گنجور

بخش ۷۳ - سلطان ولد رومی قُدِّسَ سِرُّه

اسم شریف آن جناب بهاءالدین محمد، خلف الصدق حضرت مولانا جلال الدین محمد مولوی معنوی صاحب کتاب مثنوی است و به سلطان ولد مشهور است. فاضل و کامل و بالغ و عاقل بود. چنانکه وقتی مولانا وی را به دمشق به استدعای حضور شیخ شمس الدین تبریزی فرستاد چندانکه شمس به وی اصرار فرمود که سوارشو. وی قبول ننمودو تمامی راه پیاده، در رکاب شمس الدین راه می‌پیمود. شمس به مولوی گفت: ما سری داشتیم و سرّی. در راه تو سرّ خود را به یک پسرت دادیم و سرّ خود را به پسر دیگرت دادیم. چنانکه عاقبت در دست علاء الدین محمد فرزند ناخلف مولوی به سعادت شهادت رسید. بالجمله مولانا بهاءالدین از محققین و عارفین بود. به غیر خاتمهٔ دفتر ششم مثنوی، اشعار در حالات و مقامات مولوی گفته. تیمّناً و تبرّکاً یک رباعی و چند بیتی از مثنوی‌اش نوشته شد:

خلق را حق چو ساخت در ظلمت
نورشان ریخت بر سر از رحمت
اندر ایشان نهاد گوهرها
از صفات قدیم و علم و سخا
تا تو در خود صفات او بینی
در صفت‌هاش ذات او بینی
همچو عطار کو ز هر انبار
آورد در دکان و در بازار
گرچه در طبله‌ها بود اندک
عاقلی هان بداند آن بی شک
هست دکان حق تنِ انسان
اندرونش صفات الرحمان
پس تو در خود ببین صفات خدا
گرچه اندک بود بدان ز صفا
کز چه سان است آن صفات ضمیر
سیرکن زین قلیل سویِ کثیر
زین صفات قلیل رو سویِ اصل
مکن اندر میان هر دو تو فصل
رباعی
گر یک ورق از کتاب ما برخوانی
حیران ابد شوی زهی حیرانی
ور یک نفسی به درد دل بنشینی
استادان را به درس خود بنشانی
بخش ۷۲ - سعد الدّین حموی جوینی قُدِّسَ سِرُّه: وهُوَ شیخ محمد بن المؤید بن ابی بکر بن حسن بن محمد بن حموه. از اکابر مشایخ و از اصحاب شیخ نجم الدین کبری است. صاحب کرامات و مقامات و به فارسی و تازی او را خیالات و رسالات است. گویند وقتی مدت سیزده روز روح از بدن وی منسلخ شده بود و وی به مانند قالبی بی جان افتاده بود. پس از مدت مذکور به خویش باز آمده. سوگند خورد که از این کیفیت خبری ندارم. غرض، فرید زمان و وحید دوران بوده. کتاب سجنجل الارواح و محبوب الاولیا از تصانیف آن جناب است. وفاتش در روز عید اضحی در سنهٔ ۶۰۵ و این رباعیات از افکار ابکار اوست:بخش ۷۴ - سیف الدّین باخرزی: نام شریفش سعید بن مظفر، ولیکن به لقب معروف شده. او را شیخ العالم نیز نامیده‌اند. معاصر منکوقاآن بن تولی خان بوده و سلطان مذکور او را نهایت احترام می‌نموده. از خلفای جناب شیخ نجم الدین کبری قُدِّسَ سِرُّه و در یک اربعین به مدارج والا و معارج اعلا عارج آمده. جمعی کثیر از مشایخ با وی معاصر و به ملاقات هم رسیده‌اند. شیخ سعدالدین حموی و شیخ نجم الدین رازی و رضی الدین علی لالا و شیخ مجد الدین بغدادی و شیخ فرید الدین عطار و غیرهم از معاصرین آن جناب بودند. وفاتش در سنهٔ ۶۵۸ در بخارا بوده. از رباعیات اوست:

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اسم شریف آن جناب بهاءالدین محمد، خلف الصدق حضرت مولانا جلال الدین محمد مولوی معنوی صاحب کتاب مثنوی است و به سلطان ولد مشهور است. فاضل و کامل و بالغ و عاقل بود. چنانکه وقتی مولانا وی را به دمشق به استدعای حضور شیخ شمس الدین تبریزی فرستاد چندانکه شمس به وی اصرار فرمود که سوارشو. وی قبول ننمودو تمامی راه پیاده، در رکاب شمس الدین راه می‌پیمود. شمس به مولوی گفت: ما سری داشتیم و سرّی. در راه تو سرّ خود را به یک پسرت دادیم و سرّ خود را به پسر دیگرت دادیم. چنانکه عاقبت در دست علاء الدین محمد فرزند ناخلف مولوی به سعادت شهادت رسید. بالجمله مولانا بهاءالدین از محققین و عارفین بود. به غیر خاتمهٔ دفتر ششم مثنوی، اشعار در حالات و مقامات مولوی گفته. تیمّناً و تبرّکاً یک رباعی و چند بیتی از مثنوی‌اش نوشته شد:
هوش مصنوعی: جناب بهاءالدین محمد، که به سلطان ولد معروف است، فرزند حضرت مولانا جلال الدین محمد مولوی معنوی و نویسنده کتاب مثنوی می‌باشد. او فردی دانشمند، کامل، بالغ و عاقل بود. زمانی که مولانا او را به دمشق فرستاد تا نزد شیخ شمس الدین تبریزی برود، شمس از او خواست تا سواره سفر کند، اما او نپذیرفت و پیاده در رکاب شمس به راه خود ادامه داد. شمس به مولانا گفت که ما اسراری داریم و آن‌ها را به فرزندان تو منتقل کرده‌ایم. در نهایت، بهاءالدین محمد به شهادت رسید. او از محققین و عارفین بود و اشعاری در مورد حالات و مقامات مولوی سروده است. به عنوان یادگاری، یک رباعی و چند بیت از شاهکارش به یادگار مانده است.
خلق را حق چو ساخت در ظلمت
نورشان ریخت بر سر از رحمت
هوش مصنوعی: وقتی خداوند انسان‌ها را خلق کرد، از رحمت خود نور دانایی و روشنی را بر سرشان نازل کرد، حتی در تاریکی‌ها.
اندر ایشان نهاد گوهرها
از صفات قدیم و علم و سخا
هوش مصنوعی: در میان آن‌ها ویژگی‌های باارزش و قدیمی مانند دانش و سخاوت قرار دارد.
تا تو در خود صفات او بینی
در صفت‌هاش ذات او بینی
هوش مصنوعی: زمانی که تو در ویژگی‌های او تأمل کنی، ذات واقعی او را در صفاتش خواهی دید.
همچو عطار کو ز هر انبار
آورد در دکان و در بازار
هوش مصنوعی: مانند عطار که از هر مغازه و انبار، محصولات مختلف را برای فروش به دکان و بازار می‌آورد.
گرچه در طبله‌ها بود اندک
عاقلی هان بداند آن بی شک
هوش مصنوعی: اگرچه در میان جمعیت کم‌تری از عاقل‌ها وجود دارد، اما باید بدانند که این موضوع بی‌تردید درست است.
هست دکان حق تنِ انسان
اندرونش صفات الرحمان
هوش مصنوعی: انسان مانند یک فروشگاه است که درون آن ویژگی‌ها و صفات الهی قرار دارد.
پس تو در خود ببین صفات خدا
گرچه اندک بود بدان ز صفا
هوش مصنوعی: در درون خود به ویژگی‌های خدا نگاه کن، حتی اگر آنها کم باشند، زیرا از پاکی و صفای اوست.
کز چه سان است آن صفات ضمیر
سیرکن زین قلیل سویِ کثیر
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که چگونه می‌شود که ویژگی‌های درونی انسان (ضمیر) از حالت محدود به حالت وسیع و فراوان تبدیل شود. در واقع، شاعر به چگونگی تغییر و تحول درونی و رشد روحی و معنوی اشاره دارد.
زین صفات قلیل رو سویِ اصل
مکن اندر میان هر دو تو فصل
هوش مصنوعی: به جای توجه به صفات اندک و خُود را درگیر آن‌ها کردن، به سوی اصل و حقیقت برو و بین این دو، جدایی قائل شو.
گر یک ورق از کتاب ما برخوانی
حیران ابد شوی زهی حیرانی
هوش مصنوعی: اگر فقط یک صفحه از کتاب ما را بخوانی، به حدی شگفت‌زده می‌شوی که تا ابد در حیرت خواهی ماند.
ور یک نفسی به درد دل بنشینی
استادان را به درس خود بنشانی
هوش مصنوعی: اگر لحظه‌ای به درد دل کسی گوش دهی، می‌توانی معلمان را نیز برای آموختن درسی تازه به چالش بکشی.