بخش ۷۱ - همدم شیرازی
آقا نجفعلی نام دارد. برادر کهتر منظور است. در عنفوان جوانی و مشهور به افسانه خوانی. در حضرت فرمانفرمای ملک فارس ملازم است و به دریافت مرتبهٔ اعلی جازم است. به صحبت اهل کمالش میل و اغلب با این طایفه معاشرت میکند. مردی است عاشق پیشه و جوانی نیکو اندیشه. مدتهاست که با فقیر انیس و جلیس است. گاهی فکر شعری مینماید. از فنون شعر بیشتر غزل میسراید. این ابیات از غزلیات او نوشته شد:
ناکامی از کام جهان شد باعث هر کام ما
بدنامی از عشق بتان آمد به عالم نام ما
در زهد عمرم شد به سر وز وی ندیدم حاصلی
در عشق خوبان بعد از این مصروف بد ایام ما
ز دیر و کعبه نمودی جمال خویش و ز عشقت
فغان و غلغله از جان خاص و عام بر آمد
تا زلف و خال سوی رخت راهبر شدم
از نکتههای کثرت و وحدت خبر شدم
ساقیام پیمود روزی از کرم پیمانهای
وه که تا روز قیامت مست آن پیمانهام
ندانموصلوهجرانچیستوزجانانچه میخواهم
همی دانم که دلدارم به کام است و فغان دارم
بخش ۷۰ - هاشم شیرازی قُدِّسَ سِرُّه: و هُوَ قدوة العارفین و شیخ المتاخرین آقامحمد هاشم بن میرزا اسماعیل. آن جناب در عنفوان شباب نویسندگی سلطان عهد را مینمود. در اواسط حال از منصب استیفا استعفا فرمود. سر ارادت برپای جناب عارف فاضل و سید کامل سید قطب الدین شیرازی که از مشایخ سلسلهٔ علیّهٔ ذهبیّهٔ کبرویه، بود نهاد. در خدمت آن حضرت به درجات عالیه فایض شد. شرف مصاهرت و خلافت دریافت. گویند آن جناب را حالات و کرامات عظیمه بود وپیوسته اوقات به عبادات و مجاهدات قلبیه و قالبیه مبادرت مینمود. آستانش مرجع طالبان طریقت و صومعهاش مجمع عالمان شریعت. نفسش مرده و دلش زنده. جسمش افسرده و روانش پاینده. عمر معقولی دریافته و آخرالامر در سنهٔ]۱۱۹۹[به جنت شتافته. مرقد آن جناب در خارج شیراز در جنب خواجه شمس الدین محمدحافظ زیارتگاه اهل نیاز است. آن جناب را رسالات معرفت دلالات است مانند مناهل التحقیق و ولایت نامه و غیره. از اوست:بخش ۷۲ - خلد - در خاتمهٔ کتاب و ذکر حالات و مقالات مؤلّف: بی خبر از احوال نهایت و بدایت ابن محمد هادی رضاقلی المتخلص به هدایت. چون نسبت سایر اهل این فن خواست که در خاتمهٔ این کتاب مستطاب به شرح رشحی از حالات خود پردازد و در معنی از خیالات خام خود هر طرف این ریاض فیاض را خاربستی سازد، لهذا خود به طریق مغایبه و ذکر گذشگان از حالات و خیالات خود چنین اظهار میکند که ولادت هدایت در شب پانزدهم شهر محرم الحرام تخمیناً ساعتی قبل از طلوع فجر در سنهٔ هزار و دویست و پانزده در دارالخلافهٔ طهران واقع گردید. والدش از اعیان قریهٔ چارده مِن مضافات دامغان و از مبادی شباب ملازمت پیشه نموده و در حضرت قهرمان ایران محمد شاه قاجار اناراللّه برهانه به منصب خزینه داری، محسود اقران بوده. پس از انتقال آن دولت به حضرت سلطان صاحبقران و خدیو زمان شاهنشاه ایران فتحعلی شاه متخلص به خاقان در آن دربار معدلت آثار به منصب مذکور مفتخر و حسب الامر مأمور به خدمتگذاری فرمانفرمای مملکت فارس شده، به شیراز آمده تا در سنهٔ ۱۲۱۸ وفات یافت و به عالم عقبی شتافت و نعشش را به عتبات عالیات نقل کردند و خان ذی شأن محمد مهدی خان بنابر نسبت در تربیت بازماندگان کوشید و جد وجهد بلیغ مرعی داشت و همت به مراقبت حال این حقیر گماشت. پس از چندگاهی والدهٔ حقیر نیز به حکم استطاعت محرم حرم مکّهٔ معظّمهٔ مکرمّه شد و بالاخره در مدینهٔ طیبه وفات یافت و در مقبرهٔ بقیع مدفون شد.
اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آقا نجفعلی نام دارد. برادر کهتر منظور است. در عنفوان جوانی و مشهور به افسانه خوانی. در حضرت فرمانفرمای ملک فارس ملازم است و به دریافت مرتبهٔ اعلی جازم است. به صحبت اهل کمالش میل و اغلب با این طایفه معاشرت میکند. مردی است عاشق پیشه و جوانی نیکو اندیشه. مدتهاست که با فقیر انیس و جلیس است. گاهی فکر شعری مینماید. از فنون شعر بیشتر غزل میسراید. این ابیات از غزلیات او نوشته شد:
هوش مصنوعی: آقا نجفعلی برادر کوچکتر است و در جوانی به افسانهخوانی معروف بوده است. او در دربار فرمانفرمای فارس مشغول خدمت است و میخواهد به درجات بالایی دست یابد. به گفتگو با اهل علم و کمال علاقهمند است و بیشتر وقت خود را با آنها میگذراند. او فردی عاشق و جوانی با اندیشههای خوب است. مدتی است که با شخصی فقیر و دوستداشتنی همنشین شده و گاهی به سرودن شعر میپردازد. او به ویژه غزلسرایی را دوست دارد و این ابیات از اشعار اوست:
ناکامی از کام جهان شد باعث هر کام ما
بدنامی از عشق بتان آمد به عالم نام ما
هوش مصنوعی: ناکامی و شکست در زندگی از آرزوهای دنیایی ما آغاز شد و هر چیزی که به ما لذت میبخشد، به خاطر عشق به معشوقان، ما را به بدنامی کشانده است.
در زهد عمرم شد به سر وز وی ندیدم حاصلی
در عشق خوبان بعد از این مصروف بد ایام ما
هوش مصنوعی: در طول زندگیام که به زهد و پرهیزکاری گذشت، هیچ دستاوردی از عشق به نیکان و خوبان بدست نیاوردم و اکنون باید وقت و انرژیام را صرف روزگار بد و تلخ نمایم.
ز دیر و کعبه نمودی جمال خویش و ز عشقت
فغان و غلغله از جان خاص و عام بر آمد
هوش مصنوعی: تو زیباییات را از مکانهای مقدس مانند دیر و کعبه نشان دادی و به خاطر عشق تو، صدای فریاد و ناله از دل مردم خاص و عام بلند شد.
تا زلف و خال سوی رخت راهبر شدم
از نکتههای کثرت و وحدت خبر شدم
هوش مصنوعی: هنگامی که به سمت زلف و خال تو توجه کردم، به درک عمیقتری از بسیاری از نکات مرتبط با تنوع و یکپارچگی رسیدم.
ساقیام پیمود روزی از کرم پیمانهای
وه که تا روز قیامت مست آن پیمانهام
هوش مصنوعی: ساقی روزی به من لطف کرد و پیمانهای به من داد. وای بر من که تا روز قیامت تحت تأثیر آن پیمانه خواهم بود.
ندانموصلوهجرانچیستوزجانانچه میخواهم
همی دانم که دلدارم به کام است و فغان دارم
هوش مصنوعی: نمیدانم چه احساسی به وصل یا جدایی دارم و نمیدانم از محبوبم چه میخواهم، اما میدانم که محبوبم راضی است و من در درون دچار درد و ناله هستم.