گنجور

بخش ۶۳ - نظر نایینی

اسمش میرزا محمد رحیم و از اکابر اهالی آن قصبهٔ پرنعیم. در آغاز شباب از تحصیل علوم متداوله کامیاب. در اصفهان جنت نشان در خدمت علمای دین و پیروان شرع مبین به قدر استعداد خود از هر خرمنی خوشه چین آمد. در فنون علوم ماهر و قادر گردید. در طلب حصول تصفیه و تزکیهٔ نفسیه برآمد و شوقمند مجاهدات و مشاهدات شد. آخرالامر نورعلیشاه اصفهانی را دریافت و به جانب او شتافت. دست ارادت بدو داد و ذکر خفی از او تلقین گرفت و به عبادت مشغول گردید و به مراتب عالیهٔ ذوق و حال از فقرای معاصرین محسوب و طالبان را خدمتش مطلوب است. گاهی صحبت و گاهی نظر تخلص می‌نماید و نام طریقتش نظرعلیشاه است و از اشعار ابکار افکار اوست:

مثنوی
باز دلم عاشق و دیوانه شد
محو رخ ساقی و پیمانه شد
باز دلم نشاء دیگر گرفت
مست شد و عاشقی از سر گرفت
مرغ دلم طایر عرش آشیان
کرد هوای چمن لامکان
چون سخن دلکش رامین به ویس
چون نفخات یمنی از اویس
نورفشان همچو کف موسوی
روح فزا همچو دم عیسوی
بوی خدا از یمنم می‌رسد
نفخ اویس از قرنم می‌رسد
طوس، حریم حرم کبریاست
مدفن پاک شهِ پاکان، رضاست
کعبه اگر خانهٔ آب و گل است
طوس رضا کعبهٔ جان و دل است
کعبه بود سجده گه خاکیان
طوس بود قبلهٔ افلاکیان
مهبط انوار الهی است طوس
جلوه گه حضرت شاهی است طوس
آینهٔ سینهٔ سیناست طوس
خوابگه بضعهٔ موساست طوس
قبّهٔ او سرزده از ساق عرش
سُدّهٔ آن قبه بود طاق عرش
بخش ۶۲ - نوری مازندرانی: و هُوَ زبدة المحققین و افضل المدققین، الحکیم الالهی و مخزن علوم لایتناهی ملاعلی. اصل آن جناب ازولایت نور مِنْاعمال مازندران بهشت نشان. در بدو سن از آنجا برآمده و به جهت تکمیل و تحصیل به دارالسلطنهٔ اصفهان متوطن شده. در خدمت فضلای حکمای معاصرین اکتساب علوم معقول کرده. به مجاهده و تصفیهٔ نفس شریف اشتغال داشت و به مرور دهور در فن حکمت الهی او را پایه‌ای اعلی دست داد. در اشراق در گیتی طاق شده. مردم از بلاد نزدیک و دور طالب خدمتش گردیدند و به خدمتش رسیدند و تلمّذ گزیدند. صاحب فضایل و خصایل شدند. اکنون سالهای سال است که در اصفهان به افاده می‌گذرانند و دیرگاهی است که در این فن مانند آن جناب فاضلی دانا و حکیمی بینا به ظهور نیامده است. حکم‌های اسلام را او مسلم است. غرض، خدمتش دست داده است. گاهی فکری می‌فرماید. از اوست:بخش ۶۴ - نور علی شاه اصفهانی: خلف الصدق فیض علی شاه طبسی رحمة اللّه بوده و اصل ایشان از رقهٔ طبس است و سلسلهٔ ایشان از نجباء ارباب کمال و علمای آن ولایت بوده‌اند و میرزا عبدالحسین والد ایشان که به فضل علیشاه مشهور است با فرزند خود به اصفهان و شیراز آمدند و طالب سلوک شدند. بالاخره پدر و پسر هر دو مرید سید معصوم علی شاه هندی بودند و سید مذکور به اذن جناب شاه علی رضای دکنی به ایران آمده بود و طالبان را ارشاد می‌نمودو طریقت نعمة اللّهی داشت. گویند سیدی پاکیزه خصال و کاملی صاحب حال بود. غرض، در بدو دولت زندیه در شیراز توقف کرد. جمعی از در اقرار درآمدند و جمعی منکر شدند. آخرالامر کریم خان زند حکم به اخراج ایشان از شیراز داد. لهذا سید با مریدان قدم از شهر بیرون نهاد. در بلاد ایران پای سیاحت گشاد.

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اسمش میرزا محمد رحیم و از اکابر اهالی آن قصبهٔ پرنعیم. در آغاز شباب از تحصیل علوم متداوله کامیاب. در اصفهان جنت نشان در خدمت علمای دین و پیروان شرع مبین به قدر استعداد خود از هر خرمنی خوشه چین آمد. در فنون علوم ماهر و قادر گردید. در طلب حصول تصفیه و تزکیهٔ نفسیه برآمد و شوقمند مجاهدات و مشاهدات شد. آخرالامر نورعلیشاه اصفهانی را دریافت و به جانب او شتافت. دست ارادت بدو داد و ذکر خفی از او تلقین گرفت و به عبادت مشغول گردید و به مراتب عالیهٔ ذوق و حال از فقرای معاصرین محسوب و طالبان را خدمتش مطلوب است. گاهی صحبت و گاهی نظر تخلص می‌نماید و نام طریقتش نظرعلیشاه است و از اشعار ابکار افکار اوست:
هوش مصنوعی: میرزا محمد رحیم نامش است و از شخصیت‌های برجسته آن منطقه خوش آب و هوا به شمار می‌آید. در جوانی به تحصیل علوم رایج پرداخت و در اصفهان که شهری زیبا و پرعلم است، به خدمت علمای دین و پیروان شرع پرداخت و به اندازه استعدادش از علوم مختلف بهره‌برداری کرد. در زمینه‌های علمی مهارت پیدا کرد و تلاش کرد تا به purification و تصفیه روح برسد و به جستجوی مجاهدت‌ها و مشاهدات پرداخت. در نهایت، با نورعلیشاه اصفهانی آشنا شد و به سمت او رفت. او دست خود را به نشانه ارادت به نورعلیشاه دراز کرد و از او یک ذکر مخفی آموخت و عزم عبادت کرد. او در مراتب عالیه ذوق و حال بین فقرا و طالبان علم شناخته شده و مورد توجه قرار گرفته است. گاهی در جمع اهل سخن حاضر می‌شود و گاهی صرفاً به مشاهده می‌پردازد. طریقت او به نام نظرعلیشاه شناخته می‌شود و اشعار نابی از اندیشه‌های او باقی مانده است.
باز دلم عاشق و دیوانه شد
محو رخ ساقی و پیمانه شد
هوش مصنوعی: دلم دوباره عاشق و دیوانه شده است، غرق در زیبایی صورت ساقی و عشق به جام شراب.
باز دلم نشاء دیگر گرفت
مست شد و عاشقی از سر گرفت
هوش مصنوعی: دوباره دل من حالت عاشقانه‌ای پیدا کرده و به شوق و حال خوشی افتاده است.
مرغ دلم طایر عرش آشیان
کرد هوای چمن لامکان
هوش مصنوعی: پرندهٔ دل من، در آسمان بالا nest کرده و به هوای چمن‌زارهای بی‌نهایت و سرسبز می‌خواهد برود.
چون سخن دلکش رامین به ویس
چون نفخات یمنی از اویس
هوش مصنوعی: وقتی که سخنان زیبا و دلنواز رامین برای ویس طنین‌انداز می‌شود، شبیه به نسیم خوشی است که از طرف یمن به سوی اویس می‌وزد.
نورفشان همچو کف موسوی
روح فزا همچو دم عیسوی
هوش مصنوعی: نورانی و درخشان مانند کف دست موسوی و روح بخش و زندگی آفرین مانند نفس عیسی.
بوی خدا از یمنم می‌رسد
نفخ اویس از قرنم می‌رسد
هوش مصنوعی: بوی خوشی که از سرزمین یمن می‌آید، نشان از وجود و حضور خداوند دارد و صدای دلنشین اویس هم از دوران باستان به ما می‌رسد.
طوس، حریم حرم کبریاست
مدفن پاک شهِ پاکان، رضاست
هوش مصنوعی: طوس، جایگاهی مقدس و محترم است که آرامگاه امام رضا، شهید و انسان‌های نیکوکار در آنجا قرار دارد.
کعبه اگر خانهٔ آب و گل است
طوس رضا کعبهٔ جان و دل است
هوش مصنوعی: اگرچه کعبه خانه‌ای ساخته شده از سنگ و خاک است، اما آرامگاه امام رضا در طوس، مکان معنوی و روحانی است که به دل و جان انسان‌ها آرامش می‌دهد.
کعبه بود سجده گه خاکیان
طوس بود قبلهٔ افلاکیان
هوش مصنوعی: کعبه، محل سجده‌ی انسان‌ها است، و طوس، قبله‌ی اهل آسمان‌ها محسوب می‌شود.
مهبط انوار الهی است طوس
جلوه گه حضرت شاهی است طوس
هوش مصنوعی: طوس محل نزول نورهای الهی و نمایان‌گر زیبایی‌های پادشاهی است.
آینهٔ سینهٔ سیناست طوس
خوابگه بضعهٔ موساست طوس
هوش مصنوعی: دل انسان مانند آینه‌ای است که در آن خوابگاه حقیقت و زیبایی وجود دارد، مانند زمین طوس که به خاطر نابغه‌ای چون موسی، محل بروز و ظهور استعدادها و صفات عالی است.
قبّهٔ او سرزده از ساق عرش
سُدّهٔ آن قبه بود طاق عرش
هوش مصنوعی: گنبد او از بالای عرش سر زده و پایهٔ آن گنبد، طاق عرش را تشکیل می‌دهد.