گنجور

بخش ۱۳۷ - محمد غزالی طوسی قُدِّسَ سِرُّهُ

کنیت و نام آن جناب ابوحامد محمد و لقبش حجة الاسلام. از مشاهیر علما و محققین عرفاست. وی برادر مهتر شیخ احمد غزالی است. معارضات ایشان مشهور است و در کتب متداوله مذکور. به قول ابن خلکان از قُرای طوس است و اگرچه در اوایلِ حال، جناب شیخ طالب علم قال و سالب طریق حال می‌بود ولیکن آخرالامر به حقیقت حال اهل ذوق پی برده، به حقیقت طریقهٔ عارفین اقرار آورده و صاحب مقامات عالیه گردید.خود گفته است که با اینکه من به اغلب و اکثر علوم عالم بودم تا به خدمت جناب شیخ ابوعلی فارمدی و سایر اهل حال رجوع ننمود، حلِّ غوامض و بسط قبایض من حاصل نگردید. غرض، جناب شیخ رحمة اللّه علیه محققی است بی بدیل و مدققی است بی عدیل. گویند عدد رسالاتش به نهصد ونود و نه رسیده. احیای علوم و کیمیای سعادت از اوست. پنجاه و چهار سال عمر یافت و در سنهٔ ۵۰۵ به جنت شتافت. از اوست:

گفتم دلاتو چندین بر خویشتن چو پیچی
با یک طبیب محرم این راز در میان نه
گفتا که هم طبیبی فرموده است این را
گر مهرِ یار داری صدمُهر بر زبان نه

٭٭٭

کس را پسِ پردهٔ قضا راه نشد
وز سِرِّ قدر هیچ کس آگاه نشد
هر کس ز سر قیاس چیزی گفتند
معلوم نگشت و قصه کوتاه نشد

٭٭٭

ما جامه نمازی به سر خم کردیم
وز خاک خرابات تیمم کردیم
شاید که درین میکده‌ها دریابیم
آن یار که در صومعه‌ها گم کردیم

٭٭٭

خاکِ در کس مشو که گردت خوانم
گر خود همه آتشی که سردت خوانم
تا تشنه‌تری به خلق محتاج تری
سیر از همه شو تا سره مردت خوانم
بخش ۱۳۶ - مجدالدین بغدادی: وهو ابوسعید شرف بن مؤید بن ابوالفتح بغدادی. بعضی او را از بغدادک خوارزم شمرده‌اند. مرید حضرت شیخ نجم الدین کبری است. وقتی در حالت سکر و غلبهٔ حال گفته که بیضهٔ بط بودیم بر کنار دریا افتاده و شیخ ما مرغی بود ما را در زیر بال گرفت تا از بیضه بیرون آمدیم و چون بیضهٔ بط بودیم ما به دریا رفتیم و شیخ ما به ساحل ماند. شیخ نجم الدین این سخن شنود و متغیر شد. گفت: در دریا میراد. مجدالدین عذر خواست. شیخ فرمود ایمان به سلامت بردی، اما سر سپردی. مصداق این مقال این که شیخ مجدالدین را به حکم سلطان محمد خوارزم شاه در دجله انداخته، هلاک کردند و شیخ نجم الدین پس از اطلاع، خوارزم شاه را نفرین کرد و فتنهٔ چنگیزی ظاهر شد و سرها در سَرِ سَرِ مجدالدین بر باد رفت و خود نجم الدین هم در آن فتنه شهید شد. چنانکه تفصیل آن در کتب ثبت است. شهادت شیخ مجدالدین در سنهٔ ۶۰۶ اتفاق افتاد. این چند رباعی منسوب به آن جناب است:بخش ۱۳۸ - معین چشتی هروی قُدِّسَ سِرُّهُ: وهُوَ خواجه معین الدین حسن سنجری. اصل آن جناب از قریهٔ چشت مِنْتوابع هرات بوده، و لهذا این سلسله به نام وی به چشتی شهرت نموده. ناهج مناهج حقیقت و سالک مسالک طریقت است. آن جناب در هندوستان مروج دین نبوی و طریقهٔ علوی گردید. صاحب کرامات و مقامات و خوارق عادات. تربیت از خواجه عثمان هروی یافته بوده، قطب الدین بختیار کاکی و ضیاءالدین بلخی و شهاب الدین غوری وشمس الدین غوری از مریدان آن جنابند. تیمّناً و تبرّکاً از اشعار او قلمی می‌شود:

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کنیت و نام آن جناب ابوحامد محمد و لقبش حجة الاسلام. از مشاهیر علما و محققین عرفاست. وی برادر مهتر شیخ احمد غزالی است. معارضات ایشان مشهور است و در کتب متداوله مذکور. به قول ابن خلکان از قُرای طوس است و اگرچه در اوایلِ حال، جناب شیخ طالب علم قال و سالب طریق حال می‌بود ولیکن آخرالامر به حقیقت حال اهل ذوق پی برده، به حقیقت طریقهٔ عارفین اقرار آورده و صاحب مقامات عالیه گردید.خود گفته است که با اینکه من به اغلب و اکثر علوم عالم بودم تا به خدمت جناب شیخ ابوعلی فارمدی و سایر اهل حال رجوع ننمود، حلِّ غوامض و بسط قبایض من حاصل نگردید. غرض، جناب شیخ رحمة اللّه علیه محققی است بی بدیل و مدققی است بی عدیل. گویند عدد رسالاتش به نهصد ونود و نه رسیده. احیای علوم و کیمیای سعادت از اوست. پنجاه و چهار سال عمر یافت و در سنهٔ ۵۰۵ به جنت شتافت. از اوست:
هوش مصنوعی: کنیت و نام او ابوحامد محمد و لقبش حجة الاسلام است. او از شخصیت‌های برجسته و شناخته‌شده در میان علما و محققان عارف است. برادر بزرگ‌تر او، شیخ احمد غزالی، نیز معروف است. معارضات و نقدهای او در کتاب‌های مختلف به ثبت رسیده است. به گفته ابن خلکان، او از قریه طوس بوده و در آغاز زندگی‌اش به دنبال علم و دانش بوده، اما در نهایت به حقیقت و واقعیت عرفان پی برده و به مقام‌های بلندی دست یافته است. خود او اذعان کرده که با وجود آگاهی به بسیاری از علوم، درک عمیق مسائل و مباحث عرفانی را تنها پس از مراجعه به شیخ ابوعلی فارمدی و دیگر بزرگان عرفان به دست آورده است. به طور کلی، این عالم بزرگوار در تحقیق و دقت، ویژگی‌های بی‌نظیری دارد و گفته می‌شود که رساله‌های او به نزدیک به نهصد و نود و نه رسیده است. او در احیای علوم و دستیابی به سعادت روحانی نقش کلیدی داشته و در سن پنجاه و چهار سالگی در سال ۵۰۵ هجری به دیار باقی شتافته است.
گفتم دلاتو چندین بر خویشتن چو پیچی
با یک طبیب محرم این راز در میان نه
هوش مصنوعی: وقتی گفتم که دل‌هایت را با خودت چند بار بپیچان، پس راز خود را در میان یک پزشک مورد اعتماد بگذار.
گفتا که هم طبیبی فرموده است این را
گر مهرِ یار داری صدمُهر بر زبان نه
هوش مصنوعی: گفت که طبیب گفته است، اگر عشق یار را داری، بهتر است که درد و رنج خود را بر زبان نیاوری.
کس را پسِ پردهٔ قضا راه نشد
وز سِرِّ قدر هیچ کس آگاه نشد
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نتوانسته به راز تقدیر پی ببرد و از سرنوشت خود آگاه شود.
هر کس ز سر قیاس چیزی گفتند
معلوم نگشت و قصه کوتاه نشد
هوش مصنوعی: هر کسی نظر یا تحلیلی را بر اساس قیاس و مقایسه بیان کند، مشخص نیست که درست است یا نه و در نهایت این بحث‌ها پایان نمی‌پذیرد.
ما جامه نمازی به سر خم کردیم
وز خاک خرابات تیمم کردیم
هوش مصنوعی: ما لباس نماز را به سر گذاشتیم و از خاک میخانه وضو گرفتیم.
شاید که درین میکده‌ها دریابیم
آن یار که در صومعه‌ها گم کردیم
هوش مصنوعی: شاید در این میخانه‌ها بتوانیم آن معشوق را پیدا کنیم که در صومعه‌ها و عبادتگاه‌ها گم کرده‌ایم.
خاکِ در کس مشو که گردت خوانم
گر خود همه آتشی که سردت خوانم
هوش مصنوعی: به خودت محکم بچسب و نگذار دیگران بر تو غلبه کنند، حتی اگر خودت درونت به شدت پرشوری داشته باشی که دیگران فکر کنند خاموشی.
تا تشنه‌تری به خلق محتاج تری
سیر از همه شو تا سره مردت خوانم
هوش مصنوعی: هر چه بیشتر نیازمند دیگران باشی، بیشتر به آنها وابسته خواهی شد. پس خود را از هر چیز پر کن تا بتوانم تو را به عنوان یک مرد واقعی بشناسم.