بخش ۲۷ - اسیری اصفهانی
آقاحسین خان نام داشته و بر تحصیل مراتب علیا همت میگماشته. اوقاتش به خدمت فقرا مصروف و خاطرش به صحبت عرفا مشعوف. سالکی خلیق و خوشحال و درویشی شفیق و صاحب کمال بوده. مثنوی به طرز بوستان شیخ سعدی به قرب ده هزار بیت منظوم نموده. نهایت فصاحت دارد. از آن جناب نوشته شد:
گرفتم آنکه گشایند پای بستهٔ ما
چه میکنند به بال و پر شکستهٔ ما
گواه اینکه نه رند و نه زاهدیم بس است
پیالهٔ تهی و سُبحهٔ گسستهٔ ما
٭٭٭
خوش است این باغ اما باغبانش حیف نتواند
گلی بر شاخسار و بلبلی در آشیان بیند
مِنْمثنویاته
به کسری چه خوش گفت بوذر جمهر
که تا میخرامد به کامت سپهر
مبادا به کس کینه ورزد دلت
ملرزان دلی تا نلرزد دلت
یکی اره بر پای سروی نهاد
به دست وی آن سرو از پا فتاد
دگر روز دادش مکافات دست
که از سروی افتاد پایش شکست
٭٭٭
چه نیکو به زن گفت دهقان ده
که نانی به ایتام همسایه ده
که چون ما نمانیم ز انعام ما
گرسنه نمانند ایتام ما
٭٭٭
به دوران دو کس را اگر دیدمی
به گرد سر هر دو گردیدمی
یکی آنکه گوید بد من به من
دگر آنکه پرسد بدخویشتن
٭٭٭
دلم سوخت بر سالکی ره نورد
که میگفت با حسرت و سوز و درد
که عمری در این راه بشتافتم
نه رستم نه وارستهام یافتم
٭٭٭
بر آن تخت زرین که جم مینشست
شنیدم چو برخاست این نقش بست
چو باید از این تخت درخاستن
نیرزد نشستن به برخاستن
٭٭٭
یکی از اسیران شیرین نفس
نمیراند در بزم از خود مگس
که چون گیرد از راندن من گران
مبادا دهد زحمت دیگران
بخش ۲۶ - ابراهیم بدخشانی: خلیفه ابراهیمش نام. عارفی است والامقام والدش از بدخشان به هندوستان آمده و وی در سنهٔ ۱۰۸۷ در دهلی متولد گردید. در بدو حال به ملازمت عالم گیر پادشاه اشتغال داشت بالاخره میر جلال الدین حسین بدخشانی که از مشایخ آن زمان بود او را تربیت نمود. لهذا کمالات نفسانیش حاصل و به مقامات انسانی واصل آمد. گویند که علوم ظاهری نیندوخته و فضایل کسبی نیاموخته. مع هذا تألیفات و تصنیفات چند او را بوده و مثنوی به قدر شش هزار بیت منظوم فرموده. شرحی بر نکات حقیقت آیات شاه نعمت اللّه ولی نگاشته و خود طریقهٔ سلسلهٔ نقشبندیه داشته. بیست و پنج سال در بلدهٔ لکنهو آسوده. چند مزرعه به جهت صرف خانقاهش مخصوص بوده. در سنهٔ ۱۱۶۰ وفات یافته، به جنت شتافته. تیمناً چند بیت از مثنوی ایشان ثبت میشود:بخش ۲۸ - ابراهیم لاری ره: از حکام زادگان آن ولایت بوده و خود نیز چندی در آن صفحه حکمرانی نموده. به لقب خانی سرافراز و به صفت عدل و داد ممتاز، به صفات حمیده موصوف و به اخلاق گزیده معروف. در تذکرهٔ علیقلی خان لگزی متخلص به واله این بیت از اودیده شد:
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.