اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اسم شریفش شیخ محمد و مناسب تخلصش، موحد. اصلش از کلکته، من اعمال بنگاله و والدش از قضات آن شهر واز علوم ظاهریه بابهر. خود در ریعان شباب از آن کشور مسافرت گزیده و بعضی از ولایات را دیده. در ایران به خدمت جمعی از عرفای عظام و علمای کرام رسیده مانند جناب حاجی میرزا ابوالقاسم شیرازی و جناب حاجی محمد جعفر همدانی و غیرهم. تحصیل علوم متداوله نیز نموده و در حکمت طبیعی ربط معقولی داشته و در شاعری نیز همت بر دریافت مضامین نیکو میگماشته. در شیراز در سرای جناب آقا عبداللّه متخلص به طبیب که سبق ذکر یافت ساکن و به صحبت آن جناب به سر میبرده و او را با فقیر مجالست و ملاطفت بسیار بوده و فقیر نیز با اورشتهٔ موافقت مستحکم نموده. بسیار خوش مشرب وعالی همت و صداقت کیش و سالکی معرفت اندیش. گاهی هم به دام محبت اهل جمال صید میگشته و دیده به خونابهٔ سرشک میآغشته. غرض، عالمی واقف و شاعری عارف، رفیقی صادق و حکیمی حاذق بوده و اشعار بسیار لطیف بیان نموده. بالاخره از شیراز به زیارت عتبات عالیات رفته و اکنون در بغداد به سر میبرد. چون اشعارش حاضر نبود بدین چند بیت اختصار نمود. از اوست:
هوش مصنوعی: شیخ محمد، که با نام موحد نیز شناخته میشود، از کلکته است. پدرش یکی از قضات این شهر بوده و او نیز از علوم ظاهری بهرهمند بود. در جوانی از کشورش مسافرت کرده و مناطق مختلفی را دیده است. در ایران با گروهی از عرفا و علمای بزرگ، مانند حاجی میرزا ابوالقاسم شیرازی و حاجی محمد جعفر همدانی، ملاقات کرده و به یادگیری علوم متداول پرداخته است. در حکمت طبیعی نیز دانش خوبی داشت و در شاعری به دنبال مضامین زیبا بود. او مدتی در شیراز در کنار آقا عبدالله، فردی با نام طبیب، زندگی میکرد و رابطه نزدیکی با او داشت. بسیار خوشخلق و انسان سالمی بود و همواره به جستجوی معرفت و حقیقت میپرداخت. عشق به زیباییها گاهی او را دچار احساساتی عمیق میکرد. او که عالمی دانا و شاعری عارف بود، اشعار لطیفی سروده است. در نهایت از شیراز به زیارت عتبات عالیات رفته و اکنون در بغداد به سر میبرد. اشعاری از او به یادگار مانده است.
شست وشوکردهام ازگرددوعالمدلرا
جزخیال تو کسی نیست دراین خانه بیا
هوش مصنوعی: دل را از هر چیزی که مربوط به این دنیا باشد پاک کردهام و تنها یاد تو در این خانه باقی مانده است. پس بیا و به این دل سرگشته سر و سامان بده.
در ره عقل است پستی و بلندیها بسی
در ره عشق آ که فارغ گردی از بالا و شیب
هوش مصنوعی: در مسیر عقل، فراز و نشیبهای زیادی وجود دارد، اما در مسیر عشق، میتوانی از همه این مشکلات و پیچیدگیها آزاد شوی.
به طفل مکب خود نشمرد فلاطون را
کسی که در فن اشراق عشق استاد است
هوش مصنوعی: هیچکس نتوانسته به مقام و دانش فلسفی فلاطون در زمینه عشق و روشنایی فکر، همچون کودکی با نادیدهگرفتن او، بیاعتنایی کند.
هر سوی ره عشق تو صد قافله دارد
هر قافله از دوری منزل گله دارد
هوش مصنوعی: در هر جهتی که قدم میزنم، عشقت مانند صدها کاروان در حرکت است و هر کاروان از دوری و فاصلهاش از تو شکایت دارد.
آزاد شد از کشمکش فکر دو عالم
هر دل که ز زلف تو به پا سلسله دارد
هوش مصنوعی: هر دلی که به زلف تو ارتباط دارد، از دغدغههای دنیای مادی و معنوی رها میشود.
زاهد ار پاک دامنی خواهی
خرقه رادر خم شراب انداز
هوش مصنوعی: اگر میخواهی زاهدی با دامن پاک باشی، لباس خود را در خم شراب بینداز.
سرّ عشق ای حکیم گر طلبی
دفتر حکمتت در آب انداز
هوش مصنوعی: اگر میخواهی راز عشق را بدانی، ای حکیم، کتاب دانش و حکمتت را به آب بسپار.
خواهی که هما ظلّ همایون تو خواهد
سیمرغ صفت از نظر خلق نهان باش
هوش مصنوعی: اگر میخواهی که سایهای از بزرگی و جلال تو بر دیگران بیفکند، باید مانند سیمرغ در نظر مردم پنهان باشی و نهان زندگی کنی.
تا نفس ترا در به به در و خوار نسازد
در سایهٔ دیوار قناعت به امان باش
هوش مصنوعی: تا زمانی که نفس تو را در تنگنا و ذلت نگذارد، در آرامش و قناعت زندگی کن و در زیر سایه امنیت قرار بگیر.
ای که خود را نشناسی و خدا میگویی
جان درویش کجایی ز کجا میگویی
هوش مصنوعی: ای کسی که خودت را نمیشناسی و ادعای خداوندی میکنی، ای درویش! تو کجایی و از کجا این سخنان را بر زبان میآوری؟
آنکه دیده است رخ یار به خود حیرانست
من به حیرت که تو نادیده چهها میگویی
هوش مصنوعی: کسی که چهره معشوق را دیده، در شگفتی است. اما من که هرگز او را ندیدهام، نمیتوانم بفهمم تو درباره چه چیزهایی صحبت میکنی.
دلت جلوه میخواست بی پرده گشتی
نگویی که بر بنده احسان نمودن
هوش مصنوعی: دل تو خواسته است که جلوهگری کند و به نمایش خود بیپرده بپردازد، ولی نمیگویی که بر من محبتی کردی.