گنجور

بخش ۵۱ - مجذوب همدانی قدّس سرّه

و هُوَ قدوةالمحققین و قطب العارفین الشیخ الکامل الصمدانی حاجی محمد جعفربن حاج صفرخان بن عبداللّه بیک الهمدانی. اصل آن جناب از طایفهٔ قراگزلو مِنْطوایف قزلباش و أباً عَنْجد، بزرگ ایل جلیل بوده و گاهی نیز حکومت قلمرو نموده‌‌اند. اعمام عظامش به امارت و صدارت مخصوص و والد ماجدش از ملازم نفور و به مداومت صحبت اهل علم مسرور. از خواص تلامذهٔ سید محقق سید ابراهیم رضوی قمی الاصل بوده و ایام حیات خود را به عبادات و مجاهدات و زهد و تقوی مصروف نموده. آخرالامر در کربلای معلی فوت و در رواق مقدس مدفون گردید و آن جناب از صغر سن به تحصیل مشغول بود. از ده سالگی تا هیجده سالگی در شهر مذکور تحصیل علوم ادبیه و منطق نمود. بعد به اصفهان رفت. مدت پنج سال عمر را مصروف علوم کلام و ریاضی و حکمت و طبیعی فرمود. از آنجا به کاشان عزیمت کرده، چهار سال را در خدمت مولانا محمد مهدی نراقی به تحصیل علوم الهی و فقه و اصول به سر برده. در آن اوقات به نوافل نهاریّه و لیلیّه و اوراد و اذکار کمال توجه داشته و به تحصیل طریق سلوک همت می‌گماشته.

خود در یکی از رسایل نگاشته که در آن ایام به مطالعهٔ کتب جمعی از محققین مانند ابن طاووس و خواجه نصیرالدین طوسی و ابن فهد حلی و صاحب مجلی و سید حیدرآملی و ابن میثم بحرانی و شهید ثانی و شیخ بهاءالدین عاملی و والد او و میرابوالقاسم فندرسکی و میرمحمدباقر داماد و مولانا محمدتقی مجلسی و مولانا محمد صالح مازندرانی و ملامحسن کاشانی و غیر ذلک اعلی اللّه درجاتهم رسیدم و یقینم بر حسن سلوک و ریاضت زیاده گردید و نیز واضح است که ذکر به اجازه موجب استمرار آن عمل و تأثیرش بیشتر است. چنانکه مولانا محمد تقی مجلسی اجازهٔذکر از شیخ بهائی داشت و ملا محمد صالح مازندرانی در شرح کافی و سایر محققین در کتب خویش تصریح کرده‌اند که ذکر محتاج است با اجازه. لهذا به هر یک از صاحبان اجاز استدعای کلمهٔ طیبه یا اسمی دیگر از اسمای حسنای الهیه و ادعیهٔ مأثوره متوجه می‌شد. مانند سید محقق میرزا ابوالقاسم مدرس مدرسهٔ شاه اصفهان و فاضل محقق میرزا محمد علی میرزا مظفر و مولانا محراب جیلانی و میرمحمد علی و میر مظفر کاشانی و سایر اکابر اهل سلوک و از بیست و هفت سالگی غالب اوقات را به عبادات می‌گذرانیدم و در خدمت علامة العلماء مولانا میرزا ابوالقاسم قمی تحصیل می‌نمودم و در آن اوقات در خدمت جناب استادی مکرر در بعضی مسائل دو سه روز مباحثه اتفاق می‌افتاد و نوشتجاتی که حسب الامر آن جناب بر مدارک الاحکام و شرح لمعهٔ دمشقیه بر منتخب قضا و شهادات مقید شده بود ایشان تحسین می‌فرمودند و امر نمودند که در همدان متوجهٔ فتاوی امور مسلمین شوم. چون ضعیف نظر به مخاطرات کلیه که در آن امر می‌دیدیم متوجه نمی‌شدم. بعد از چهار پنج سال اوقات خود را تبعیض نموده سهمی را به مطالعهٔ کتب و تعیلقه نوشتن بر کتاب کفایة المقصد مصروف داشتم. سوای عبادات آن ودر عبادات به مدارک الاحکام اقتصار نمودم و سوای حج بر عبادات او حاشیه نوشتم و همچنین بر اکثر کتب کفایة و سهمی دیگر را به طاعات و اوراد و اذکار و اربعین و انزوا و تقلیل طعام به طریق شرع مقدسه صرف نمودم و در سن سی سالگی از مسافرت مراجعت و دو مرتبه به عتبات عالیات مشرف شده و اما بیشتر اوقات را به عزلت گذرانیدم.

غرض، آن جناب از اعاظم فضلا و اماجد عرفای معاصرین است و همانا ارادت به جناب فخر المتأخرین حاجی محمد حسین شیخ زین الدین اصفهانی داشته و جمعی کثیر همت بر ارادت و اخلاص آن جناب گماشته درجات باطنی و درجات معنوی حکایات عجیب و روایات غریب از وی نقل کرده‌اند به مضمون الفَضْلُ ما شَهدَتْبِهِ الأَعْداءُ. برهان بر فضل وی، اینکه اعادی گفته‌اند که او سلمان عهد است. مدت عمر شریفش از شصت متجاوز بوده که در تبریز در سنهٔ ۱۲۳۹ وفات نموده. در حوالی روضهٔ سید حمزه مدفون گردید. اورا تصنیفات و تألیفات بسیار است از جمله: رساله‌ای در بیان اعتقادات خود نگاشته که فقیر نسخهٔ آن را دیده. کمال خوبی دارد و رسالهٔ مرآت الحق و رسالهٔ مراحلة السالکین هم از تصنیفات محققانهٔ آن حضرت زیارت شده. نادراً گاهی بیتی فرموده‌اند و این دو سه بیت منسوب به آن جناب است:

من نگویم خدمت زاهد گزین یا می فروش
هر که‌حالت‌خوش کند در خدمتش چالاک باش
ز خاموشی بریدم من زبان هرزه گویان را
دو لب برهم نهادم کارشمشیرِ دودم کردم
در عشقِ مویِ دوست به مانندِ مو شدم
وز یاد او چنان شدم آخر که او شدم
بخش ۵۰ - مظفر کرمانی قُدِّسَ سِرُّه: و هُوَ قدوة المحققین و زبدة العارفین میرزا محمدتقی بن میرزا محمد کاظم. آن جناب در علوم عقلیه وحید و در فنون نقلیه فرید. و آبا و اجداد مولانا همواره در آن ولایت به طبابت مشغول و در نهایت عزت و احترام می‌زیسته‌اند و خود نیز درحکمت الهی و حکمت طبیعی به غایت جامعیت داشته و جمعی در خدمتش تلمذ گزیده بودند و اکتساب فضایل می‌نمودند. غرض، چون از علم ظاهر، باطنی ندید طالب علوم باطنی گردید. دست تقدیر گریبان اختیار خاطرش را به چنگ مشتاق علی شاه انداخت و مولانا را به آن فضل و کمال مقید و اسیر آن امی ساخت. لاجرم عوام و خواص به طعن و ملامت مولانا پرداختند و او را هدف تیر آزار ساختند و زجر بی شمار و جفای بسیار از ابنای زمان دید و از آن راه پرخطر برنگردید. بالجمله حالات مولانا مفصل است. مختصری اینکه ارادت به مشتاق علی شاه داشت و اجازه از میرزا رونق کرمانی و بعد از شهادت مشتاق علی شاه در سنهٔ یک هزار و دویست و شش در شهر کرمان جناب مولانا، دیوانی به نام وی تمام کرده. چون حالات وی و حالات مولوی رومی مناسب اتفاق افتاده او را مولوی ثانی و برخی مولوی کرمانی خوانند چنانکه مولوی رومی فاضل بوده. شمس الدین تبریزی امی می‌نمود و شمس الدین را کشتند و مولوی، دیوانی به نام وی پرداخت. مولوی مذکور نیز دیوانی به اسم مشتاق موسوم به مشتاقیه ساخت. مجملاً وی از اعاظم فضلا و عرفای متأخرین بوده و در سنهٔ هزار و دویست و پانزده در کرمانشاهان وفات نمود. آن جناب را مثنوی است موسوم به بحرالاسرار مشتمل بر حقایق و دقایق و رساله در شرح آن مسمی به مجمع البحار و دیوان مشتاقیه مشتمل بر قصاید و غزلیات و رساله‌ای موسم به کبریت احمر در طریقهٔ ذکر و فکر و او را در سلوک باطن به طریق رمز نوشته و هم رساله‌ای است موسوم به خلاصة العلوم. چون اشعارش فصیح و بلیغ و مضامین خوب دارد و کمتر شنیده شده است فقیر در این کتاب بعضی از بحرالاسرار و برخی از قصاید و غزلیات وی ثبت می‌نماید و از آن جمله است:بخش ۵۲ - منوّر رازی: اسمش میرزا اللّه ویردی. از جملهٔ مریدان و اخلاص کیشان حضرت قطب العارفین حاج محمد جعفر همدانی بود و مدتها نیز خدمت جناب حاج محمد رضای همدانی را نموده. از یمن همت ایشان از سالکان مسلک طریقت و ناهجان منهج حقیقت گردید. فقیر او را ملاقات نمود. گرم روی، با حال و فقیری ستوده خصال بود. گاهی شعر می‌گفته. این رباعی از اوست:

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

و هُوَ قدوةالمحققین و قطب العارفین الشیخ الکامل الصمدانی حاجی محمد جعفربن حاج صفرخان بن عبداللّه بیک الهمدانی. اصل آن جناب از طایفهٔ قراگزلو مِنْطوایف قزلباش و أباً عَنْجد، بزرگ ایل جلیل بوده و گاهی نیز حکومت قلمرو نموده‌‌اند. اعمام عظامش به امارت و صدارت مخصوص و والد ماجدش از ملازم نفور و به مداومت صحبت اهل علم مسرور. از خواص تلامذهٔ سید محقق سید ابراهیم رضوی قمی الاصل بوده و ایام حیات خود را به عبادات و مجاهدات و زهد و تقوی مصروف نموده. آخرالامر در کربلای معلی فوت و در رواق مقدس مدفون گردید و آن جناب از صغر سن به تحصیل مشغول بود. از ده سالگی تا هیجده سالگی در شهر مذکور تحصیل علوم ادبیه و منطق نمود. بعد به اصفهان رفت. مدت پنج سال عمر را مصروف علوم کلام و ریاضی و حکمت و طبیعی فرمود. از آنجا به کاشان عزیمت کرده، چهار سال را در خدمت مولانا محمد مهدی نراقی به تحصیل علوم الهی و فقه و اصول به سر برده. در آن اوقات به نوافل نهاریّه و لیلیّه و اوراد و اذکار کمال توجه داشته و به تحصیل طریق سلوک همت می‌گماشته.
هوش مصنوعی: شیخ کامل صمدانی، حاجی محمد جعفر بن حاج صفرخان بن عبداللّه بیک الهمدانی، الگوی محققان و قطب عارفان است. او از طایفه قراگزلو، یکی از طوایف قزلباش، به دنیا آمده و خانواده‌اش از بزرگ‌ترین ایل‌ها بوده و گاهی حکومت نیز داشته‌اند. عموزادگان او در زمینه‌های امارت و صدارت مشهور بوده و پدرش از مشاوران بزرگ علم و دانش بود. او از شاگردان ویژه سید محقق سید ابراهیم رضوی قمی بوده و زندگی‌اش را به عبادت، مجاهدت، زهد و تقوا اختصاص داده است. در نهایت، در کربلای معلی فوت کرد و در رواق مقدس دفن شد. او از سنین کودکی به تحصیل علم پرداخت و از ده سالگی تا هجده سالگی علوم ادبی و منطقی را آموخت. سپس به اصفهان رفت و پنج سال دیگر را به یادگیری کلام، ریاضی، حکمت و علوم طبیعی گذراند. بعد به کاشان رفت و چهار سال در خدمت مولانا محمد مهدی نراقی به فراگیری علوم الهی، فقه و اصول مشغول بود. در این زمان به نوافل روزانه و شبانه و اذکار نیز توجه خاصی داشت و در راه سلوک تلاش می‌کرد.
خود در یکی از رسایل نگاشته که در آن ایام به مطالعهٔ کتب جمعی از محققین مانند ابن طاووس و خواجه نصیرالدین طوسی و ابن فهد حلی و صاحب مجلی و سید حیدرآملی و ابن میثم بحرانی و شهید ثانی و شیخ بهاءالدین عاملی و والد او و میرابوالقاسم فندرسکی و میرمحمدباقر داماد و مولانا محمدتقی مجلسی و مولانا محمد صالح مازندرانی و ملامحسن کاشانی و غیر ذلک اعلی اللّه درجاتهم رسیدم و یقینم بر حسن سلوک و ریاضت زیاده گردید و نیز واضح است که ذکر به اجازه موجب استمرار آن عمل و تأثیرش بیشتر است. چنانکه مولانا محمد تقی مجلسی اجازهٔذکر از شیخ بهائی داشت و ملا محمد صالح مازندرانی در شرح کافی و سایر محققین در کتب خویش تصریح کرده‌اند که ذکر محتاج است با اجازه. لهذا به هر یک از صاحبان اجاز استدعای کلمهٔ طیبه یا اسمی دیگر از اسمای حسنای الهیه و ادعیهٔ مأثوره متوجه می‌شد. مانند سید محقق میرزا ابوالقاسم مدرس مدرسهٔ شاه اصفهان و فاضل محقق میرزا محمد علی میرزا مظفر و مولانا محراب جیلانی و میرمحمد علی و میر مظفر کاشانی و سایر اکابر اهل سلوک و از بیست و هفت سالگی غالب اوقات را به عبادات می‌گذرانیدم و در خدمت علامة العلماء مولانا میرزا ابوالقاسم قمی تحصیل می‌نمودم و در آن اوقات در خدمت جناب استادی مکرر در بعضی مسائل دو سه روز مباحثه اتفاق می‌افتاد و نوشتجاتی که حسب الامر آن جناب بر مدارک الاحکام و شرح لمعهٔ دمشقیه بر منتخب قضا و شهادات مقید شده بود ایشان تحسین می‌فرمودند و امر نمودند که در همدان متوجهٔ فتاوی امور مسلمین شوم. چون ضعیف نظر به مخاطرات کلیه که در آن امر می‌دیدیم متوجه نمی‌شدم. بعد از چهار پنج سال اوقات خود را تبعیض نموده سهمی را به مطالعهٔ کتب و تعیلقه نوشتن بر کتاب کفایة المقصد مصروف داشتم. سوای عبادات آن ودر عبادات به مدارک الاحکام اقتصار نمودم و سوای حج بر عبادات او حاشیه نوشتم و همچنین بر اکثر کتب کفایة و سهمی دیگر را به طاعات و اوراد و اذکار و اربعین و انزوا و تقلیل طعام به طریق شرع مقدسه صرف نمودم و در سن سی سالگی از مسافرت مراجعت و دو مرتبه به عتبات عالیات مشرف شده و اما بیشتر اوقات را به عزلت گذرانیدم.
هوش مصنوعی: در آن زمان، من به مطالعهٔ کتاب‌های محققین بزرگی چون ابن طاووس، خواجه نصیرالدین طوسی و دیگران پرداختم و این کار باعث شد که یقینم به حسن سلوک و ریاضت بیشتر شود. همچنین متوجه شدم که ذکر و یاد خدا با اجازهٔ استادان، تأثیر بیشتری دارد. در این راستا، از برخی از آنها خواستم که اجازهٔ ذکر یا دعاهایی از اسماء حسنا را به من بدهند. من بیشتر وقت‌ها را به عبادت گذراندم و در کنار استاد بزرگی مانند علامه قمی تحصیل کردم. در طی تحصیل، موضوعاتی را مورد بحث قرار می‌دادیم و استاد به نوشتجات من توجه و تحسین می‌کرد. با اینکه در ابتدا به وظیفهٔ خود در امور فقهی توجه نمی‌کردم، اما بعد از چند سال، زمان خود را تقسیم کرده و بخشی از آن را به مطالعه و نوشتن مشغول شدم. در سن سی سالگی از سفر برگشتم و دوباره به عتبات عالیات رفتم، اما بیشتر وقت خود را در تنهایی گذرانیدم.
غرض، آن جناب از اعاظم فضلا و اماجد عرفای معاصرین است و همانا ارادت به جناب فخر المتأخرین حاجی محمد حسین شیخ زین الدین اصفهانی داشته و جمعی کثیر همت بر ارادت و اخلاص آن جناب گماشته درجات باطنی و درجات معنوی حکایات عجیب و روایات غریب از وی نقل کرده‌اند به مضمون الفَضْلُ ما شَهدَتْبِهِ الأَعْداءُ. برهان بر فضل وی، اینکه اعادی گفته‌اند که او سلمان عهد است. مدت عمر شریفش از شصت متجاوز بوده که در تبریز در سنهٔ ۱۲۳۹ وفات نموده. در حوالی روضهٔ سید حمزه مدفون گردید. اورا تصنیفات و تألیفات بسیار است از جمله: رساله‌ای در بیان اعتقادات خود نگاشته که فقیر نسخهٔ آن را دیده. کمال خوبی دارد و رسالهٔ مرآت الحق و رسالهٔ مراحلة السالکین هم از تصنیفات محققانهٔ آن حضرت زیارت شده. نادراً گاهی بیتی فرموده‌اند و این دو سه بیت منسوب به آن جناب است:
هوش مصنوعی: این فرد از بزرگترین علمای معاصر و عرفای برجسته است و به جناب فخر المتأخرین حاجی محمد حسین شیخ زین الدین اصفهانی ارادت ویژه‌ای دارد. بسیاری از افراد به ارادت و خلوص او احترام می‌گذارند و داستان‌ها و روایات عجیبی از او نقل کرده‌اند که نشان‌دهنده مقام والای اوست. دشمنان هم در مورد او گفته‌اند که او مانند سلمان در زمان خود است. عمر شریف او بیش از شصت سال بوده و در سال ۱۲۳۹ در تبریز وفات یافته و در نزدیکی روضه سید حمزه دفن شده است. او آثار و تألیفات زیادی دارد، از جمله رساله‌ای که در آن اعتقادات خود را بیان کرده است و نسخه‌ای از آن در دسترس است که بسیار خوب نوشته شده. همچنین رساله مرآت الحق و مراحلة السالکین نیز از تألیفات ارزشمند او به شمار می‌روند. او به ندرت اشعاری نیز سروده و این چند بیت به او نسبت داده شده است.
من نگویم خدمت زاهد گزین یا می فروش
هر که‌حالت‌خوش کند در خدمتش چالاک باش
هوش مصنوعی: من نمی‌گویم که در خدمت زاهد باش یا می‌فروش، بلکه هر کسی که حال خوشی به تو می‌دهد، در کنارش فعال و آماده باش.
ز خاموشی بریدم من زبان هرزه گویان را
دو لب برهم نهادم کارشمشیرِ دودم کردم
هوش مصنوعی: من از سکوت خودم خسته شدم و دیگر نمی‌خواهم به سخنان بی‌پایه و بی‌معنای دیگران گوش دهم. تصمیم گرفتم که مانند شمشیری که از دود ساخته شده، به خودم اقدام کنم و قاطعانه وارد عمل شوم.
در عشقِ مویِ دوست به مانندِ مو شدم
وز یاد او چنان شدم آخر که او شدم
هوش مصنوعی: در عشق دوست چنان شیفته و وابسته شدم که خودم را فراموش کرده‌ام و به حالت او در آمده‌ام.