اطلاعات
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
وَهُوَ أَوْحَدُ الْمُوَحِّدیْنَ مُحْی الدِّیْنِ مُحَمَّدُ بنُ علّی العربیّ الطائیّ الحاتَمِیّ الأَنْدَلُسِیِّ. اندُلس به ضم اول و ثالث و لام و سکون سین، نام شهری است در حدودِ مغرب و شیخ از اعاظم محققین و از اماجد موحدین است. قاضی نوراللّه شوشتری در مجالس المؤمنین نوشته که خرقهٔ وی به یک واسطه به حضرت خضر میرسد و آنچه بر مؤلّف این کتاب معلوم شده و در صورت شجرهٔ سلسلهٔ ارادت و اجازت دیده، وی مرید شیخ ابوالحسن علی از خلفای شیخ محی الدین عبدالقادر جیلانی است و سلسلهٔ ایشان به واسطهٔ معروف کرخی به حضرت امام ثامن علی بن موسی الرضا علیه التحیّة و الثنّا میرسد و آنچه ازتصریحات اکابر است قدوهٔ قائلین به وحدت وجود جناب شیخ بوده. او گفته که وجود مطلق حق است و به این سخن برخی از عرفا و جمعی از علما وی را تکفیر نمودهاند. زیرا که کلام او را حمل نمودهاند به اینکه جناب اقدس الهی را کلی طبیعی یا مثل او میداند وممکنان را افراد او میشمرد. تَعالَی عَنْذلکَ عُلُّواً کَبیراً. جناب شیخ علاء الدّولهٔ سمنانی در حواشی فتوحات به وی گفته: اَیُّها الصِدّیقُ وَاَیُّها الْوَلیُّ واَیُهّا العارفُ الْحَقّانیِّ خطاب کرده. اما در آنکه حق را وجود مطلق گفته، بر وی برآشفته و در میان او شیخ عبدالرزاق کاشی در این باب مکتوبها رد و بدل شده که مشهور است. و در اغلب کتب خاصه نفحات صورت آن مسطور است. مجملاً جمعی از اهل حال را در این مسأله قال است و همانا آنچه علاءالدوله و امثال او فهم کردهاند مراد شیخ نبوده است و ازعبارات مقدّمهٔ فتوحات معلوم میشود که شیخ به غایت تنزیه ذات قائل است و از آن اشارات است: تَعالی أَنْتَحِلَّهُ الْحَوادِثُ اَوْیَحِلَّها و طَرِیْقُهُ أَسْلَمُ. واحد دانستن وجود ومتعدددانستن موجود است. لهذا جمعی کثیر از متأخرین این طریقه را قبول و به ذوق المتألهین موسوم ساختهاند. یافعی در ارشاد گفته که شیخ عزالدین عبدالسلام دمشقی گفتی که شیخ زندیق است. اتفاقاً روزی صحبت قطب در میان بود. یاران گفتند که ما خواهیم که قطب را دیده باشیم و اشاره به شیخ محی الدین کرد. گفتند تو در وی طعن میکردی. گفت: آن از بابت نگهداری ظاهر شرع است. ولادتش در سنهٔ ستین و خمس مائه و وفاتش در سنهٔ ثلث و ثلاثین و ستّمائه. مضجعش در ظاهر دمشق است که اکنون به صالحیه معروف است. تألیفات مجملاً و کتبش بین العرفا مشهور و این ابیات از اوست:
هوش مصنوعی: محی الدین محمد بن علی عربی، یکی از بزرگترین عارفان و محققان تاریخ است که از اندلس به دنیا آمده و در میان یاران خود به عنوان یک عالم بزرگ شناخته میشود. او فردی مهم در تاریخ عرفان و وحدت وجود به شمار میآید. برخی از عارفان و علمای زمان او به خاطر دیدگاههایش در مورد وجود و تفاسیرش از ذات حق به او انتقاد کرده و او را تکفیر کردند، در حالی که عدهای دیگر او را محترم میشمردند و به زهد و تقدس او اشاره می کردند. زندگیاش در سدههای قبل و آثارش در دنیای عرفان بسیار معروف است. آثار مکتوب او در میان عارفان همواره مورد توجه بوده و از او اشعاری نیز باقی مانده که نشاندهنده عمق اندیشهاش است. محل دفنش نیز در دمشق واقع شده است و امروزه به عنوان مکانی زیارتی شناخته میشود.
یَقُولُونَ أَبْدانُ المُحِبّینَ نَضْوةٌ
وَأَنْتَ سَمِینٌ لَسْتَ إلّا مُرائِیاً
هوش مصنوعی: آنها میگویند که بدنهای عاشقان لاغر و نازک هستند، اما تو چاقی و فقط به خاطر ظاهرت تظاهر میکنی.
فَقُلْتُ لأَنَّ الْحُبَّ خالَفَ طَبْعَهُمْ
وَوَافَقَهُ طَبْعی فَصَارَ غذائِیا
هوش مصنوعی: من گفتم که عشق برخلاف طبیعت آنهاست و با طبیعت من همخوانی دارد، بنابراین تبدیل به نیازی برای من شده است.
رَقَّ الزُّجاجُ وَرَقَّتِ الْخَمْرُ
وَتَشَابَهَا وَتشَاکَلَ الأَمْرُ
هوش مصنوعی: شیشه نرم و لطیف شد و شراب نیز نرم و لطیف گردید و در این میان، شباهتهایی میان آنها نمایان شد و اوضاع به یکدیگر نزدیک گشت.
فَکأنَّما خَمْرٌ وَلاَ قَدَحُ
فَکَأَنَّما قَدَحٌ وَلاَخَمْرٌ
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر حالتی است که در آن نه شرابی وجود دارد و نه جامی. به گونهای که انگار آنجا شرابی هست اما جامی نیست و یا برعکس. این تصویر به نوعی نشاندهنده یأس و عدم وجود خوشیها و لذتهاست. در واقع، توصیف میکند که حتی اگر چیزی وجود نداشته باشد، احساسات و توهمات میتواند انسان را به اوج شادی یا اندوه بکشاند.
تَوَهَّمْتُ قِدْمَاً قَبْلَ أَنْیُکْشَفُ الغِطا
اَخالُ کأَنِّی ذاکِرٌ لَکَ شاکِرٌ
هوش مصنوعی: من فکر میکردم که پیش از آنکه پردهها کنار رود، ماجرایی را با خود ذکر کرده و شکرگزاری کنم.
فَلَمَّا تَجَلَّی الصُّبحُ اَصْبحْتُ عارفاً
بأَنَّکَ مَذْکورٌ وَذِکرٌ و ذاکِرُ
هوش مصنوعی: وقتی صبح روشن شد، فهمیدم که تو همیشه در یاد منی و یاد تو در دلها وجود دارد.
کَیْفَ الْوٌصُولُ إلَی سُعادَ وَدُوْنَها
قُللُ الجبالِ وَدُوْنَهُنَّ حُتُوْفُ
هوش مصنوعی: چطور میتوان به سعاد رسید در حالی که بین ما و او، درههای عمیق و کوههای بلند وجود دارد؟
وَالرِّجلُ حافِیّةٌوَمَالِیَ مَرْکَبٌ
وَالْکَفُّ صَفْرٌ وَالطَّرِیْقُ مَخُوْفٌ
هوش مصنوعی: مردی پای برهنه است و من سواری ندارم، دستم خالی است و راه پر از خطر است.
فلا خَلْقَ أعْنی مِنْجَمادٍ وَبَعْدُ
نباتٍ عَلَی قَدَرٍ یَکُوْنُ وَأوْزَانٍ
هوش مصنوعی: هیچ موجودی را نمیتوانیم به صورت بیجان یا بعد از آن به شکل گیاه تصور کنیم، چرا که همه چیز بر اساس اندازهها و نظم خاصی شکل میگیرد.
وَبْعَد النَّبت ذُوْالْحِسِّ وَالْکُلُّ عاقٌّ
بِخلافة کَشْفاًوَایضاحِ بُرْهانِ
هوش مصنوعی: پس از رشد گیاه، همه چیز به درک و احساس میرسد و هر چیزی به نوعی در مقابل حاکمیت و روشن ساختن دلیل، سرپیچی میکند.
وَأَمَّا الْمُسَمَیَّ آدَمُ فَمُقَیَّدٌ
بِفکْرٍ وعَقْلٍ أوْقِلادُهُ اِیْمانُ
هوش مصنوعی: آدم به دانایی و فکری محدود است و نیروی او به ایمانش وابسته است.
قُطْبِی قَلْبِی و قَالِبی لَبَنانٌ
سِرِّی خِضْری وَعِیْسی عِرْفانُ
هوش مصنوعی: دلم محور وجودم است و قلبم به مانند لبنانیست که راز من در آن نهفته و شناخت من، حقیقتی سبز و زنده است.
هرونِی جِسْمِی وَکَلِیْمی رُوْحِی
فِرْعَونی نَفسِی وَالْهَوَی هامانُ
هوش مصنوعی: من خود را در جسمی حاکم و کلامی با روحی فرعونی میبینم و هویتم شبیه به هامان است.