برگردان به زبان ساده
خلف الصدق فیض علی شاه طبسی رحمة اللّه بوده و اصل ایشان از رقهٔ طبس است و سلسلهٔ ایشان از نجباء ارباب کمال و علمای آن ولایت بودهاند و میرزا عبدالحسین والد ایشان که به فضل علیشاه مشهور است با فرزند خود به اصفهان و شیراز آمدند و طالب سلوک شدند. بالاخره پدر و پسر هر دو مرید سید معصوم علی شاه هندی بودند و سید مذکور به اذن جناب شاه علی رضای دکنی به ایران آمده بود و طالبان را ارشاد مینمودو طریقت نعمة اللّهی داشت. گویند سیدی پاکیزه خصال و کاملی صاحب حال بود. غرض، در بدو دولت زندیه در شیراز توقف کرد. جمعی از در اقرار درآمدند و جمعی منکر شدند. آخرالامر کریم خان زند حکم به اخراج ایشان از شیراز داد. لهذا سید با مریدان قدم از شهر بیرون نهاد. در بلاد ایران پای سیاحت گشاد.
هوش مصنوعی: خلف الصدق فیض علی شاه طبسی رحمتالله، از نجبای علم و کمال در طبس به دنیا آمده است. پدرش، میرزا عبدالحسین مشهور به فضل علیشاه، به همراه او به اصفهان و شیراز رفتند و به دنبال سلوک عرفانی بودند. هر دو، مرید سید معصوم علی شاه هندی بودند که به دعوت شاه علی رضای دکنی به ایران آمده و متولی ارشاد طالبان بودند. گفته میشود سید دارای صفات نیک و کمال و حال مطلوبی بود. در آغاز حکومت زندیه در شیراز اقامت گزید، اما عدهای به او اعتراف کردند و برخی انکار کردند. در نهایت کریم خان زند فرمان به اخراج او و مریدانش از شیراز داد. بدین ترتیب، سید به همراه مریدانش از شهر خارج شد و سفرهای خود را در ایران آغاز کرد.
آخرالامر علماء سوء درعراق عجم او را مقتول کردند و در رود مشهور به قراسو افکندند. نورعلی شاه مدتی در عتبات عالیات عرش درجات سقایت میکرد. بدان نیز راضی نشدند و نگذاشتند لاجرم به بغداد رفت. احمد پاشا حاکم بغداد او را اکرام و احترام نمود. مثنوی جنات الوصال در آنجا منظوم فرمود. از بغداد به موصل رفته در سنهٔ ۱۲۱۲ در موصل وفات یافت و در جوار مرقد حضرت یونس نبی مدفون شد. به هر صورت وی از متأخّرین عرفاست و جمعی کثیر از علماء و حکما دست ارادت به وی دادهاند و مریدان چندان در جلالت قدر وی سخن راندند که حد ندارد. العِلمُ عنداللّه. مولانا عبدالصمد همدانی از علماء و فقها و کهف الحاج حاجی محمد حسین اصفهانی و میرزا محمد رونق کرمانی و سید ابراهیم تونی و جمعی دیگر از علماء و حکماء و فقها مرید وی بودهاند. اکنون نیز بسیاری از معاصرین از اهل اخلاص و ارادت آن جنابند. بالجمله او را نظماً و نثراً رسالات است از جمله رسالهٔ جامع الاسرار و رسالهٔ اصول و فروع است و تفسیر سورهٔ بقره و کبرای منظوم و تفسیر خطبة البیان منظوم کرده. مثنوی جنات الوصال و دیوان غزلیات وی دیده شد. این اشعار از اوست:
هوش مصنوعی: در نهایت، عالمان نادان در عراق او را کشته و جسدش را در رود قراسو انداختند. نورعلی شاه مدتی در عتبات عالیه به خدمتگری پرداخت، اما از آنجا نیز نتوانستند بماند و به بغداد رفت. احمد پاشا، حاکم بغداد، او را با احترام و کرامت پذیرایی کرد. در آنجا مثنوی "جنات الوصال" را سرود. سپس از بغداد به موصل رفت و در سال ۱۲۱۲ در همانجا وفات یافت و در کنار مرقد حضرت یونس نبی به خاک سپرده شد. او از عرفای متأخر به شمار میآید و بسیاری از عالمان و حکما پیرو او بودهاند. درباره مقام و منزلت او بسیار گفتهاند. از جمله علمای او، مولانا عبدالصمد همدانی، حاجی محمد حسین اصفهانی، میرزا محمد رونق کرمانی و سید ابراهیم تونی بودهاند. هنوز هم بسیاری از افراد معاصر در صف یاران و ارادتمندان او قرار دارند. به طور کلی، آثار متعددی همچون "جامع الاسرار" و "اصول و فروع" و تفاسیر مختلف از او به جا مانده است. اشعارش نیز شامل مثنوی "جنات الوصال" و دیوان غزلیات او میباشد.
ای مبرا حمدت از تحمید ما
وی معرا مجدت از تمجید ما
هوش مصنوعی: ای پاک و منزه، ستایش تو از تحسین ما بینیاز است و بزرگداشت تو از تعظیم ما مستقل است.
حمد تو شایستهٔ تحمید تست
مجد تو وابستهٔ تمجید تست
هوش مصنوعی: شایستهٔ ستایش تو، ستایش تو است و عظمت تو به تمجید از تو وابسته است.
ذکر تحمیدت فزون است از مقال
فکر تمجیدت برون است از خیال
هوش مصنوعی: ای یاد تو را ستایش و ذکر و یاد همیشگیام بیشتر از آن است که در فکر و خیال من بگنجد.
حمد و مجدت گرچه ذکر و فکر ماست
هر دو مستغنی ز فکر و ذکر ماست
هوش مصنوعی: ستایش و بزرگی خداوند فارغ از ذکر و فکر ماست و به خودی خود و مستقل از یاد و اندیشه ما وجود دارد.
ای ز حمدت شمهای از کار ما
وی ز مجدت رشحهای افکار ما
هوش مصنوعی: ای تو که بخشی از زیباییهای ستایش ما هستی و جلوهای از عظمت تو الهامبخش اندیشههای ماست.
آنچه در فرقان و قرآن منطوی است
حمد و مجدت جمله بر آن محتوی است
هوش مصنوعی: آنچه در قرآن و فرقان (قرآن) وجود دارد، حمد و ستایش خداوند در تمام مطالب آن نهفته است.
غیر حمدت نیست فرقان دگر
غیر مجدت نیست قرآن دگر
هوش مصنوعی: جز ستایش تو، شگفتی دیگری وجود ندارد و غیر از عظمت تو، متنی دیگر نیست.
در مقام فرق فرقان آمده
در مقام جمع قرآن آمده
هوش مصنوعی: در جایگاه تفکیک و تمایز، به معنای قرآن اشاره شده و در مقام جمع و اتحاد به مفهوم کلمه قرآن پرداخته شده است.
یک کتاب است و عباراتش بسی
یک خطاب است و اشارتش بسی
هوش مصنوعی: کتاب موجود پر از جملهها و عباراتی است که هر کدام پیامی عمیق دارند و همچنین هر جمله میتواند به نگارهای اشاره کند که معنای خاصی را منتقل میکند.
گه ز مبدء گوید و گه از معاد
گه ز راشد گوید و گه از رشاد
هوش مصنوعی: گاهی از آغاز و سرچشمهی هستی سخن میگوید و گاهی از پایان و بازگشت به آن، گاهی از هدایت و رشد صحبت میکند و گاهی به روش و حقایق اشاره میکند.
گاه عقل و نفس را توأم کند
گه طبیعت با هیولا ضم کند
هوش مصنوعی: گاه ممکن است که عقل و نفس در کنار هم بیایند و هرگاه نیز ممکن است طبیعت با جوهر اولیه ترکیب شود.
گه دهد الفت میان هرچهار
صورت و معنی کند تا آشکار
هوش مصنوعی: گاهی اوقات محبت و دوستی بین هر چهار شکل و صورت به وجود میآید و این محبت باعث میشود که حقیقت و معنا نمایان شود.
گاه ایجاد عناصر میکند
گاه تعداد مظاهر میکند
هوش مصنوعی: گاهی ایجاد میکند، گاهی تعداد شکلها و ظاهرها را به وجود میآورد.
گه ز هر عنصر نماید مظهری
ظاهر از مظهر ظهور دیگری
هوش مصنوعی: گاهی هر عنصری میتواند نمایانگر یک جلوه از یکی دیگر باشد و این جلوهها در ظاهر خود را نشان میدهند.
از عناصر گاه ترکیب آورد
زان موالیدی به ترتیب آورد
هوش مصنوعی: از عناصر گوناگون ترکیب ایجاد کرد، به گونهای که به ترتیب و نظم خاصی شکلی جدید به وجود آورد.
تا هویدا نفس حیوانی شود
جلوه گاه روح انسانی شود
هوش مصنوعی: تا هنگامی که جان حیوانی آشکار شود، نمایانگر روح انسانی خواهد بود.
جوهر اول که روح اعظم است
نایب حق پادشاه عالم است
هوش مصنوعی: جوهری که در ابتدا وجود دارد، همان روح بزرگ و اصلی است که نماینده و جانشین خداوند در پادشاهی جهان به شمار میآید.
منشاء امر حدوث است و قدم
نسبتش هم با وجود و هم عدم
هوش مصنوعی: آغاز هر چیزی به وجود آمدن آن برمیگردد و نسبت آن به وجود و عدم، همواره وجود دارد.
از یکی دو استفادت میکند
وز دگر رویش افادت میکند
هوش مصنوعی: شخص از یک یا دو مورد بهرهبرداری میکند و از دیگری به سود خود استفاده مینماید.
منبسط بسط الوهیت ازوست
منتشر نشر ربوبیت از اوست
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که گستردگی و بسط الوهیت از او نشأت میگیرد و همچنین پخش و انتشار ربوبیت نیز از او سرچشمه میگیرد. به عبارت دیگر، همهچیز در عالم وجود و ربوبیت، به او وابسته و ناشی از اوست.
اوست تمثال جمال بی مثال
مظهر ذات و صفات ذوالجلال
هوش مصنوعی: او نماد زیبایی بینظیر و تجلی فضائل الهی است.
روح اعظم اول آخر آدم است
آدم اینجا روح اسم اعظم است
هوش مصنوعی: روح بزرگ و اصلی، آغاز و پایان آدمیت است. در اینجا، از آدم به عنوان مظهر اسم اعظم یاد شده است.
آخر این دور عین اول است
دو کسی بیند که چشمش احول است
هوش مصنوعی: در پایان این دور، مانند ابتدای آن است؛ فقط کسی این را میبیند که چشمش نابینا باشد.
بینشان است ارچه دارد صد نشان
لامکان است ارچه دارد صد مکان
هوش مصنوعی: بین آنها اگرچه نشانههای زیادی وجود دارد، اما آنچه که هست، نمیتوان آن را در هیچ مکان خاصی محدود کرد.
گنج مخفی آن قدیم لایزال
خود جمیل و بود خواهان جمال
هوش مصنوعی: گنجی پنهان که همیشه زیبا و ماندگار است، همیشه مورد توجه افرادی بوده که به زیبایی علاقهمندند.
گرچه بی آیینهٔ ارواح ما
بی ظهور کثرت اشباح ما
هوش مصنوعی: هرچند که ما بدون آیینهای از روحهایمان هستیم و وجود ما در سایهی بسیاری از چهرهها پنهان است.
آینهای از علم دایم پیش داشت
جلوهای بر خویش از حد بیش داشت
هوش مصنوعی: او همیشه تصویری از علم و دانش در برابر خود داشت که بیش از حد ممکن زیبا و درخشان بود.
خواست در جام جهان بین اولاً
جلوه گر گردد جمالش مجملاً
هوش مصنوعی: او میخواهد در جامی که تمامی دنیا را نشان میدهد، ابتدا زیبایی خود را به طور کامل و واضح به نمایش بگذارد.
پس مفصل در مرایای جهان
رایت علمی به عین آرد عیان
هوش مصنوعی: بنابرین، به طور واضح و شفاف در مورد مسایل علمی و دانش جهانی صحبت میشود و این دانش به شکل عینی و ملموس در معرض دید قرار میگیرد.
لاجرم آیینه پیدا کرد او
راز پنهانی هویدا کرد او
هوش مصنوعی: به ناچار، او در آینه خود را دید و رازهای پنهانش را آشکار کرد.
گنجها در علم بودش مختفی
خوش به عین آورد آن گنج خفی
هوش مصنوعی: در علم گنجینههای پنهانی وجود دارد، و او توانست آن گنجهای مخفی را به وضوح نمایان کند.
حب ذاتی کرد این عالم عیان
کنت کنزاً خود کند اینها بیان
هوش مصنوعی: عشق ذاتی و درونی باعث شده تا این عالم به وضوح و آشکاری وجود داشته باشد، زیرا من به عنوان یک گنج در درون خود، این موارد را بیان میکنم.
مرجع و مبدء تماشاییست بس
برمیان سیر و تماشاییست بس
هوش مصنوعی: مبدأ و نقطه شروع یک تماشا بسیار زیباست و در واقع، سیر و تماشا را به شکلی شگفتانگیز به هم پیوند میدهد.
آدمی را مبدء و مرجع یکی است
آمد و شد بی حد و مجمع یکی است
هوش مصنوعی: هر انسانی یک منشأ و مقصد واحد دارد، ورود و خروج او به دنیا نامحدود است و در نهایت همه به یکجا بازمیگردند.
ذره ای کان ظاهر آمد در وجود
آفتابی دان کزان مطلع نمود
هوش مصنوعی: اگر ذرهای از وجود آفتاب ظاهر شد، بدان که آن نور از منبعی درخشان و روشن تأثیر گرفته است.
گر مقید ور فرید مطلق است
بازگشت جملگی سوی حق است
هوش مصنوعی: اگر کسی تحت تأثیر قواعد و اصول خاصی باشد یا آزاد و مستقل فکر کند، در نهایت همه به سوی حق و حقیقت بازمیگردند.
دل درین معنی مرا شد رهنمون
رایت اِنّا الیهِ راجِعون
هوش مصنوعی: دل من در این موضوع به سمت راهی هدایت شد که ما به سوی او بازمیگردیم.
عالم اجسام آمد مختصر
عالم ارواح شد بی حد و مر
هوش مصنوعی: دنیا و موجودات مادی به صورت مختصر و محدود هستند، اما دنیای ارواح بیپایان و نامحدود است.
سالکی کان عارج نیکو بود
خود سلوک او عروج او بود
هوش مصنوعی: سالکی که در مسیر خود به خوبی و درست رفتار میکند، سیر و سلوک او موجب پیشرفت و ارتقاء او میشود.
هر یک از سلاک را ز اسمای حق
کرده نامی پردهٔ معراج شق
هوش مصنوعی: هر یک از صوفیان به عنوان نشانی از اسمهای خداوند، نامی برگزیدهاند که معرفتی عمیق دارد و دارای مقام بلندی است.
اسم جامع کاعظم اسماء بود
عین مقصود همه اشیا بود
هوش مصنوعی: اسم جامع و کلی، مهمترین نامهاست که نشاندهنده هدف و معنا در همگی موجودات است.
در معارج معرج نیکوست او
معرج انسان کامل اوست او
هوش مصنوعی: در مراحل بالا رفتن و رسیدن به مقامهای عالی، او را میتوان در حرکات و سیر و سلوک انسانی کامل یافت.
نفس اماره در انسان کبیر
باشد ابلیس و نباشد زان گزیر
هوش مصنوعی: نفس سرکش در انسان بزرگترین دشمن اوست و انسان نمیتواند از آن فرار کند.
وان بود جزوی ز اجزای جهان
مظهر اسم مضل فاش و نهان
هوش مصنوعی: هر چیز جزئی از اجزای این جهان، نمایانگر نامی است که هم در آشکار و هم در نهان وجود دارد.
هر کجا طفلی که مادر زایدش
جفت او دیوی به همره آیدش
هوش مصنوعی: هر جا کودکی به دنیا بیاید، دشواریها و مشکلات نیز همراه او میآید.
وهم بی شک خلق را شیطان بود
گرچه اندر صورت انسان بود
هوش مصنوعی: بدون شک، وهم و خیال میتواند مانند شیطانی برای مردم باشد، هرچند که به شکل انسانی ظاهر شده باشد.
رو مجرد شو کزو یابی خلاص
بی وساوس جا کنی در بزم خاص
هوش مصنوعی: از دنیای مادی و تعلقات رها شو تا آزادیت را بیابی و در جمع خاصان بیهیچ نگرانی و تردیدی حضور داشته باشی.
زاهدان را جنت موعوده است
عارفان را جنت مشهوده است
هوش مصنوعی: زاهدان به بهشت promised (موعود) امید دارند، در حالی که عارفان به بهشت حاضر و واقعی دست یافتهاند.
این چنین جنت که ما را در دل است
هر کسی را در جهان کی حاصل است
هوش مصنوعی: اینطور که بهشت در دل ما وجود دارد، برای هیچکس در جهان بهدست نمیآید.
این جنان کاندر دل مامنطوی است
جنتی پر از نعیم معنوی است
هوش مصنوعی: این بهشت که در دل انسان نهفته است، سرشار از نعمتهای معنوی است.
هفت جنت از صفات سبعه خاست
هشتمین خود جنت ذات خداست
هوش مصنوعی: هفت بهشت از ویژگیهای هفتگانه ایجاد شدهاند و هشتمین بهشت، خود خداوند است.
در نبوت بین ولایت مستتر
از رسالت بین نبوت مشتهر
هوش مصنوعی: در مقام نبوت، مقام ولایت به طور پنهانی نهفته است و ولایت از نبوت شناخته میشود.
خود ولی را وجه میباشد یکی
وان یکی وجه ولایت بی شکی
هوش مصنوعی: ولی خود به عنوان یک چهره و نماینده در نظر گرفته میشود و این چهره، نماد و نشانهای از مقام ولایت است که در آن هیچ شکی وجود ندارد.
میرسد بی واسطه او را مدام
بادههای فیض ربانی به جام
هوش مصنوعی: او به طور مداوم و بدون هیچ واسطهای از نعمتهای روحانی و الهی بهرهمند میشود.
لیک از وجه نبوت هر نبی
فیض حق باواسطه یابد همی
هوش مصنوعی: اما از جنبه نبوت، هر پیامبر فضایل الهی را بهطور غیرمستقیم دریافت میکند.
واسطه چه بود نزول جبرئیل
کاورد وحی خداوند جلیل
هوش مصنوعی: چرا جبرئیل به عنوان واسطه وحی الهی نازل شد؟
همچنان بی واسطه فیض اله
یابد از وجه ولایت گاه گاه
هوش مصنوعی: انسان به صورت مستقیم و بدون واسطه، از الطاف الهی بهرهمند میشود و در اوقات مختلف از نعمتهای ولایتی برخوردار میگردد.
خود رسول این هر دو وجه معتبر
دارد و میباشدش وجه دگر
هوش مصنوعی: پیامبر در اینجا هر دو جنبه را معتبر و معتبر میداند و همچنین جنبه دیگری نیز دارد.
وان بود وجه ولایت بس مفیض
کرده از ارسال خلقی مستفیض
هوش مصنوعی: این سخن به این معناست که وقتی موضوع رهبری و ولایت مطرح میشود، به طور طبیعی آبشاری از نعمتها و برکات به وجود میآید که از طریق فرستادن افراد و نعمتهای الهی به دیگران، به انسانها میرسد.
مصطفی ختم رسل فخر امم
باسط وحی آن رسول محتشم
هوش مصنوعی: مصطفی، پیامبر آخرین، افتخار ملتهاست و او با کرامت، وحی را به انسانها منتقل میکند.
جامع هر سه مراتب آمده
در مراتب جمله راتب آمده
هوش مصنوعی: هر سه مرتبه به خوبی توضیح داده شده و همه نکات به طور کامل بیان شدهاند.
هم ولایت هم نبوت باشدش
هم رسالت با فتوت باشدش
هوش مصنوعی: او هم مقام ولایت دارد، هم مقام نبوت و هم رسالت، و از ویژگی جوانمردی برخوردار است.
این ولایت از نبوت برتر است
وین نبوت بر ولایت افسر است
هوش مصنوعی: این سرزمین به درجات بالاتری از مقام نبوت دست یافته و مقام نبوت نیز بر مقام ولایت فضیلت دارد.
هر رسولی خود نبی بر حق است
هر نبیای خود ولی مطلق است
هوش مصنوعی: هر پیامبری آموزگار و راهنمایی راستین است و هر پیامبر نیز ولی و سرپرست بر حق میباشد.
هر ولی را خود نبوت کی بود
هر نبی خود با رسالت کی شود
هوش مصنوعی: هر ولیی نمیتواند به مقام نبوت برسد و هر نبی هم نمیتواند به رسالت دست یابد.
جز رسول اللّه که بد باب بتول
هم نبی و هم ولی و هم رسول
هوش مصنوعی: جز پیامبر خدا که در خانواده حضرت فاطمه زهراء (ع) به دنیا آمد، هم نبی (پیامآور) است و هم ولی (سرپرست و پیشوا) و هم رسول (فرستاده خدا).
از نبوت منتظم دار فناست
وز ولایت محترم دار بقاست
هوش مصنوعی: از پیامبری به عنوان امری موقتی یاد میشود و به وصیّت و حکومت به عنوان نهادی با دوام و مستمر اشاره میشود.
آن بشر را نعت و این وصف حق است
آن مقید باشد وین مطلق است
هوش مصنوعی: این انسان ویژگیها و صفات خاصی دارد، در حالی که وصف خداوند بیحد و مرز است. انسان در قید و بندهای خاصی قرار دارد، اما خداوند آزاد و نامحدود است.
این به استعداد هر قومی مُعِد
وین به استمداد هر دوری ممد
هوش مصنوعی: این و آن به دلیل استعداد و توانایی هر قوم و فرهنگ متفاوت است و این موضوع در هر زمان و دورهای قابل استفاده و بهرهبرداری است.
خود ولی کامل آن باشد که او
باشد اخلاقش همه اخلاق هو
هوش مصنوعی: آنکه به حقیقت ولی کامل است، کسی است که تمام ویژگیهای نیکو و پسندیده را دارد و تمامی صفاتش باید منعکسکننده اخلاق خوب باشد.
ذکر او باشد خفی و هم جلی
الولی الولی الولی
هوش مصنوعی: این جمله به معنای آن است که یاد خدا به صورت پنهان و نیز بهطور آشکار وجود دارد. همچنین، با تکرار واژه "ولی" اشاره به مقام و نزدیکی خداوند به بندگانش دارد. معنای اصلی آن به نوعی نشاندهنده دو جنبه از وجود خدا و رابطه او با مخلوق است.
الولی اسم علیّ عالی است
در ولایات ولایت والی است
هوش مصنوعی: علی در مقام اولیایی شناخته میشود که در امور و حاکمیتها دارای مقام و سلسله مراتب بلندی است.
الولی در بزم ما ساقی بود
هم به حق فانی و هم باقی بود
هوش مصنوعی: در میهمانی ما، ولی به عنوان پروردگار و هدایتگر حضور داشت؛ او هم به حقایق فانی و گذرا اشاره داشت و هم به وجودهای جاودانه و باقی.
شرح حال دام ناسوتی شنو
رشح بال مرغ لاهوتی شنو
هوش مصنوعی: داستان زندگی دنیوی را بشنو و نشانههای روحانی را هم درک کن.
کیست دانی مرغ لاهوتی تو
چیست دانی دام ناسوتی تو
هوش مصنوعی: کیست که بداند این پرنده الهی چیست و آیا تو میدانی این دام دنیوی چیست؟
مرغ تو آن روح انسانی بود
دام تو خود نفس حیوانی بود
هوش مصنوعی: پرنده تو نمایانگر روح انسانیت بود، در حالی که تله تو ناشی از نفس و غریزه حیوانی بود.
چون کند مرغ تو آهنگ وصال
برگشاید سوی اصل خویش بال
هوش مصنوعی: زمانی که پرنده تو به سمت وصال میرود، بالهایش به سوی اصل و ریشهاش باز میشود.
ظاهر او را دوبال محکم است
در یسار و در یمینش همدم است
هوش مصنوعی: ظاهر او به گونهای است که دو بال محکم در سمت چپ و راستش دارد و در کنار او هم، همراهی وجود دارد.
در یسارش بال قرآن مبین
سنت پیغمبرش بال یمین
هوش مصنوعی: او در سمت چپش، قرآن روشن و آشکار را دارد و در سمت راستش، سنت پیامبرش قرار دارد.
هم دو بال باطنی باشد مبین
ذکر و فکرش در یسار و در یمین
هوش مصنوعی: دو بال باطنی که اشاره به روح و عقل دارد، نشانهگذار تفکر و ذکر در دو طرف است. یعنی همواره باید به یاد خدا و اندیشه فکر کرد و این دو در زندگی فرد اهمیت دارند.
ذکر چه بود یاد حق در جان ودل
فکر چه بود سیر اندر آب و گل
هوش مصنوعی: یاد خداوند در جان و دل انسان چه تأثیری دارد و فکر ما در چه حالتی در میان دنیای مادی و ظاهری مشغول است.
جان ودل مرآت انوار یقین
آب و گل نقش سموات و زمین
هوش مصنوعی: جان و دل همچون آینهای هستند که نور یقین را منعکس میکنند. آب و گل نماد حیاتاند و نقوش آسمان و زمین را به تصویر میکشند.
آنچه در آفاق میباشد عیان
جمله در انفس بود فاش و نهان
هوش مصنوعی: هرچه در جهان بیرونی دیده میشود، در درون انسانها نیز وجود دارد؛ برخی از این چیزها به وضوح آشکار است و برخی دیگر پنهان و نهفته.
وآنچه در آفاق و انفس محتوی است
جمله در انسان کامل منطوی است
هوش مصنوعی: تمام آنچه در جهان و در درون انسانها وجود دارد، در وجود انسان کامل به طور کامل و جامع جمع شده است.
کامل ار چه با همه ملحق بود
لیک از قید همه مطلق بود
هوش مصنوعی: اگرچه کامل به همه چیز وابسته است، اما در عین حال از هر چیزی آزاد و مستقل است.
صورت و معنی عالم سر به سر
اندرین آیینه باشد جلوه گر
هوش مصنوعی: تمامی زیباییها و مفاهیم عالم در این آینه درخشیده و نمایان است.
هشت جنت را تماشاگاه بین
هف دوزخ لیک اندر راه بین
هوش مصنوعی: هشت بهشت را تماشا کن و در کنار آن هفت جهنم را ببین، ولی در میان اینها به راه درست توجه داشته باش.
جنت و ناری که موعود تو است
گر بدانی جمله مشهود تو است
هوش مصنوعی: بهشت و دوزخی که وعده داده شده است، اگر بدانی، همه آنچه که مشاهده میکنی، حقیقتی است که به تو نشان داده شده است.
آنچه فردا از کم و بیشت بود
بیش و کم امروز در پیشت بود
هوش مصنوعی: هر آنچه که فردا برای تو پیش خواهد آمد، امروز در زندگیات وجود دارد و به آن شکل و حالت مشهود است.
این موافق بودن اخلاق تست
وفق اخلاق تو با خلاق تست
هوش مصنوعی: اینکه شخصی رفتار و اخلاقش با تو هماهنگ است، نشاندهنده این است که طبیعت و شخصیت او نیز با تو همخوانی دارد.
گر نه خلقت شد یکی با خلق حق
نار ناکامت بسازد محترق
هوش مصنوعی: اگر خلقت با آفرینش خدا یکی نشود، ناامیدی تو را به آتش میکشاند و میسوزاند.
سالکانی کز حقیقت واقفند
در بهشت و دوزخ خود عارفند
هوش مصنوعی: کسانی که به حقیقت و واقعیت آگاهند، در بهشت و دوزخ خودشان را میشناسند.
سالکی کز این مراتب آگه است
جمله جنات و جحیمش در ره است
هوش مصنوعی: سالکی که از مراتب و مراحل این دنیا آگاه است، تمامی بهشتها و دوزخها در مسیر او قرار دارند.
باز اندر خلق و خوی خویش بین
جنت و ناری عجب در پیش بین
هوش مصنوعی: به خودت نگاه کن و ببین که چطور میتوانی در دنیای خودت بین بهشت و آتش فاصله بگذاری. این موضوع جای شگفتی دارد که انسان میتواند انتخاب کند.
وسعت خلقت نعیم جانفزاست
تنگی خویت جحیم جانگزاست
هوش مصنوعی: وسعت آفرینش باعث شادی و سرور روح است، در حالی که محدودیتها و تنگناهای وجودی میتواند عذابآور و دردناک باشد.
سالکان را نه مقام معنوی است
هر مقامی بر سپهری محتوی است
هوش مصنوعی: سالکان (پیمودگان راه حقیقت) به مقامات معنوی نمیپردازند، بلکه هر مقامی که وجود دارد، فقط به آسمان و جهان هستی تعلق دارد و حقیقی نیست.
سالکی کان واقف منزل نشد
در ره تحقیق صاحب دل نشد
هوش مصنوعی: سالکی که از مقصد و حقیقت آگاهی ندارد، هرگز به حقیقت درونی و دل آرام نخواهد رسید.
شرع پیغمبر چو دانستی تمام
کردی اندر منزل اول مقام
هوش مصنوعی: وقتی که اصول دین پیامبر را به خوبی فهمیدی، در مرحله اول همه چیز را تمام و کامل میکنی.
دل چو گشتت در شریعت باصفا
بازت آید در طریقت رهنما
هوش مصنوعی: وقتی دل تو در دین و شریعت آرامش و صفا پیدا کند، سپس در مسیر عرفان و حقیقت هدایت میشوی.
در طریقت چونکه بنهادی تو گام
منزل دویم ترا گردد مقام
هوش مصنوعی: وقتی در راه حقیقت قدم میگذاری، با عمل و تلاش خود، به مرتبهی بالاتری میرسی.
چون مقامت منزل دویم شود
دل ترا در بحر معنی گم شود
هوش مصنوعی: زمانی که جایگاه تو به مرتبهای بالا برسد، دل تو در عمق معانی گم خواهد شد.
بازت آرد در مقام معرفت
ریزدت در کام جام معرفت
هوش مصنوعی: بازگشت تو به مقام آگاهی و شناخت، تو را به عمق و لذت دانایی میکشاند.
آفتابی در دلت طالع شود
هر نفس نوری از آن لامع شود
هوش مصنوعی: هر لحظه که نفس میکشی، نوری تازه و درخشانی از دل تو میجوشد و همچون آفتاب به روشنایی میافزاید.
از حقیقت منزلی بنمایدت
نقش غیر از لوح دل بزدایدت
هوش مصنوعی: از واقعیت خانهای را به تو نشان میدهد که تصویری غیر از آنچه در دل داری را از تو میگیرد.
از حقیقت چون دلت پر نور شد
ظلم شرک از درونت دور شد
هوش مصنوعی: وقتی که دل تو پر از نور حقیقت شد، ظلمت شرک و کفر از درونت دور میماند.
منزل چارم مقام جان تست
جان حریم حضرت جانان تست
هوش مصنوعی: مکان چهارم جایگاه روح تو است و روح تو حریم محبوب واقعی توست.
باز آرد دل به وحدانیّتت
منفرد سازد به فردانیتت
هوش مصنوعی: دل دوباره به یکتایی و بیهمتایی تو برمیگردد و تو را تنها و یکتا میسازد.
نور وحدانیت چون رو کند
رویت از هر سوی در یک سو کند
هوش مصنوعی: هرگاه نور یکتایی بر تو بتابد، تمام توجهها به سوی تو معطوف میشود.
از یقینت دور سازد هر شکی
جسم و جانی خود نبینی جز یکی
هوش مصنوعی: هر شکی میتواند تو را از یقین و اعتماد به نفس دور کند، در حالی که نمیتوانی جز یک وجود، یعنی خودت، را ببینی و احساس کنی.
چون ازین منزل دلت آگه شود
پس ششم منزل ترا خرگه شود
هوش مصنوعی: وقتی که از این مکان آگاه شوی، منزلت تبدیل به محلی امن و راحت میشود.
دل درین منزل گشودت چونکه یار
دار و دیاری نبینی غیر یار
هوش مصنوعی: دل در این دنیا وقتی باز میشود که جز یار خود را نبیند، نه دیاری دیگر.
یار اینجا کیست شیخِ راه تو
جلوه گاه او دل آگاه تو
هوش مصنوعی: در اینجا از کیستی یار سخن گفته شده است، که در حقیقت، معشوق و محبوبی است که در مسیر زندگی و راه و رسم طلب، جلوهگری میکند. این محبوب با آگاهی و درک دل تو در ارتباط است و توجه تو را به خود جلب میکند.
شیخت اندر خویش چون فانی کند
محرم اسرار ربانی کند
هوش مصنوعی: وقتی که شخصی در خود فرورود و علایق دنیوی را رها کند، به رازهای الهی دست مییابد و به درک عمیقتری از حقیقت زندگی میرسد.
منزل هفتم براندازد نقاب
بر رخت هر سو نماید فتح باب
هوش مصنوعی: منزل هفتم، پردهها را کنار میزند و چهرهات را به نمایش میگذارد، به گونهای که هر طرف نشان از پیروزی و موفقیت را نمایان میکند.
در حریم جان نماید داخلت
نور حق گیرد فرو جان و دلت
هوش مصنوعی: در دل و جانت، نور حقیقت روشن میشود و زندگیات با روشنی الهی پر میگردد.
نور حق چون با تجلی حضور
در دلت فرماید آهنگ ظهور
هوش مصنوعی: نور حقیقت وقتی در دل تو ظهور کند، به تو الهام میشود که باید خود را آمادهی ظهور و بروز کنی.
از فنای شیخ برهاند ترا
فانی فی اللّه گرداند ترا
هوش مصنوعی: از وجود شیخ آزادت کند و به عشق و معرفت خداوندی وامیداردت.
این فنا در حق چو آمد حاصلت
رو نماید باز هشتم منزلت
هوش مصنوعی: زمانی که فنا در حقیقت بروز کند، نتیجه آن خود را نشان میدهد و مقام تو به روشنی نمایان میگردد.
باقی باللّه چون گشتی تمام
خود نهم منزل ترا گردد مقام
هوش مصنوعی: وقتی که همۀ امور را به خدا واگذار کنی و تمام وجودت را به او بسپاری، آنگاه به حقیقت و کمال خواهی رسید و مکانت در پیشگاه او برقرار خواهد شد.
این مقام از هر مقامی برتر است
این مقام از نور قدرت انور است
هوش مصنوعی: این جایگاه از هر جایگاه دیگری بالاتر است و به خاطر نور و توانایی خاصی که دارد، بسیار ارزشمندتر است.
این مقام سید و یاران اوست
منزل خاص وفاداران اوست
هوش مصنوعی: این جایگاه مربوط به سید و یاران اوست و محل ویژهای برای کسانی است که به او وفادار شدهاند.
غافلا تا چند بر خود غرّهای
نیستی خورشید باللّه ذرهای
هوش مصنوعی: بیخبر از خود مغرور شدهای، اما بدان که مانند ذرهای در مقابل خورشید هستی و هیچ حقیقتی در این غرور وجود ندارد.
ذرّهای از مهر تابان دم مزن
قطرهای از بحر عمان دم مزن
هوش مصنوعی: به هیچوجه از نور عشق و محبت کوچکترین اشارهای نکن، و درباره عظمت و وسعت دریاها هم سخن نگو.
چند نازی کاین کرامات من است
چند نازی کاین مقامات من است
هوش مصنوعی: چند روزی است که من در حال نشان دادن ویژگیها و مقامهای خاص خود هستم.
چند وصف خود مناجاتت بود
خواهشات نفس حاجاتت بود
هوش مصنوعی: چندین بار در دعاهای خود دربارهی خودم صحبت کردم و خواستههای نفسانیام را بیان کردم.
حال را از واقعه نشناختی
سر ز جیب واهمه افراختی
هوش مصنوعی: تو از واقعیت حال آگاه نیستی و فقط به خیالها و ترسهای خود پرداختهای.
در تپش آیی که هست اینم کمال
ضعف و غش آری که اینم هست حال
هوش مصنوعی: در حالتی هستم که نشاندهنده ضعف و ناتوانیام است، اما در عین حال به نوعی احساس زنده بودن و تپش دارم.
وجد و رقص آری که مملو از حقم
دست و پا کوبی که از خود مطلقم
هوش مصنوعی: شورش و شادی برای من خوشایند است، چون سرشار از حقیقت هستم. رقص و فریاد بزن، زیرا من وجودی مطلق و بینظیر دارم.
گاه یاهو گاه یا مَنْهو زنی
گاه همچنون فاخته کوکو زنی
هوش مصنوعی: گاهی با صدای بلند در همهمهی مردم فریاد میزنی و گاهی هم به آرامی و زیر لب، مانند کبوترانی که در فصل خاصی آواز میخوانند.
تفرقه از جمع خود ناکرده فرق
پای تا سر در علایق گشته غرق
هوش مصنوعی: تفرقه باعث میشود که کسی نتواند از جمع و اتحاد بهرهمند شود. در واقع، فردی که در مسائل و روابط غرق شده است، نمیتواند به خوبی از همبستگی و ارتباط با دیگران استفاده کند.
مرغ دل در ذکر رب نگشوده لب
های و هو را فرض کرده ذکر رب
هوش مصنوعی: پرنده دل در یاد خدا زبانش را نمیگشاید و هیاهوی بیرون را به جای یاد خدا تلقی کرده است.
این قدر ای بی ادب بر خود مناز
رو چو مردان پیشه کن عجز و نیاز
هوش مصنوعی: اینقدر بیادبی نکن و با من دعوا نکن، مانند مردان عمل کن و نیاز و ناتوانیات را پنهان کن.
تا قبول حق شوی در بندگی
بندگی بخشد ترا پایندگی
هوش مصنوعی: برای اینکه باطل را بپذیری و به حق دست یابی، باید در مسیر بندگی و اطاعت گام بزنی؛ زیرا در این حالت، مانایی و جاودانگی نصیبت میشود.
بندگی چه بود به حق پیوستنت
چیست آزادی ز خود وارستنت
هوش مصنوعی: بندگی یعنی چه؟ به حقیقت پیوستن یعنی چه؟ و آزادی از خود را چگونه باید فهمید؟
بندگی برهاندت از ماو من
بندگی بستاندت از خویشتن
هوش مصنوعی: خدمت به دیگران میتواند تو را از خودخواهی نجات دهد، اما اگر به خودت بیندیشی، ممکن است دچار خودپسندی شوی.
بندگی با حق شناسایت کند
در مقام قرب مأوایت کند
هوش مصنوعی: عبادت و بندگی خداوند تو را به شناخت او نزدیک میکند و در نتیجه، تو را به مقام و جایگاه نزدیکی میرساند.
طالبا گر بایدت پایندگی
بندگی کن بندگی کن بندگی
هوش مصنوعی: اگر دنبال پایندگی و جاودانگی هستی، باید به بندگی و خدمتگزاری ادامه بده.
ای برونت قطرهٔ ماء منی
وی درونت لُجّهٔ ما و منی
هوش مصنوعی: ای تو که ظاهریت تنها یک قطرهٔ آب از من است و باطن تو، دریای عمیقی از من و توست.
هر که را داغ منی شد در لباس
نیست ظاهر نزد مرد حق شناس
هوش مصنوعی: هر کسی که دلی از عشق و محبت دارد، نشان آن در ظاهرش نمایان نیست و فقط آدمهای با بصیرت و درک عمیق میتوانند آن را بشناسند.
تا نشویی دامن از ما و منت
از منی کی پاک گردد دامنت
هوش مصنوعی: وقتی که از ما دور شوی و خودت را از ما جدا کنی، چگونه میتوانی از آلودگیها رها شوی؟
از منی تن را نکرده شست و شو
بی طهارت کی توان کردن وضو
هوش مصنوعی: بدن من بدون شست و شو و پاکیزگی نمیتواند وضو بگیرد.
در نمازت نیز میباید حضور
تا شود مقبول درگاه غفور
هوش مصنوعی: در نماز خود باید با توجه و حضور قلب دعا کنی تا مورد قبول درگاه خداوند مهربان قرار گیرد.
گرنه نوری از حضورت در دل است
هر نمازی کان کنی بی حاصل است
هوش مصنوعی: اگر نور محبت و حضور تو در دل نباشد، هر نمازی که انجام دهی بیفایده است.
در نماز بی حضورت نیست نور
لا صلوةَ تَمَّ اِلّا بالحضور
هوش مصنوعی: نماز در absence از حضور شما فاقد نور و روشنی است، و هیچ نمازی کامل نمیشود مگر با حضور قلب.
گر نمازی این چنین حاصل کنی
خویشتن را بندهٔ مقبل کنی
هوش مصنوعی: اگر چنین نمازی داشته باشی، میتوانی خود را به عنوان بندهای پذیرفته و مورد قبول قرار دهی.
رو نمازی این چنین آغاز کن
خانهٔ دین را عمودی ساز کن
هوش مصنوعی: نماز را با شور و شوق آغاز کن و به این ترتیب، پایههای دین را محکم و استوار قرار بده.
در نمازت گنجها باشد نهان
هر یکی بهتر ز صد ملک جهان
هوش مصنوعی: نماز تو دارای گنجینههایی پنهان است که هر یک از آنها ارزشمندتر از صد پادشاهی در این دنیاست.
تا نگردد جسم و جان طاهر ترا
گنج مخفی کی شود ظاهر ترا
هوش مصنوعی: تا زمانی که جسم و روح تو پاک و منزه نشود، چگونه میتوان گنج پنهان وجود تو را به ظهور رساند؟
رو به دست آر از تجرد فوطهای
خوش به دریای فنا خور غوطهای
هوش مصنوعی: به سوی دست بیاور و از دنیای بیپایی خوشی را به دست آور، و مانند قطرهای به دریاچه زوال غوطهور شو.
در وضویت باز باید شست و شو
شستنت از هر دو عالم دست و رو
هوش مصنوعی: در وضو گرفتن باید دست و صورت را به خوبی بشویی تا پاکی و طهارت را از همه دنیا به دست آوری.
خوش درآ در خلوت امید و بیم
بر مصلای اقامت شو مقیم
هوش مصنوعی: در خلوت خود، به امید و ترس و اضطراب فکر کن و در جایی که احساس راحتی میکنی، بمان و اقامت گزین.
رو به سوی قبلهای تعظیم کن
دل به محراب رضا تسلیم کن
هوش مصنوعی: به سمت قبله بایست و با احترام سر به زیر بیاور، دل خود را به ابراز محبت پر از رضایت بسپار.
قبله را چون یافتی رکن مقام
با حضور اندر اقامت کن قیام
هوش مصنوعی: وقتی که قبله را پیدا کردی، در جایگاه خود با حضور و توجه به عبادت بپرداز و ایستاده باش.
جز حضور جمله چشم دل بپوش
در قیام و نیت و تکبیر کوش
هوش مصنوعی: به جز ظهور و حضور واقعی، چشم دل را بر روی دیگر امور ببند و در حال قیام، نیّت و پیام خود را با قدرت و خلوص نیت بیان کن.
خوش به تکبیرخدا دستی برآر
یعنی از کف غیر حق را واگذار
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که با بانگ تکبیر خدا دستش را بالا میبرد، یعنی تمام وابستگیها و تعلقات غیر الهی را کنار میگذارد.
جامهٔ احرام در بر ساز کن
بابِ دل ز اللّه اکبر باز کن
هوش مصنوعی: لباس احرام بپوش و در دل خود در را به سوی بزرگترین حقیقت، یعنی خدا، باز کن.
چون زتکبیرت در دل باز شد
از حضورت ساز و برگی ساز شد
هوش مصنوعی: زمانی که با بزرگواری و عظمت تو، دلها از حضورت پر شد، آهنگی متناسب با حس و حال آن لحظه ایجاد شد.
نعمتی بهتر ازین نعمت کجاست
دولتی خوشتر ازین دولت کجاست
هوش مصنوعی: هیچ نعمتی گرانهتر و زیباتر از این نعمت وجود ندارد و هیچ دولتی بهتر از این دولت یافت نمیشود.
چون ولی اللّه را اندر نماز
ساز و برگ بی خودی گردید ساز
هوش مصنوعی: وقتی ولیالله در حال نماز است، زینتآلات و لوازم اضافی بیفایده میشود.
آمدش جراح در وقت سجود
در کف پا هر طرف زخمی گشود
هوش مصنوعی: در هنگام سجده، جراح به سراغ او آمد و در هر طرف پای او زخمهایی ایجاد کرد.
تا که پیکان غزا آرد برون
چون برآورد او نزد آه از درون
هوش مصنوعی: وقتی که تیر جنگ به بیرون پرتاب شود، دل انسان از درون فریاد میکشد.
مستی حق بود چون او را به سر
کی ز زخم پای میبودش خبر
هوش مصنوعی: مستی از حقیقت ناشی میشود؛ او که مست است، چگونه میتواند از زخم پای خود آگاه باشد؟
تا تو مست بادهٔ دنیاستی
بی خبر ازمستی مولاستی
هوش مصنوعی: تا زمانی که در خوشی و لذتهای دنیوی هستی، از حقیقت و معنویت غافلی و نمیدانی که در واقع مولا و حقیقتی در پس این لذتها وجود دارد.
مست دنیا تا به کی هشیار شو
خواب غفلت تا به کی بیدار شو
هوش مصنوعی: مدت زیادی در حال مستی از دنیا هستی، پس چه زمانی میخواهی هشیار شوی؟ و تا کی خواب غفلت را ادامه میدهی و بیدار نمیشوی؟
معنی اسلام در تسلیم یاب
مَنْ سَلِمْ از شیخ ره تعظیم یاب
هوش مصنوعی: معنای اسلام در تسلیم شدن است، و هر کسی که تسلیم شود، احترام و عظمت خواهد یافت.
ساز و برگی از شهادت ساز کن
اَشْهَدُ اَنْ لا اله آغاز کن
هوش مصنوعی: به سادگی و زیبایی، زندگی و سرنوشت خود را به گواهیای از ایمان و شهادت آغاز کن.
در شهادت چون علم افراختی
مرکب معنی به میدان تاختی
هوش مصنوعی: وقتی که به شهادت رسیدی و علم را به اهتزاز درآوردی، به میدان معنویت شتافتی و مبارزه کردی.
هرچه بینی نفی کن در لااله
تا به اثبات حقت آرد گواه
هوش مصنوعی: هر چیزی را که مشاهده میکنی، رد کن و به هیچ چیز وابسته نشو، تا در نهایت به حقیقت و وجود خداوند گواهی بدهی.
غیر معبود آنچه مقصودت بود
گر بدانی جمله معبودت شود
هوش مصنوعی: اگر غیر از خدا را هدف خود قرار دهی، اگر بدانید، همه چیز برایتان به عنوان معبود خواهد شد.
تو یکی باشی و معبودت هزار
تو یکی باشی و مقصودت هزار
هوش مصنوعی: اگر تو یکی باشی و معبودت، تعداد او به هزار میرسد و اگر فقط به دنبال هدف خود باشی، در این صورت مقصودت هم بسیار زیاد خواهد بود.
چون کنی با این همه معبود تو
چون کنی با این همه مقصود تو
هوش مصنوعی: وقتی تو با این همه محبوب و معشوق خود چه میکنی، با این همه آرزو و هدف خود چه خواهی کرد؟
گرنه بر این جمله تیغ لاکشی
رخت مشکل جانب الا کشی
هوش مصنوعی: اگر این موضوع را جدی نگیری، مثل اینکه در میدان جنگ نمیتوانی به راحتی جان خود را نجات دهی و کار سختی در پیش خواهی داشت.
لا بگوی و نفی معبودات کن
غیر الا ترک مقصودات کن
هوش مصنوعی: بگو که معبودهای دیگر را نمیپذیری و از آرزوها و خواستههایت دست بکش.
آنچه الا گفتیش معبود نیست
گرچه جز معبود ازو مقصود نیست
هوش مصنوعی: آنچه که به جز معبود گفتهای، حقیقتاً معبود نیست، هرچند که از غیر معبود هدفی جز او نداشتهای.
او مقدس از عبارات تو است
بس منزه از اشارات تو است
هوش مصنوعی: او از همه گفتارهایت پاکتر و منزهتر است و نمیتوان او را با اشارههایت وصف کرد.
از عبارت کی توان معبود یافت
از اشارت کی توان مقصود یافت
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند از کلام خدا به درستی درک کند و با نشانهها نمیتوان به هدف و مقصود واقعی رسید.
لا والا حرف و صوتی بیش نیست
حرف و صوتت غیر وصف خویش نیست
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که کلمات و صداها تنها بیانگر خود انسان هستند و هیچ چیزی جز توصیف واقعی از شخصیت و وجود او نیستند. در واقع، هرچه میگوییم یا میشنویم، تنها بازتابی از خود ماست و نمیتواند به چیزی فراتر از این تبدیل شود.
حرف و صوت از تختهٔ دل برتراش
وحدت صرف است این آهسته باش
هوش مصنوعی: این بیت اشاره دارد به اینکه آنچه که از دل انسان بیرون میآید، فقط یک بیان ساده و متمرکز بر وحدت است. بنابراین، باید در بیان خود احتیاط کنیم و با دقت عمل نماییم.
باب تجریدت چو بر دل باز شد
دل به توحید حقت دمساز شد
هوش مصنوعی: وقتی دروازهی خلوص و پاکی بر دل باز شد، دل من با یکتایی و وحدت خداوند هماهنگ و همنوا گردید.
لا و الایی نبینی جز یکی
پست و بالایی نبینی جز یکی
هوش مصنوعی: هیچ چیز جز یکی را نمیبینی که پایین و بالای آن وجود داشته باشد.
هر که حق را بندهٔ فرمانبر است
دل به ذکر حق مدامش انور است
هوش مصنوعی: هر کسی که در برابر حقیقت تسلیم و فرمانبردار باشد، دلش همیشه پر از یاد و ذکر آن حقیقت خواهد بود.
آنکه ذاکر نیست او نبود مطیع
عاصی است و ردِّ درگاه رفیع
هوش مصنوعی: کسی که یاد خدا نکرده است، در واقع مطیع و فرمانبردار نیست و به درگاه بلند و کبریایی خداوند بیاحترامی کرده است.
دل که با ذکرش ندارد اشتغال
نیستش نوری بجز زنگ ضلال
هوش مصنوعی: دل اگر به یاد خدا مشغول نباشد، هیچ نور و روشنی ندارد و تنها در تاریکی و گمراهی به سر میبرد.
دل که از ذکر خدا شد صیقلی
گرددش نور هدایت منجلی
هوش مصنوعی: وقتی دل به یاد خدا صاف و زلال میشود، نور هدایت بر آن میتابد و روشنایی میآورد.
ذکر و غفلت را نتیجه بالمآل
آن هدایت باشد و این یک ضلال
هوش مصنوعی: ذکر و یاد خداوند انسان را به راه درست هدایت میکند، در حالی که غفلت و فراموشی او را به گمراهی میکشاند.
دل مجرد ساز از هر ساز و برگ
همچنان که بایدت در وقت مرگ
هوش مصنوعی: دل خود را از هرگونه زینت و تجمل آزاد کن، درست همانطور که در زمان مرگ نیاز داری.
گرچه نبود هیچ در یادت کسی
لیک پیش یاد حق میدان بسی
هوش مصنوعی: هرچند که هیچکس در یاد تو نیست، اما باید توجه داشته باشی که یاد خدا بسیار مهم و ارزشمند است.
ذاکری کو عجز ورزد در عمل
هیچ از عجبش نزاید جز خلل
هوش مصنوعی: اگر کسی که به یاد خدا مشغول است در عمل ناتوانی نشان دهد، از برتری خود چیزی جز نقص و ضعف به وجود نمیآورد.
گر به ذکر حق بلندی بایدت
ترک عجب و خودپسندی بایدت
هوش مصنوعی: اگر میخواهی در یاد خداوند بزرگ به مقام بلندی دست یابی، باید خودخواهی و تکبر را رها کنی.
هرکه ذکرش بیش میشد مصطفی
همچنان میگفت لااحصی ثنا
هوش مصنوعی: هر کسی که بیشتر از همه یاد محمد (ص) را میکند، او نیز در پاسخ به این محبت و ذکر، پیوسته میگوید که نمیتوانم به خوبی ستایشش کنم.
معرفت را مصطفی چون داد داد
در مقام ماعرفناک ایستاد
هوش مصنوعی: وقتی که مصطفی (پیامبر اسلام) معرفت و شناخت را به انسانها عطا کرد، در مقام و جایگاه شناخت ما قرار گرفت و ایستاد.
دل مرا چون شیشه، ذکرش باده است
جان من زین باده مست افتاده است
هوش مصنوعی: دل من مانند شیشهای شکننده است و یاد او همچون شرابی است که مرا تحت تأثیر قرار داده و به مستی و سرخوشی دچار کرده است.
جان چو از این بادهام مست اوفتاد
جام هشیاریم از دست اوفتاد
هوش مصنوعی: وقتی که روحم از این می و مستی به سر میبرد، دیگر تواناییام را در کنترل خود از دست میدهم.
گر خطایی سرزند بر من مگیر
زانکه عفو از مست باشد ناگزیر
هوش مصنوعی: اگر اشتباهی از من سر بزند، آن را بر من نگیر، چرا که بخشش از نشانههای مستی است و ناچار باید انجام شود.
گفت پیغمبر که ذکر لا اله
هست مفتاح جنان بی اشتباه
هوش مصنوعی: پیامبر گفت که گفتن عبارت "لا اله" کلید بهشت است و در این مورد هیچ اشتباهی وجود ندارد.
وَاذْکُرِ اللّهَ کَثیراً گوش کن
جرعهها از ذکر هر دم نوش کن
هوش مصنوعی: خدا را بسیار یاد کن و به تکرار یاد او گوش فراده، مثل اینکه هر لحظه در حال نوشیدن جرعهای از ذکر او هستی.
نیست فانی این می و باقی بود
باقیاش در بزم جان ساقی بود
هوش مصنوعی: این شرابی که در دست داریم فانی نیست و باقیاش در جشن جان بخشی است که ساقی آن را به ما میدهد.
گر بقا جویی می باقی طلب
می بنوش و طلعت ساقی طلب
هوش مصنوعی: اگر به دنبال جاودانگی هستی، به حقایق پایدار توجه کن، و نوشیدن عشق و زیبایی را فراموش نکن.
ساقیام باقی و باقی میدهد
چون ننوشم می که ساقی میدهد
هوش مصنوعی: به من که نوشیدنی میدهد همیشه، چطور میتوانم از نوشیدن خودداری کنم؟
ساقیام هر دم ز انعام دگر
ریزد اندر کام جان جام دگر
هوش مصنوعی: هر لحظه ساقی برای من نوشیدنی جدیدی میریزد و روح من را با جامی تازه سیراب میکند.
تا لبالب جامم از می کرده است
ورد جانم ذکر الحی کرده است
هوش مصنوعی: تا وقتی که جام من پر از شراب باشد، روح من به ذکر حیات مشغول است.
مستیام را شد چو جوش از حد فزون
سوی اسم اعظمم شد رهنمون
هوش مصنوعی: مستی من به اندازهای زیاد شده که مانند جوشی از حد فراتر رفته است و به سمت نام بزرگ الهی هدایت میشوم.
ذکر ذات از هرچه گویم برتر است
در صفت تاج علوش بر سر است
هوش مصنوعی: هر چه بگویم دربارهی ذات او، بالاتر از آن است، زیرا وصف او مانند تاجی بر سر علو و عظمت او قرار دارد.
هیچ اسمی را بجز اسم اله
نیست سوی قلب آن از قلب راه
هوش مصنوعی: هیچ نامی جز نام خدا نیست که به قلب انسان راه یابد و بر آن تأثیر بگذارد.
جیب غیب آورده خلخال ندای
تا نهد مانند وحی او را به پای
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به موضوعی اشاره میکند که شخصی با جیب پر از راز و موارد پنهان، به گونهای که گویی یک پیام آسمانی است، پا به میدان میگذارد. این به این معنی است که او با خود چیزهایی آورده که باید به دیگران انتقال دهد و اثر آن به اندازهای عمیق است که همانند وحی به حساب میآید.
ذکر ذات از تعمیه کردم عیان
گرچه درصد پرده میباشد نهان
هوش مصنوعی: ذکر کردن صفات خداوند به روشنی نشان میدهد که او را میتوان شناخت، هرچند که ذات او هنوز در پس پردهای از عدم شناخت پنهان مانده است.
عاشق شمعی برو پروانه باش
طالب گنجی برو ویرانه باش
هوش مصنوعی: عاشق شمع باش و مانند پروانه به دور او بچرخ. اگر به دنبال گنج هستی، به جای آنکه در جایی امن بمانی، به ویرانهها برو و ماجراجویی کن.
تن رها ناکرده هیچ از جان مگوی
جان فداناکرده از جانان مگوی
هوش مصنوعی: بدنت را از جانت جدا نکن و دربارهاش سخنی مکن، زیرا اگر جان خود را فدای عشق نکنید، درباره محبوب هم صحبتی نکن.
دل ز کف ناهشته از دلبر مپرس
این صدف نشکسته از گوهر مپرس
هوش مصنوعی: دل را از دست دادهام، پس از محبوبم سؤالی نکن؛ چرا که این صدف شکسته، لؤلؤیی درون ندارد.
ترک دل گوی و به دلبر روی کن
با جفای آن ستمگر خوی کن
هوش مصنوعی: به جای نگرانی و دلسردی از عشق و نیرنگهای معشوق، بهتر است به زیباییها و شادیهایی که او به زندگیات میآورد، توجه کنی. با اینکه ممکن است گاهی دلخوری و بیرحمی از سوی او احساس شود، اما باید سعی کنی که به عشق و زیباییهایش فکر کنی.
هرچه آید بر تو زان جور و جفا
مرحبا گویش به صد صدق و صفا
هوش مصنوعی: هر چیزی که به تو میرسد، چه خوب باشد و چه بد، با خوشآمدگویی و با دلصافی آن را بپذیر.
دیده از ماضی و مستقبل بدوز
طایر اندیشهها را پر بسوز
هوش مصنوعی: دیدهات را از گذشته و آینده ببند و با پر شمع افکار خود را بسوزان.
رخت بیرون بر ز کوی قیل و قال
باش ساکن در سرای وجد وحال
هوش مصنوعی: لباس خود را از شلوغی و حواشی زندگی بیرون بیاور و به آرامش و لذت درونی بپرداز.
دست کوته ساز از تدبیر خویش
سر مپیچ از رشتهٔ تقدیر خویش
هوش مصنوعی: دست خود را از فکر و تدبیر کوتاه کن و از سرنوشت خود منحرف نشو.
بایزید آن مست صهبای رضا
گفت بودم در رضایش سال ها
هوش مصنوعی: بایزید، آن شخص مست از نوشیدن شراب خوشنودی، میگوید که سالها در مسير جلب رضایت او تلاش کردهام.
حالیا او در رضای من بود
وانچه دارد از برای من بود
هوش مصنوعی: او اکنون در حالتی است که خشنود از من است و تمام داشتههایش برای من است.
همچنین فرموده آن سلمان پاک
کاین زمین و آسمان و آب و خاک
هوش مصنوعی: سلمان پاک گفته است که این زمین و آسمان و آب و خاک، همه بخشی از آفرینش خداوند است.
شش جهت با چار ارکان سر بسر
آنچه پیدا هست و پنهان در نظر
هوش مصنوعی: تمام آنچه در دنیا وجود دارد، چه آشکار و چه پنهان، تحت تأثیر شش جهت و چهار رکن قرار دارد.
در رضای من بود یکسر به پای
زانکه میباشد رضایم از خدای
هوش مصنوعی: تمام رضایت من در این است که به خاطر خدای خود، تمام وجودم را در اختیار او قرار دهم.
شیرمردی کاندرین وادی بمرد
زنده گشت و جان به آزادی سپرد
هوش مصنوعی: شیرمردی که در این سرزمین زندگی میکند، جان خود را فدای آزادی کرده و از زندگیاش گذشته است.
محو عشقم من حلولی نیستم
چون تو مملو از فضولی نیستم
هوش مصنوعی: عشق من باعث شده که از خودم خارج شوم و در حالت انحلال قرار گیرم. اما من مثل تو که پر از کنجکاوی و مداخله هستی، نیستم.
گفت یارم هرکه او یار من است
عاشق زار دل افکار من است
هوش مصنوعی: دوست من گفت هر کسی که دوست من است، عاشق و نگران دل و افکار من است.
من هم او را عاشقم لیک از جفاش
خون چو ریزم خویش باشم خونبهاش
هوش مصنوعی: من هم به او عشق میورزم، اما وقتی از ظلمش دلم به درد میآید و اشکم میریزد، قصد دارم خودم را فدای او کنم.
من چو جان درباختم در راهِ دوست
نیستم جز دوست اندر مغز وپوست
هوش مصنوعی: من جانم را برای عشق دوست فدای کردهام و به جز دوست، چیزی در وجودم وجود ندارد.
رهروانی کز ره آگاه آمدند
بی سر و پا اندرین راه آمدند
هوش مصنوعی: کسانی که با آگاهی و دانش به سفر و مسیر زندگی میآیند، در حالی که بیهدف و بیپناه در این راه قدم گذاشتهاند.
صبح صادق میدمد بیدار شو
نور جاذب میرسد هشیار شو
هوش مصنوعی: صبح روشن و دلانگیز شروع میشود، پس بیدار شو و جان خود را به نور جذب کن و آماده باش که لحظههای خوب در راهند.
رخ فرو شو از غبار خفتگی
وز سرت بیرون کن این آشفتگی
هوش مصنوعی: چهرهات را از خواب و بیحوصلگی پنهان کن و از سرت این پریشانی را دور کن.
کردم چو از لا رخ سوی الا
دیدم مسما خود را در اسما
هوش مصنوعی: وقتی که نگاه خود را از ظواهر کنار کشیدم و به باطن و حقیقت توجه کردم، متوجه شدم که نام و هویتم در جلوههای مختلف وجود دارد.
تا تو نشینی ایمن به ساحل
کی در کف آری دُرّی ز دریا
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو در ساحل آرام و بیخطر نشستهای، چگونه میتوانی جواهری از دریا در دست بگیری؟
سالها در خود سفر کردیم ما
در سفر عمری به سر کردیم ما
هوش مصنوعی: سالها در پی خودشناسی و تجربه بودیم، در حالی که زندگیمان را در این سفر گذراندیم.
شهرها دیدیم بی حد و شمار
عالمی زیر و زبر کردیم ما
هوش مصنوعی: ما در جاهای بسیار زیادی حضور داشتهایم و با کارهایمان دنیا را دگرگون کردهایم.
بار افکندیم در هر منزلی
پس سبک ز آنجا گذر کردیم ما
هوش مصنوعی: در هر مکانی که رفتیم، بار و مسئولیتهای خود را گذاشتیم و بعد به آرامی از آنجا حرکت کردیم.
غوطهها خوردیم در دریای عشق
عالمی را پرگهر کردیم ما
هوش مصنوعی: ما در دریای عشق غرق شدیم و با همین عشق، جهانی را پر از زیبایی و ارزش کردیم.
یک پرتو حسنِ رخ تو کرده تجلی
وز وی شده موجود وجود همه اشیا
هوش مصنوعی: درخشش زیبایی چهره تو باعث نورافشانی شده و از این نور، تمام موجودات جهان شکل گرفتهاند.
تن رها کن همچو ما جانی طلب
جان و تن در با زو جانانی طلب
هوش مصنوعی: جسم را رها کن و همچون ما به دنبال روح باش، جان و جسم را از او بخواه و در جستجوی محبوب خود باش.
خاطرِ جمعی اگر خواهی بیا
حلقهٔ زلف پریشانی طلب
هوش مصنوعی: اگر میخواهی حواست جمع شود و آرامش پیدا کنی، باید به پیوندی شگفتانگیز و دلنشین بپیوندی که از زیبایی و تلخیهای زندگی پر شده است.
زاهد آزار دل سوختگان پیشه مکن
شمع رویش نگر و منصب پروانه طلب
هوش مصنوعی: ای عابد، به دل سوختگان آزار نرسان، به چهرهی شمع نگاه کن و مقام پروانه را بخواه.
دل بود گوهر یک دانه و تن همچو صدف
صدف تن بشکن گوهر یک دانه طلب
هوش مصنوعی: دل مانند گوهری نایاب است و بدن شبیه صدفی است. باید صدف را بشکنی تا به آن گوهر نایاب دست یابی.
مینماید به جهان آنچه ز پیدا و نهان
همه یک پرتو حسن رخ جانانهٔ ماست
هوش مصنوعی: در جهان آنچه دیده میشود و آنچه پنهان است، همه تحت تأثیر زیبایی و جذابیت چهره جانانه ما قرار دارد.
گرچه هرگز ز بد و نیک جهان دم نزنیم
از کران تا به کران قصّهٔ افسانهٔ ماست
هوش مصنوعی: هرچند که ما هرگز دربارهٔ خوبیها و بدیهای این جهان صحبت نمیکنیم، ولی داستان ما از آغاز تا پایان، افسانهای جالب و جذاب است.
ای زن صفت به غفلت خواب و خیال تا کی
مردانه وار بگذر زین خواب و زین خیالات
هوش مصنوعی: ای زن، تا کی در خواب و خیال غفلت هستی؟ به طور مردانهای از این خواب و این خیالها عبور کن.
از کشف و از کرامات بیهوده چند لافی
حیض الرجال آمد این کشف و این کرامات
هوش مصنوعی: کشف و کرامتهای بیفایده چه ارزشی دارد، وقتی که فقط ادعای مردانگی را به همراه دارند.
زاهد ار عیب باده نوشان کرد
خبر از سِرِّ کردگارش نیست
هوش مصنوعی: اگر زاهدی از خطاهای نوشندگان باده صحبت کند، این نشاندهنده آن است که او از رازهای خداوند بیخبر است.
ای بی خبر از باخبر عشق چه پرسی
کان کس که خبر شد ز خبر بی خبر آمد
هوش مصنوعی: ای کسی که از حال عاشقان بی خبری، چرا از عشق میپرسی؟ چون کسی که در عشق واقعاً آگاه شده، دیگر به حالتی میرسد که از خبرها و جزئیات بیخبر مانده است.
یک بیان از معانی عشقش
در معانی بیان نمیگنجد
هوش مصنوعی: عشق او آنقدر عمیق و وسیع است که نمیتوان آن را در کلمات بیان کرد.
سِرّی است نهان در دل مردان ره عشق
کاین را نتوان گفت عیان جز به سر دار
هوش مصنوعی: در دل مردان عاشق رازی پنهان وجود دارد که نمیتوان آن را به وضوح بیان کرد مگر به افرادی که تجربهای مشابه دارند.
رازی که نهان بود پس پرده حریفان
کردند عیان با دف و نی بر سر بازار
هوش مصنوعی: راز پنهانی که در پس پرده باقی مانده بود، به کمک ساز و آواز در سر بازار به وضوح و روشنی نمایان شد.
نیست باکم ز آتش نمرودیان
گر بسوزانندم از کین چون خلیل
هوش مصنوعی: من از آتش نمرودیان نمیترسم؛ حتی اگر به خاطر کینهام بسوزانند، مثل حضرت ابراهیم (خلیل).
من غلام همت آنم که او
کار پیغمبر کند بی جبرئیل
هوش مصنوعی: من بنده کسی هستم که مانند پیامبران بدون نیاز به جبرئیل، کارهای بزرگ و مهمی انجام دهد.
ای زن صفت از عشقش تا چند سخن گویی
این راه نگردد طی بی همت مردانه
هوش مصنوعی: ای زن، تا کی درباره عشقش سخن میگویی؟ این مسیر به تنهایی پیموده نخواهد شد و نیاز به ارادهای قوی و مردانه دارد.
گر زانکه گدای شهر صد گونه هنر دارد
هرگز ندهندش راه در محفل شاهانه
هوش مصنوعی: اگرچه گدای شهر انواع و اقسام هنرها را دارد، اما هرگز اجازه ورود به محفل شاهانه را به او نمیدهند.
چنان مستم ز یار نازنینی
که از مستی ندانم کفر و دینی
هوش مصنوعی: من از عشق و محبت یار زیبایی چنان مست و سرمست هستم که در این حال نمیدانم کفر چیست و دین چیست.
خوشا آن کهنه رند عور سرمست
که نه بت باشدش نه آستینی
هوش مصنوعی: خوشا به حال آن شخص پیر و دیوانهای که مست و خوشحال است و نه به بتهای درونش وابسته است و نه دستانش را به آستینی میپوشاند.
ترا آن دیده نبود ور نه دلدار
تجلی کرده از هر ماء و طینی
هوش مصنوعی: اگر چشمت تو را نمیبیند، آگاه باش که محبوب در هر آبی و خاکی، خود را نمایان کرده است.
درین مزرع بجز نور علی کیست
که بخشد خرمنی بر خوشه چینی
هوش مصنوعی: در این زمین، جز نور علی، چه کسی میتواند خوشهای برای برداشت فراهم کند؟
چو بودم من حجاب اندر میانه
برفتم از میان من تا تو باشی
هوش مصنوعی: زمانی که من به عنوان مانع و حجاب در میانه بودم، از میان خودم رفته و کنار رفتم تا تو در زندگیام حضور داشته باشی و دیده شوی.
اگرچه تو نهانی از نظرها
ولی از هر نظر بینا تو باشی
هوش مصنوعی: هرچند که تو در دید دیگران پنهانی هستی، اما امیدوارم که در درون خود بینیش و آگاهی بالایی داشته باشی.
به صورت ما چو مینا و تو چون می
به معنی خود می و مینا تو باشی
هوش مصنوعی: اگر صورت من شبیه مینا باشد، تو هم چون می باشی. به عبارت دیگر، باید به اصالت خود در می و مینا بپردازی.
شدی چون فارغ از هر اسم و معنی
مسمای همه اسما تو باشی
هوش مصنوعی: تو باید به جایی برسی که از تمام نامها و معانی فراتر رفته باشی و خودت به اصل و حقیقت همه آنها تبدیل شوی.
هنوز از عالم فانی برون ننهادهای گامی
برو زاهد چه میدانی تو سر عالم باقی
هوش مصنوعی: ای زاهد، تو هنوز از این دنیا به دنیای باقی قدم گذاشتهای، پس چگونه میتوانی به عمق معانی و سرّ این جهان ابدی پی ببری؟
صورت ما چو جام و معنی می
باطناً نایی است و ظاهر نی
هوش مصنوعی: چهره ما مانند جام و باطن ما مانند می است، اما ظاهری ندارد.
از وجودش وجود ما موجود
بی وجودش وجود ما لاشی
هوش مصنوعی: وجود او باعث وجود ما است، اما بدون او، ما هیچ و پوچ هستیم.
مطلب خود ز خود طلب میکن
زانکه مطلوب خود خودی هی هی
هوش مصنوعی: از خودت بخواه که به خودت برسید، زیرا آنچه به دنبالش هستی در واقع خود توست.
در ره عاشقان خرد لنگ است
کی به عقل تو گردد این ره طی
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، عقل و خرد نمیتواند به درستی راه برود. چگونه میتوان با عقل، این مسیر را پیمود؟
هر که نوشیده بادهٔ عشقش
برده بر آب زندگانی پی
هوش مصنوعی: هر کسی که طعم عشق را تجربه کرده باشد، زندگیاش به رنگ و بوی خاصی آغشته شده و به لذتی عمیق دست یافته است.
وانکه شد کشته در رهِ جانان
گشته در کیش عشقبازان حی
هوش مصنوعی: کسی که در راه محبوب خود جان خود را از دست داده، به مانند یکی از عاشقان رسیده است.
گوش جان برگشا و شو خاموش
سرّ نایی عیان شنو از نی
هوش مصنوعی: گوش خود را با دقت باز کن و ساکت باش تا راز نوا را بشنوی. صدای نی را با تمام وجودت درک کن.
که همه فانی اند و باقی یار
لَیْسَ فِی الدّارِ غیره الدیّار
هوش مصنوعی: همه چیز در این جهان گذرا و موقتی است و تنها چیزی که پایدار باقی میماند، وجود یار و محبوب است و غیر از او در این خانه، کسی دیگر نیست.
نور رویش به دیده پیدا کن
دیده زان نور پاک بینا کن
هوش مصنوعی: نور چهرهاش را در چشم خود آشکار کن و به واسطه آن نور، بیناییات را پاک و صاف بگردان.
جام گیتی نما به دست آور
عکس ساقی در آن تماشاکن
هوش مصنوعی: دنیای خویش را با نگاهی عمیقتر مشاهده کن و به یاد ساقی، زیباییها و جلوههای آن را تماشا کن.
از خودی بگسل و به او پیوند
رو وصال خدا تمنا کن
هوش مصنوعی: خودت را از وابستگیها و محدودیتهای شخصیات جدا کن و به ارتباط با خداوند بپرداز. آرزوی نزدیکی و وصال با او را در دل پرورش بده.
غیر حق گر ز دل کنی بیرون
حق بگوید که روی با ما کن
هوش مصنوعی: اگر غیر از حق را از دل خود بیرون کنی، حق خود به خود خواهد گفت که با ما رابطه برقرار کن.
چشم سر برگشا ببین رویش
دیده بر حسن یار زیبا کن
هوش مصنوعی: چشمهایت را باز کن و زیبایی معشوق را تماشا کن.
قطرهوش اندر آ بدین دریا
خویشتن را غریق دریا کن
هوش مصنوعی: به خودت بیندیش و در عمق این تجربه غرق شو، تا بتوانی به درک بیشتری از خود و جهان دست یابی.
گر به دیوان دل فرو نگری
این به لوح ضمیر انشا کن
هوش مصنوعی: اگر به دل و احساسات خود عمیقاً نگاه کنی، میتوانی آنچه در ذهنت هست را به روشنی بیان کنی.
که همه فانی اند و باقی یار
لَیْسَ فِی الدّارِ غیره الدیّار
هوش مصنوعی: همه چیز در این دنیا فناپذیر است و تنها کسی که باقی میماند، همان یار حقیقی است که در این خانه غیر از او وجود ندارد.
نقش او در خیال میبینم
در خیال آن جمال میبینم
هوش مصنوعی: شاهد زیبایی او را در خیال خود میبینم و در ذهنم تصویر آن جمال دلنشین را در نظر میآورم.
آب حیوان و چشمهٔ کوثر
جرعهای زان زلال میبینم
هوش مصنوعی: من زیبایی و پاکی آب حیات و چشمهٔ کوثر را به وضوح درک میکنم و احساس میکنم که از آن جرعههایی مینوشم.
نقش غیری اگر خیال کنم
آن خیال محال میبینم
هوش مصنوعی: اگر به خیال من تصویری از کسی دیگر باشد، آن خیال را غیرممکن میبینم.
بزم عشق است و عاشقان سرمست
همه در وجد و حال میبینم
هوش مصنوعی: جشنی از عشق برپا است و عاشقان در حال شادی و سرخوشی به سر میبرند و من این حال و شوخی را میبینم.
عیش دنیا و عشرت مردم
سر به سر قیل و قال میبینم
هوش مصنوعی: زندگی و خوشیهای مردم دنیا را پر از شلوغی و سر و صدا میبینم.
مجلس عاشقان به وجد آمد
ذوق اهل کمال میبینم
هوش مصنوعی: محفل عاشقان با شور و حال پر شده است و من در آنجا شوق و خوشحالی افراد با کمال را مشاهده میکنم.
زاهدان را برای دنیی دون
روز و شب در جدال میبینم
هوش مصنوعی: زاهدان را میبینم که به خاطر دنیای پست و ناچیز، شب و روز درگیر تلاش و جدال هستند.
در لگدکوب نفس هر ساعت
سرشان پایمال میبینم
هوش مصنوعی: هر لحظه در زیر فشار نفسها و زندگی، میبینم که چگونه سران و بزرگان به سادگی گرفتار مشکلات و چالشها میشوند و پایمال میگردند.
تا به دریای دل فرو رفتم
در زبان این مقال میبینم
هوش مصنوعی: زمانی که به عمق احساسات خود پی بردم، در این سخنها و بیانها چیزهای زیادی را میبینم.
که همه فانی اند و باقی یار
لَیْسَ فِی الدّارِ غیره الدیّار
هوش مصنوعی: همه آدمها در نهایت از بین میروند و تنها کسی که باقی میماند، دوست واقعی است که در این دنیا وجود ندارد.