گنجور

بخش ۱۶۲ - وحشت بختیاری

اسمش میرزا امام قلی. برادر خلیل خان است که شهر خلیل آباد را بنا نهاده بود. بالاخره به طریقهٔ فقر درآمده. صاحب حال بود. این چند بیت از ایشان است:

ای غم دوست چسان با توتوان برد به سر
که نه در حوصله گنجی و نه ازیاد روی
رباعی
وله
با نفس جهاد کن شجاعت این است
بر خویش امیر شو امارت این است
انگشت به حرف عیب مردم مگذار
مفتاحِ خزاین سعادت این است
وحشت گره از خاطر خود وانکنی
تا دیده به روی دوست بینا نکنی
آن روز قبول درگهِ دوست شوی
کز رد و قبول خلق پروا نکنی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اسمش میرزا امام قلی. برادر خلیل خان است که شهر خلیل آباد را بنا نهاده بود. بالاخره به طریقهٔ فقر درآمده. صاحب حال بود. این چند بیت از ایشان است:
هوش مصنوعی: اسم او میرزا امام قلی است. او برادر خلیل خان است که شهر خلیل آباد را تأسیس کرد. در نهایت به صوفی‌ای بی‌چیز تبدیل شد و به معنای واقعی صاحب حال بود. چند بیت از اشعار او وجود دارد:
ای غم دوست چسان با توتوان برد به سر
که نه در حوصله گنجی و نه ازیاد روی
هوش مصنوعی: ای غم دوست، چگونه می‌توانم به سختی‌ها فائق آیم؟ که نه توانی برای تحمل دارم و نه از یاد چهره‌ات می‌توانم غفلت کنم.
با نفس جهاد کن شجاعت این است
بر خویش امیر شو امارت این است
هوش مصنوعی: با نفس خود در مبارزه و تلاش کن، زیرا شجاعت در این است که بر خود تسلط داشته باشی و بر خود فرمانروایی کنی.
انگشت به حرف عیب مردم مگذار
مفتاحِ خزاین سعادت این است
هوش مصنوعی: به دیگران عیب‌جویی نکن و به عیوب آن‌ها اشاره نکن، زیرا کلید رسیدن به خوشبختی در این است.
وحشت گره از خاطر خود وانکنی
تا دیده به روی دوست بینا نکنی
هوش مصنوعی: نگرانی و ترس را از ذهن خود دور نکن، زیرا تا زمانی که این احساسات را رها نکنی، نمی‌توانی چهره دوست را ببینی.
آن روز قبول درگهِ دوست شوی
کز رد و قبول خلق پروا نکنی
هوش مصنوعی: آن روزی که درگاه دوست را بپذیری، که دیگر به نظر و قضاوت مردم اهمیت ندهی.