گنجور

بخش ۱۳۰ - کاهلی کابلی عَلَیهِ الرَّحْمَةُ

ابوالقاسم نجم الدین محمدش نام بود و در سن شباب کسب علوم در پیش مولانا عبدالرحمن جامی نمود. بنابر علو همت و سُموٌ فطرت به علوم رسمیه قناعت نکرده، روی به علم باطن آورد. به خدمت جمعی رسید و ارادت نگزید. به هندوستان رفت. به خدمت سید محمد هاشم شاه کرمانی الاصل دهلوی الموطن مشهور به شاه جهانگیر رسید و ارادت آن سید والامقام را گزید. از اماجد طریقهٔ سلسلهٔ نعمت اللهیّه محسوب و عارج معارج عالیه شد. وفاتش در سنهٔ ۹۸۸ در اگره هندوستان بود. این چند بیت از او نوشته شد:

رباعی در تعریف انسان کامل
مِنْحقائِقِه رَحْمَةُ اللّهِ عَلَیْهِ
آن را که همیشه لطف حق همراه است
شاهش چو گدای است و گداچون شاه است
از صورت خلق معنی حق بیند
آری آدم به صورت اللّه است
خواه زاهد، خواه رِند باده نوش
با همه کس بر سر انصاف باش

٭٭٭

ای که پا می‌نهی به راه طلب
گر ز بد بگذری نکو گردی
مرکبِ سعی خویش را می‌ران
تا به جایی که جمله او گردی

٭٭٭

چشمه که می‌زاید از این خاک دان
اشک مقیمان دل خاک دان
نرگس شهلا نبود هر بهار
این که برآید به لبِ جویبار
چشم بتان است که گردونِ دون
بر سر چوب آورد از گل برون
بخش ۱۲۹ - گلشن دهلوی رَحْمةُ اللّهِ عَلَیهِ: اسمش سعداللّه، ملقب به شاه گلشن بوده و ارادت خود را در خدمت مولانا شیخ عبدالاحد، نوادهٔ جناب شیخ احمد سرهندی تربیت نموده، گویند با وجود تأثیر و تصرف در نفوس مشیخه قبول نمی‌نموده و در نهایت تجرد به سر می‌برد. چنانکه یک جامهٔ خشن را دوازده سال تغییر نداد. وقتی قریب به غروب از دهلی بیرون شده. مدتها مفقودالاثر بود. پس از ظهور و حضور سبب غیبت را پرسیدند. گفت: شنیده بودم که احمدآبادِ گجرات را وقت غروب خوشی است. رفتم، دیدم و حال برگردیدم. غرض، از متأخرین مجردان و موحدان محسوب می‌گردد. فوتش در سنهٔ ۱۱۴۱ واقع شده. اشعار بسیاری دارد و در شاعری طریقهٔ اهل هندوستان را می‌سپارد. به هر صورت این بیت از آن جناب قلمی گردید:بخش ۱۳۱ - کوهی شیرازی: نام شریف آن جناب محمد و شیخعلی نیز گفته‌اند و از قدمای مشایخ بوده است و در خدمت و صحبت اصحاب کمال اکتساب علوم معنوی نموده. صاحب تاریخ گزیده او را از مریدان شیخ عبداللّه خفیف شیرازی دانسته و برادر پیر حسین شیروانی شمرده. گویند سببِ هدایت وی آن بوده که به دختر پادشاه زمان خود عاشق شد و چون به هیچ وجه وصال منظور به جهت وی متصور و ممکن نبود از روی مصلحت در کوه خارج شهر به عبادت و صلاح مشغول شد. اهالی شهر از حالت و طاعت او خبر یافتند و به تواتر صیت زهد او گوشزد سلطان شد. سلطان به صومعهٔ او رفته و اعتقادی به او به هم رسانید. او را به مصاهرت خود تکلیف نمود. چو چاشنی عبادت و ایمان در مذاق آن جناب شیرین آمده و تقلیدش به تحقیق بدل شده بود، از قبول ابا نمود و قرب معشوق حقیقی را بر وصل محبوب مجازی اختیار نمود. بِناءً عَلیه پایهٔ معرفت و عبادت آن جناب به مدارج اقصی و معارج اعلی رسید و جذبهٔ محبت آن عاشق صادق محبوب صوری خود را به جانب خود کشید. گویند که هر دو در آن کوه به عبادت مشغول بودند تا در سنهٔ ۴۴۲ رحلت نمودند. لهذا به بابای کوهی مشهور است. سعدی در بوستان می‌گوید: شنیدی که بابای کوهی چه گفت.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ابوالقاسم نجم الدین محمدش نام بود و در سن شباب کسب علوم در پیش مولانا عبدالرحمن جامی نمود. بنابر علو همت و سُموٌ فطرت به علوم رسمیه قناعت نکرده، روی به علم باطن آورد. به خدمت جمعی رسید و ارادت نگزید. به هندوستان رفت. به خدمت سید محمد هاشم شاه کرمانی الاصل دهلوی الموطن مشهور به شاه جهانگیر رسید و ارادت آن سید والامقام را گزید. از اماجد طریقهٔ سلسلهٔ نعمت اللهیّه محسوب و عارج معارج عالیه شد. وفاتش در سنهٔ ۹۸۸ در اگره هندوستان بود. این چند بیت از او نوشته شد:
هوش مصنوعی: ابوالقاسم نجم الدین محمدش جوانی بود که در آغاز جوانی به تحصیل علوم پرداخت و تحت نظر مولانا عبدالرحمن جامی آموزش دید. به دلیل بلندهمتی و استعداد خود، به تحصیل علوم ظاهری اکتفا نکرد و به سوی علم باطن روی آورد. او به جمعی از اهل علم پیوست و در این مسیر ارادت و محبت خود را در اختیار آنان قرار نداد. سپس به هندوستان سفر کرد و تحت آموزش سید محمد هاشم شاه کرمانی، معروف به شاه جهانگیر، قرار گرفت و نسبت به این سید بزرگوار ارادت ورزید. به عنوان یکی از شاگردان طریقه نعمت اللهیه شناخته شد و در مراتب عالی معنوی به پیشرفت پرداخت. او در سال ۹۸۸ هجری در آگره هندوستان درگذشت و چند بیتی از اشعارش به یادگار مانده است.
آن را که همیشه لطف حق همراه است
شاهش چو گدای است و گداچون شاه است
هوش مصنوعی: کسی که همواره مورد لطف و رحمت خداوند قرار دارد، حتی اگر در ظاهر هم به مقام بالایی نرسد، در واقع مانند یک پادشاه است. در مقابل، فردی که به نظر می‌رسد مقام و ثروت زیادی دارد، اما از لطف الهی بی‌بهره است، در حقیقت حالتی مانند یک گدا دارد.
از صورت خلق معنی حق بیند
آری آدم به صورت اللّه است
هوش مصنوعی: انسان می‌تواند از طریق ظاهر دیگران، حقیقت الهی را مشاهده کند. به عبارتی، آدمی به نوعی در تجلی خداوند قرار دارد.
خواه زاهد، خواه رِند باده نوش
با همه کس بر سر انصاف باش
هوش مصنوعی: چه زاهد باشی و چه رند، باید با همه به انصاف رفتار کنی و در هر حال از دوستی و محبت غافل نشوی.
ای که پا می‌نهی به راه طلب
گر ز بد بگذری نکو گردی
هوش مصنوعی: ای کسی که وارد مسیر جستجوی حقیقت می‌شوی، اگر از رفتار ناپسند عبور کنی، به خیر و نیکی خواهی رسید.
مرکبِ سعی خویش را می‌ران
تا به جایی که جمله او گردی
هوش مصنوعی: با تلاش و کوشش خود، به سوی مقصد حرکت کن، جایی که تمامی انسان‌ها در آنجا جمع شده‌اند.
چشمه که می‌زاید از این خاک دان
اشک مقیمان دل خاک دان
هوش مصنوعی: چشمه‌ای که از این زمین بیرون می‌آید، نشان‌دهنده ی اشک‌هایی است که ساکنان دل‌های خاکی می‌ریزند.
نرگس شهلا نبود هر بهار
این که برآید به لبِ جویبار
هوش مصنوعی: نرگس زیبای چشم‌دار هر بهار در کنار جویبار نمی‌روید.
چشم بتان است که گردونِ دون
بر سر چوب آورد از گل برون
هوش مصنوعی: چشم‌های زیبا و دلنشین آن معشوق است که حتی آسمان پست و پایین را هم به زنجیر می‌کشد و بر روی چوبی از گل می‌نهد.