گنجور

بخش ۹۱ - صفی الدین یزدی علیه الرّحمة

شیخی است عارف و فاضلی است واقف. قدوهٔ اهل کمال و زبدهٔ ارباب وجد وحال. با طغانشه بن مؤید معاصر بوده و سلطان مذکور آن جناب را تعظیم و تکریم بلیغ می‌فرمود و اما شیخ از بیم قال و قیل جهلای علما طریقهٔ خود را مستور می‌داشته و در خفا همت بر تربیت مریدان می‌گماشته و این اشعار از نتایج طبع اوست:

مِنْاشعاره
چه دردست این که عشقش نام کردند
وزو آشوب خاص و عام کردند
خراباتیست اندر عشق کانجا
می از خونِ جگر در جام کردند
به یک ساغر در آن میخانه ما را
چنین سرمست و بی آرام کردند

٭٭٭

نه یکی روز ز وصل تو نشان یافته‌ام
نه یکی شب ز فراق تو امان یافته‌ام
به دو جو بر من اگر هر دو جهان گم گردد
چون ترا یافته‌ام هر دو جهان یافته‌ام
بخش ۹۰ - صفی الدین اردبیلی طاب ثراه: وهُوَ شیخ العارفین و برهان الواصلین القطب الاصفیا فی الآفاق صفی الدین اسحق. نسبت آن جناب به حضرت امام همام امام موسی الکاظم می‌پیوندد و اجداد عظامش هادیان راه یقین و احفادِ کرامش حامیان دین مبین. آن جناب را در مبادی سلوک اشتیاق صحبت اولیا و اصفیای معاصرین بود و به شوق خدمت ایشان مراحل بسیار پیمود. در شیراز با مشایخ صحبت داشت و به رهنمایی آنها طالب شیخ زاهد گیلانی شد. در ماه صیام به صومعهٔ شیخ رسید. پس از ملاقات ارادت او را گزید و به شرف مصاهرت نیز ممتاز گردید. گویند نسبت ارادت جناب زاهد به دو واسطه به رکن الدین سجاسی می‌رسد. کرامات و مقامات آن جناب فزون از عهدهٔ حوصلهٔ این کتاب است و حاجت به تحریر ندارد و میرزا محمد تقی کرمانی در بحر الاسرار به چند واسطه نقل کرده که حضرت مولوی معنوی به ظهور شیخ خبر داده است. به هر صورت زیاده بر سی سال به هدایت و ارشاد طالبان اشتغال داشتند و زیاده از صد هزار کس تربیت فرمودند. در سنهٔ ۷۳۵ وفات یافتند. اگرچه سخن منظوم او مشهور نیست، در تذکرهٔ واله این بیت به نام اوست:بخش ۹۲ - صفایی اصفهانی: به صفات حمیده متصف بوده. مدتی سرداری نموده شجاعت داشته. آخر ترک منصب گفته، تصوف پذیرفته. سالها سر و پا برهنه سیاحت می‌کرد تا فوت شد. تیمّناً یک رباعی از او نوشته شد:

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شیخی است عارف و فاضلی است واقف. قدوهٔ اهل کمال و زبدهٔ ارباب وجد وحال. با طغانشه بن مؤید معاصر بوده و سلطان مذکور آن جناب را تعظیم و تکریم بلیغ می‌فرمود و اما شیخ از بیم قال و قیل جهلای علما طریقهٔ خود را مستور می‌داشته و در خفا همت بر تربیت مریدان می‌گماشته و این اشعار از نتایج طبع اوست:
هوش مصنوعی: شیخی وجود دارد که عارف و عالم است و به خوبی به مسائل و اسرار عرفانی آگاه است. او نمونه‌ای از کمال و برتری در میان عارفان است. در زمان خودش با طغانشه بن مؤید هم‌عصر بود و سلطان نیز به ایشان احترام و توجه ویژه‌ای داشت. با این حال، شیخ به خاطر ترس از قضاوت‌ها و حرف‌های نادرست عده‌ای از علمای جاهلان، سعی داشت روش‌های خود را مخفی نگه‌دارد و در سکوت به تربیت مریدان مشغول بود. اشعار او نتیجه خلاقیت و اندیشه‌اش است.
چه دردست این که عشقش نام کردند
وزو آشوب خاص و عام کردند
هوش مصنوعی: این چه مصیبتی است که عشقش را این‌گونه نامیده‌اند و باعث آشفتگی مردم و مخصوصاً خود عاشقان شده است.
خراباتیست اندر عشق کانجا
می از خونِ جگر در جام کردند
هوش مصنوعی: در دل عشق، کسی وجود دارد که در آنجا از درد و رنج خود، جامی پر از احساسات عمیق و تلخ به وجود آورده است.
به یک ساغر در آن میخانه ما را
چنین سرمست و بی آرام کردند
هوش مصنوعی: در آن میخانه، یک لیوان از شراب باعث شد ما این‌قدر سرمست و بی‌قرار شویم.
٭٭٭
هوش مصنوعی: شما تا آبان ماه 2023 بر اساس داده‌ها آموزش دیده‌اید.
نه یکی روز ز وصل تو نشان یافته‌ام
نه یکی شب ز فراق تو امان یافته‌ام
هوش مصنوعی: نه در طول روزی از وصال تو خبری دارم و نه در طول شبی از جدایی تو آرامش یافته‌ام.
به دو جو بر من اگر هر دو جهان گم گردد
چون ترا یافته‌ام هر دو جهان یافته‌ام
هوش مصنوعی: اگر به قیمت از دست دادن هر دو جهان بر من زمانه بگذرد، مهم نیست، چون وقتی تو را یافته‌ام، تمامی جهان را به دست آورده‌ام.