بخش ۱۶۹ - هندوی ترکستانی
از شیخ زادگان ترکستان بوده و در جوانی جناب خواجه عبداللّه نقش بند او را تربیت فرموده. پس از سلوک به جهت وی ذوق و حالی طرفه روی داد. بالاخره در دریای مجذوبیت افتاد لآلیِ متلالیِ معرفت برآورد و مادام عمر در آن دریا غواصی کرد و در رشحات این رباعی به نام وی دیده و ثبت شد:
هر لحظه به صورتی رخ دوست ببین
در آینه روی تو همان روست ببین
تو دیده نداری که رخِ او بینی
ورنه ز سرت تا به قدم اوست ببین
بخش ۱۶۸ - هارون جوینی: فرزند ارجمند خواجه شمس الدین محمد صاحب دیوان است که صدارت اباقاخان با وی بوده. به شیخ سعدی شیرازی اخلاص داشته. غرض، مانند والد ماجدی خود صاحب کمالات ظاهری و باطنی، مرید ارباب و مراد اصحاب جلال بود. فیافی زهد و سلوک را پیمود. تیمّناً و تبرّکاً این قطعه از او نوشته شد:بخش ۱۷۰ - یعقوب ساوجی: اسمش شیخ نجم الدین، عم قاضی مسیح الدین عیسی است و علاقه به سلطان یعقوب بن حسن ترکمان داشت. لهذا متخلص به یعقوب و چندی وزارتش مطلوب شد. به هر صورت از فضلای صاحب حال و علمای با افضال بود. در مجالس النفایس احوال او ثبت است. از اوست:
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از شیخ زادگان ترکستان بوده و در جوانی جناب خواجه عبداللّه نقش بند او را تربیت فرموده. پس از سلوک به جهت وی ذوق و حالی طرفه روی داد. بالاخره در دریای مجذوبیت افتاد لآلیِ متلالیِ معرفت برآورد و مادام عمر در آن دریا غواصی کرد و در رشحات این رباعی به نام وی دیده و ثبت شد:
هوش مصنوعی: او فردی از خانوادههای مذهبی ترکستان بود و در جوانی با کمک خواجه عبداللّه نقش بند پرورش یافت. پس از سلوک، احساسات و حالات عمیق و خاصی برای او ایجاد شد. او در نهایت به دریاهای عاشقانهای افتاد و دانش و معرفت او مانند جواهرات درخشان نمایان شد. او تمام عمرش را در این دریا غرق در جستجو و غور گذراند و در این زمینه اشعاری به نام او نوشته و ثبت شده است.
هر لحظه به صورتی رخ دوست ببین
در آینه روی تو همان روست ببین
هوش مصنوعی: هر لحظه میتوانی چهره دوست را در آینه چهره خود ببینی؛ زیرا که آنچه در آینه است، همان صورت دوست است.
تو دیده نداری که رخِ او بینی
ورنه ز سرت تا به قدم اوست ببین
هوش مصنوعی: اگر چشمان تو به دیدن او عادت کرده بود، میتوانستی از سر تا پا او را ببینی.

رضاقلی خان هدایت