی: عاشقان زیادند، اما هیچ‌کس مانند عبداللّه بن مسعود وجود ندارد.
به کین ما کمربندد کسی کش بخت برگردد
چووقت مرگ مارآیدبه گردِ رهگذر گردد
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر عداوت ما اقدام می‌کند، به زودی با سرنوشت بدی مواجه خواهد شد. در زمان خطر و مرگ، او به دور خود می‌چرخد و در نهایت گرفتار خواهد شد.
ما جمله وجودِ پاکِ پاکیم
نه ز آتش و باد و آب و خاکیم
هوش مصنوعی: ما همه موجودات ناب و خالص هستیم و وابسته به عناصر طبیعی مانند آتش، باد، آب و خاک نیستیم.
تا حق به دو چشم سر نبینم هرگز
از پای طلب می‌ننشینم هرگز
هوش مصنوعی: من هیچ‌گاه از تلاش و جستجوی خود دست نمی‌کشم، تا زمانی که حقیقت را با چشمانم نبینم.
گویند که حق به چشمِ سر نتوان دید
این ایشانند من چنینم هرگز
هوش مصنوعی: می‌گویند که انسان نمی‌تواند حقیقت را با چشم ظاهری ببیند، اما من هرگز مثل آن‌ها فکر نمی‌کنم.