بخش ۳۷ - عیانی جهرمی
اسمش احمدخان و اصلش از آن بذرهٔ نزهت بنیان. در نیکیِ فطرت معروف آفاق و به بذل و سماحت در آن ولا طاق. همواره با اهل کمال مجالس و با ارباب حال مؤانس. با فقیرانش لطف بی اندازه و صیت فقرش بلند آوازه. گویند در پیش عرفای متأخرین تهذیب اخلاق و تصفیه و تزکیهٔ نفسیه کرده. ملاقاتش دست نداد و زیاده از حالش اطلاعی به هم نرسید. از اوست:
تو مجنون نیستی تا حسن لیلی جلوه گر بینی
برو وامق شو و آنگه نظر کن روی عذرا را
زمانی گوش جان بگشا که در تسبیح حق یابی
چو حجاج حرم آواز ناقوس کلیسا را
چو خواهی جذبهٔ پیغمبری و عشق بشناسی
نگه کن حسرت یعقوبی و وصل زلیخا را
ز روی و موی تو ایمان و کفر گشت پدید
که فرق داد ز هم کعبه و کلیسا را
حسن یار ماست در هر جا که دلها میبرد
گرچه هر دلدادهای را دلستان دیگر است
سرو و گل خار است در چشمم که اندر دل مرا
گلستان دیگر وسرو روان دیگر است
جز یکی بیش مدان ناظر و منظور و نظر
باش یک بین و فرو بند دو چشم حولی
آشکارا و نهان همچو عیانی شب و روز
تا نفس هست علی گوی و علی گوی علی
بخش ۳۶ - ظفر کرمانی: نام شریف آن جناب میرزا کاظم. خلف الصدق جناب عارف سبحانی میرزا محمدتقی کرمانی که از اکابر محققین بوده و عن قریب مجملی از احوال واقوال او در این کتاب ذکر خواهد شد. وی در شباب، تحصیل علوم متداوله کرده. در حکمت طبیعی که فن موروثی اوست ماهر و قادر است. هم از آغاز جوانی طالب مطالب عرفانی و به خدمت جمعی از اهل حال و ارباب کمال رسیده و معاشرت ایشان را گزیده. همانا به میرزا محمد حسین رونق کرمانی اخلاص داشته. نقش تولایش بر لوح دل نگاشته. از خود آن جناب این معنی اظهار نشد. اما از دیگران شنیده. غرض، در کرمان صحبتش اتفاق افتاد و ابواب مخالطت گشاد. در هنگامی که فقیر در آن شهر مریض بود در علاج نهایت دقت فرمود. الحق حکیم مسیحادم جناب میرزا عبدالعلی طبیب و آن جناب کمال اهتمام نمودند تا رفع مرض فرمودند. سابق بر این در سر کار حاکم آن ولا معزز و مکرم، به امر طبابت مفتخر و از مراحم او بهره ور بوده است. قصاید خوب و غزلیات مرغوب دارد. از اوست:بخش ۳۸ - علی کرمانی: اسمش علیرضا و از طایفهٔ ذوالعلا. موطنش قلعهٔ عسکر در بردسیر مِنْبلوکات کرمان و مرید العارف باللّه رونق علی شاه بود و فقیر او را ملاقات نمود و این رباعیات از اوست:
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اسمش احمدخان و اصلش از آن بذرهٔ نزهت بنیان. در نیکیِ فطرت معروف آفاق و به بذل و سماحت در آن ولا طاق. همواره با اهل کمال مجالس و با ارباب حال مؤانس. با فقیرانش لطف بی اندازه و صیت فقرش بلند آوازه. گویند در پیش عرفای متأخرین تهذیب اخلاق و تصفیه و تزکیهٔ نفسیه کرده. ملاقاتش دست نداد و زیاده از حالش اطلاعی به هم نرسید. از اوست:
هوش مصنوعی: احمدخان از خانوادهای نیکوکار و باطنی خوب است. او به نیکی معروف است و در بذل و بخشش هم بینظیر است. همیشه در جمع اهل کمال است و با انسانهای با حال دوستی میکند. با فقرا بسیار مهربان و سخاوتمند است و نام او به خاطر فقرش زبانزد خاص و عام شده است. گفته میشود که در میان عرفای جدید، در زمینهی تهذیب اخلاق و پاکسازی روح بسیار کوشیده است. ملاقات او به سادگی ممکن نیست و اطلاعاتی بیشتر از حال او در دست نیست.
تو مجنون نیستی تا حسن لیلی جلوه گر بینی
برو وامق شو و آنگه نظر کن روی عذرا را
هوش مصنوعی: تو عاشق نیستی که حُسن لیلی را ببینی، پس برو و به عشق وامق تبدیل شو و بعد به چهره عذرا نگاه کن.
زمانی گوش جان بگشا که در تسبیح حق یابی
چو حجاج حرم آواز ناقوس کلیسا را
هوش مصنوعی: وقتی که با دل و جان به ذکر و یاد خدا مشغول شوی، آنگاه میتوانی صدای ناقوس کلیسا را بشنوی، درست مانند حجاجی که در حرم امن الهی هستند.
چو خواهی جذبهٔ پیغمبری و عشق بشناسی
نگه کن حسرت یعقوبی و وصل زلیخا را
هوش مصنوعی: اگر میخواهی حس و حال پیامبری و عشق واقعی را درک کنی، کافیست به داستان یعقوب و زلیخا نگاه کنی و حسرت یعقوب در جدایی و وصل زلیخا را ببینی.
ز روی و موی تو ایمان و کفر گشت پدید
که فرق داد ز هم کعبه و کلیسا را
هوش مصنوعی: از زیبایی و جاذبههای تو اعتقاد و بیباوری آشکار شد، بهطوریکه کعبه و کلیسا را از هم جدا کرد.
حسن یار ماست در هر جا که دلها میبرد
گرچه هر دلدادهای را دلستان دیگر است
هوش مصنوعی: زیبایی محبوب ما در هر جایی که دلها را به سمت خود جذب میکند، وجود دارد. هر چند که هر عاشق، زیبایی خاص خود را دارد که آن را دوست میدارد.
سرو و گل خار است در چشمم که اندر دل مرا
گلستان دیگر وسرو روان دیگر است
هوش مصنوعی: در نگاه من، سرو و گل تنها خارهایی هستند، زیرا در درونم گلستانی دیگر و سروی روان و زیبا وجود دارد.
جز یکی بیش مدان ناظر و منظور و نظر
باش یک بین و فرو بند دو چشم حولی
هوش مصنوعی: فقط یک چیز را معتبر بدان و به آن توجه کن. دیدگاهت را محدود کن و باعث نشو که دو نگاه متفاوت تو را به دو سو بکشد.
آشکارا و نهان همچو عیانی شب و روز
تا نفس هست علی گوی و علی گوی علی
هوش مصنوعی: حضور علی به گونهای است که در هر جا و هر زمانی قابل مشاهده است، چه به صورت آشکار و چه به صورت پنهان. از این رو، تا زمانی که زندگی ادامه دارد، باید نام و یاد علی را بر زبان آورد و درباره او سخن گفت.