گنجور

بخش ۵۱ - حسین کاشی رحمة اللّه علیه

و هُوَ مولانا حسین بن حسن از اکابر علما و اماجد فضلا و اعاظم عرفا بوده. دست ارادت به جناب شیخ ابوالوفای خوارزمی که از مشایخ سلسلهٔ علیهٔ ذهبیه بوده، داده است و حسب الاجازهٔ وی پا در بیابان سیر وسلوک نهاده. به یمن همت وی طی مقامات طریقت و تحصیل معارف حقیقت کرده. تألیفات و تصنیفات دلپسند دارد. از جمله: شرحی مسمی به جواهرالاسرار بر مثنوی جناب قطب المحققین و فخر العارفین مولانا جلال الدین محمد مولوی رومی نگاشته و در سنهٔ ۸۳۹ رایت سفر آخرت افراشته. از اشعار آن جناب است:

فی النصیحه و الموعظه
مِنْمثنویاته
ای دور مانده از حرم خاص کبریا
سوی وطن رجوع کن از خِطّهٔ خطا
بگذر ز دلق کهنهٔ فانی که بیش ازین
بر قامت تو دوخته‌اند از بقا قبا
بزدای زنگ غیر به غیرت ز روی دل
کایینهٔ دل است نظرگاه پادشا
بیگانه شو ز خویش و به گرد تنت متن
تا جان شود به حضرت جانانت آشنا
تا کی ضلال تفرقه، جویای شمع شو
کز نور جمع ظلمتِ فرقت شود هبا
در راه دوست هستی موهوم تو بلاست
هان نفی کن بلای وجود خودت به ِلا
عشقست پیشوای تو در راه بی خودی
پس واگریز از خودی و جوی پیشوا
آن شهسوار بر سر میدان عاشقی
جولان کند که از همه عالم شود جدا
مهمیز شوق چون بزند بر براق عشق
از سدره نطع سازد و از عرش متکا
چون تو مراد خویش به دلبر گذاشتی
هر دم هزار گونه مرادت کند عطا
گر آرزوی شاهی مُلک رضا کنی
پیوسته باش بندهٔ درگاه مرتضی
ظلال صور چون شود سوخته
که ماند جز او رخ برافروخته
تو بی تو شو آنگاه خود را شناس
که این است مر معرفت را اساس
برون از تو ای تو چه زیبا تویی
که هرگز نمی‌گنجد آنجا دویی
چو شادی دلبر در آن غم بود
مرا زخم غم به ز مرهم بود
ز دلبر طلب کار درمان بسی است
چو من عاشق درد او کم کسی است
اگر غافلی از اثرهای جان
قل الروح مِنْاَمْرِ رَبّی بخوان
نه امر خدا از صفات خداست
صفاتش خود از ذات او کی جداست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

و هُوَ مولانا حسین بن حسن از اکابر علما و اماجد فضلا و اعاظم عرفا بوده. دست ارادت به جناب شیخ ابوالوفای خوارزمی که از مشایخ سلسلهٔ علیهٔ ذهبیه بوده، داده است و حسب الاجازهٔ وی پا در بیابان سیر وسلوک نهاده. به یمن همت وی طی مقامات طریقت و تحصیل معارف حقیقت کرده. تألیفات و تصنیفات دلپسند دارد. از جمله: شرحی مسمی به جواهرالاسرار بر مثنوی جناب قطب المحققین و فخر العارفین مولانا جلال الدین محمد مولوی رومی نگاشته و در سنهٔ ۸۳۹ رایت سفر آخرت افراشته. از اشعار آن جناب است:
هوش مصنوعی: مولانا حسین بن حسن از بزرگ‌ترین علما و فرزانگان و عارفان برجسته بوده است. او به شیخ ابوالوفای خوارزمی، که از مشایخ سلسله ذهبیه محسوب می‌شود، ارادت داشت و با تأسیس و اجازه او به سیر و سلوک پرداخته است. به برکت تلاش‌های او، به مقام‌های معنوی و دانش حقیقت دست یافته است. آثار بسیار ارزشمندی نیز از خود بر جای گذاشته که یکی از آن‌ها شرحی به نام «جواهرالاسرار» بر مثنوی مولانا جلال‌الدین رومی است. او در سال ۸۳۹ هجری قمری دار فانی را وداع گفت.
ای دور مانده از حرم خاص کبریا
سوی وطن رجوع کن از خِطّهٔ خطا
هوش مصنوعی: ای کسی که از مکان مقدس دور هستی، به سوی وطن خود بازگرد و از مسیر نادرست برگرد.
بگذر ز دلق کهنهٔ فانی که بیش ازین
بر قامت تو دوخته‌اند از بقا قبا
هوش مصنوعی: از لباس کهنه و فانی بگذر، زیرا دیگران بیشتر از این در زنده‌نگه‌داشتن تو تلاش کرده‌اند.
بزدای زنگ غیر به غیرت ز روی دل
کایینهٔ دل است نظرگاه پادشا
هوش مصنوعی: از دل خود حسد و دشمنی را دور کن، زیرا که این احساس، چشمان پادشاه را می‌زنید و او را از حقیقت دور می‌کند.
بیگانه شو ز خویش و به گرد تنت متن
تا جان شود به حضرت جانانت آشنا
هوش مصنوعی: از خودت فاصله بگیر و اطراف بدنت چیزی بپوش که روح تو با ذات حقیقی‌ات آشنا شود.
تا کی ضلال تفرقه، جویای شمع شو
کز نور جمع ظلمتِ فرقت شود هبا
هوش مصنوعی: تا کی در گمراهی و اختلاف باقی خواهی ماند؟ به دنبال روشنایی و روشنی جمع باشید، چون تنها با نور جمع می‌توانید بر تاریکی جدایی غلبه کنید.
در راه دوست هستی موهوم تو بلاست
هان نفی کن بلای وجود خودت به ِلا
هوش مصنوعی: در مسیر عشق و دوستی، تو دچار توهم هستی و این باعث رنج و درد تو شده است. باید این درد و مشکلاتی را که از وجود خودت ناشی می‌شود، رد کنی و از آن‌ها فرار کنی.
عشقست پیشوای تو در راه بی خودی
پس واگریز از خودی و جوی پیشوا
هوش مصنوعی: عشق هدایتگر تو در مسیر بی‌خودی است، پس اگر می‌خواهی از خودخواهی بگریزی، به دنبال این هدایتگر برو.
آن شهسوار بر سر میدان عاشقی
جولان کند که از همه عالم شود جدا
هوش مصنوعی: آن کسی که در میدان عشق شجاعانه با تمام وجود حضور دارد، باید از همه چیز و همه کس در دنیا جدا شود.
مهمیز شوق چون بزند بر براق عشق
از سدره نطع سازد و از عرش متکا
هوش مصنوعی: وقتی شوق به حرکت درآید، اسب عشق به سرعت می‌تازد و از درخت سدر به عنوان سرپوش و از آسمان به عنوان بالشت استفاده می‌کند.
چون تو مراد خویش به دلبر گذاشتی
هر دم هزار گونه مرادت کند عطا
هوش مصنوعی: زمانی که تو آرزوی خود را به محبوب سپردی، هر لحظه به هزاران شکل خواسته‌هایت را برآورده می‌کند.
گر آرزوی شاهی مُلک رضا کنی
پیوسته باش بندهٔ درگاه مرتضی
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی به آرزوی رسیدن به پادشاهی و زندگی در آرامش برسی، باید همواره بنده و خدمتگزار درگاه حضرت علی باشی.
ظلال صور چون شود سوخته
که ماند جز او رخ برافروخته
هوش مصنوعی: اگر سایه‌ها به خاطر سوختگی از بین بروند، تنها چه چیزی باقی می‌ماند جز چهره‌ای درخشان و سرزنده؟
تو بی تو شو آنگاه خود را شناس
که این است مر معرفت را اساس
هوش مصنوعی: برای شناختن خود، در ابتدا باید از خود فاصله بگیری و بدون وابستگی، به درون خود نگریستی؛ اینجاست که اساس معرفت و شناخت واقعی شکل می‌گیرد.
برون از تو ای تو چه زیبا تویی
که هرگز نمی‌گنجد آنجا دویی
هوش مصنوعی: تو چقدر زیبا هستی، که هیچ چیز نمی‌تواند تو را محدود کند یا در جایی جا کند.
چو شادی دلبر در آن غم بود
مرا زخم غم به ز مرهم بود
هوش مصنوعی: زمانی که شادی محبوبم به غم بدل شد، درد و زخم غم برایم از مرهم هم بدتر بود.
ز دلبر طلب کار درمان بسی است
چو من عاشق درد او کم کسی است
هوش مصنوعی: از محبوبم خواسته‌های زیادی دارم، چون مثل من کسی نیست که عاشق درد او باشد.
اگر غافلی از اثرهای جان
قل الروح مِنْاَمْرِ رَبّی بخوان
هوش مصنوعی: اگر از نشانه‌های روح و جان آگاه نیستی، به فرمان پروردگارم این آیه را بخوان.
نه امر خدا از صفات خداست
صفاتش خود از ذات او کی جداست
هوش مصنوعی: امر خدا به خودی خود جزو صفات او نیست، چرا که صفات خدا همواره از ذات او جدا نیستند.