گنجور

بخش ۳۶ - ظفر کرمانی

نام شریف آن جناب میرزا کاظم. خلف الصدق جناب عارف سبحانی میرزا محمدتقی کرمانی که از اکابر محققین بوده و عن قریب مجملی از احوال واقوال او در این کتاب ذکر خواهد شد. وی در شباب، تحصیل علوم متداوله کرده. در حکمت طبیعی که فن موروثی اوست ماهر و قادر است. هم از آغاز جوانی طالب مطالب عرفانی و به خدمت جمعی از اهل حال و ارباب کمال رسیده و معاشرت ایشان را گزیده. همانا به میرزا محمد حسین رونق کرمانی اخلاص داشته. نقش تولایش بر لوح دل نگاشته. از خود آن جناب این معنی اظهار نشد. اما از دیگران شنیده. غرض، در کرمان صحبتش اتفاق افتاد و ابواب مخالطت گشاد. در هنگامی که فقیر در آن شهر مریض بود در علاج نهایت دقت فرمود. الحق حکیم مسیحادم جناب میرزا عبدالعلی طبیب و آن جناب کمال اهتمام نمودند تا رفع مرض فرمودند. سابق بر این در سر کار حاکم آن ولا معزز و مکرم، به امر طبابت مفتخر و از مراحم او بهره ور بوده است. قصاید خوب و غزلیات مرغوب دارد. از اوست:

غزلیّات
و له ایضاً رباعیّات
تو و خار مغیلان زاهدا در طی منزل‌ها
من و راه خرابات و طواف کعبهٔ دل‌ها
دراین‌منزل‌که‌پرخوف‌است‌مادرخواب‌وهمراهان
ز خوف رهزنان بستند پیش از وقت محمل‌ها
کسی که ساغر چون آفتابش از کف دوست
سحر طلوع کند طالعش همایون است
به این امید که سیلم به کوی دوست برد
ز آب چشم کنارم چو رود جیحون است
زاهد آن دوزخ که داری بیم از آن
شعله‌ای از آه آتشبار ماست
در صومعهٔ صوفی اوصاف تو می‌خوانند
در محکمهٔ مفتی غوغای تو می‌بینم
از چنگ و نی و مطرب آواز تو می‌آید
در جام و خم ساقی صهبای تو می‌بینم
خواهی نشود محتسب از مستی‌ات آگاه
ای پخته ز هم ساغری خام حذر کن
حجاب عقل اگر مانع نباشد
بود آسان به وصل او رسیدن
زاهد هندو ز خال هندوی تو شد
مؤمن کافر ز کفرِ گیسوی تو شد
هر کس که اسیر چشم جادوی تو شد
آخر مقتول تیغ ابروی تو شد
مفتی به تو مدرس و کتاب ارزانی
آصف به تو دفتر و حساب ارزانی
عارف به تو کشف نه حجاب ارزانی
ما را می و معشوق و رباب ارزانی
در فصل گل و عهد شباب ای ساقی
ما را مگذار بی شراب ای ساقی
چون عمر شتاب دارد ازگردش چرخ
در گردش جام کن شتاب ای ساقی
بخش ۳۵ - طبیب شیرازی: نام شریفش آقا عبداللّه و از کمالات عقلیه و نقلیه آگاه. والدش حاج علی عسکر و به محامد صفات در آن شهر مشتهر. خود در خدمت علما و فضلا اکتساب کمالات نمود. در عقلیات تلمیذ ملااحمد یزدی و سایر الهیین معاصرین بود وحکمت طبیعی را در خدمت جناب فضیلت مآب حاج میرزا سید رضی که الحق حکیمی عیسوی دم و طبیبی مبارک قدم بود، اقتباس فرمود. پس از تکمیل کمالات به تحصیل حالات مایل شد. مدتی به تهذیب اخلاق و مجاهدهٔ نفسانیه سرآورد و با فضلا و عرفا معاشرت کرد. غرض، مردی است طالب ترک و تجرید و جاذب حال و توحید. به شوق صحبت فقیران و عزیزان از مصاحب امرا و اعیان گریزان. غالب اوقاتش صرف تعبد و طاعات و اکثر معالجاتش مَحْضاً للّهِ و الحَسَنات. پاکی فطرتش از حصول قربت اهل دنیا مانع، و علو همتش به وصول معیشت مقرری قانع. فقیر را به خدمتش کمال اخلاص است. این ابیات از اوست:بخش ۳۷ - عیانی جهرمی: اسمش احمدخان و اصلش از آن بذرهٔ نزهت بنیان. در نیکیِ فطرت معروف آفاق و به بذل و سماحت در آن ولا طاق. همواره با اهل کمال مجالس و با ارباب حال مؤانس. با فقیرانش لطف بی اندازه و صیت فقرش بلند آوازه. گویند در پیش عرفای متأخرین تهذیب اخلاق و تصفیه و تزکیهٔ نفسیه کرده. ملاقاتش دست نداد و زیاده از حالش اطلاعی به هم نرسید. از اوست:

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نام شریف آن جناب میرزا کاظم. خلف الصدق جناب عارف سبحانی میرزا محمدتقی کرمانی که از اکابر محققین بوده و عن قریب مجملی از احوال واقوال او در این کتاب ذکر خواهد شد. وی در شباب، تحصیل علوم متداوله کرده. در حکمت طبیعی که فن موروثی اوست ماهر و قادر است. هم از آغاز جوانی طالب مطالب عرفانی و به خدمت جمعی از اهل حال و ارباب کمال رسیده و معاشرت ایشان را گزیده. همانا به میرزا محمد حسین رونق کرمانی اخلاص داشته. نقش تولایش بر لوح دل نگاشته. از خود آن جناب این معنی اظهار نشد. اما از دیگران شنیده. غرض، در کرمان صحبتش اتفاق افتاد و ابواب مخالطت گشاد. در هنگامی که فقیر در آن شهر مریض بود در علاج نهایت دقت فرمود. الحق حکیم مسیحادم جناب میرزا عبدالعلی طبیب و آن جناب کمال اهتمام نمودند تا رفع مرض فرمودند. سابق بر این در سر کار حاکم آن ولا معزز و مکرم، به امر طبابت مفتخر و از مراحم او بهره ور بوده است. قصاید خوب و غزلیات مرغوب دارد. از اوست:
هوش مصنوعی: میرزا کاظم، فرزند عارف سبحانی میرزا محمدتقی کرمانی، یکی از محققین برجسته است که در آینده‌ای نزدیک در این کتاب بخشی از زندگی و نظراتش مطرح خواهد شد. او در دوران جوانی به تحصیل علوم متداول پرداخته و در حکمت طبیعی که هنر خاص خانوادگی‌اش محسوب می‌شود، مهارت و توانایی زیادی دارد. همچنین از همان ابتدای جوانی به دنبال مطالب عرفانی بوده و با جمعی از اهل حال و کمال ارتباط برقرار کرده است. او عشق و علاقه‌ای به میرزا محمد حسین رونق کرمانی دارد و اثر این محبت در دل او نقش بسته است. این موضوع از زبان خود او بیان نشده، اما از دیگران شنیده شده است. در کرمان، فرصت صحبت و نزدیکی با او فراهم شد. زمانی که وی در آن شهر بیمار شد، تلاش زیادی برای درمان او انجام داد. به واقع، حکیم جناب میرزا عبدالعلی پزشک و آن شخص، با نهایت دقت برای بهبود او کوشش کردند. پیش از این، او در زمان حاکم محترم آن منطقه هم به عنوان پزشک انجمن و از خدمات او بهره‌مند بود. او اشعار زیبا و غزل‌های ارزشمندی به جا گذاشته است.
تو و خار مغیلان زاهدا در طی منزل‌ها
من و راه خرابات و طواف کعبهٔ دل‌ها
هوش مصنوعی: تو و خار مغیلان در راه‌های زندگی، من و مسیر میخانه و دور زدن اطراف کعبهٔ دل‌ها.
دراین‌منزل‌که‌پرخوف‌است‌مادرخواب‌وهمراهان
ز خوف رهزنان بستند پیش از وقت محمل‌ها
هوش مصنوعی: در این مکان که مملو از ترس و وحشت است، مادر خوابش برده و همراهان به خاطر واهمه از دزدان زودتر از موعد، بار و بندیل را آماده کرده‌اند.
کسی که ساغر چون آفتابش از کف دوست
سحر طلوع کند طالعش همایون است
هوش مصنوعی: کسی که در دل شب و در سایه دوستش، ساغر شرابش مانند آفتاب می‌درخشد، سرنوشتش نیکو و خوش‌یمن است.
به این امید که سیلم به کوی دوست برد
ز آب چشم کنارم چو رود جیحون است
هوش مصنوعی: به این امید که اشکم مانند سیل به سوی کوی معشوق برود و به مانند رود جیحون، فراوان و شدید باشد.
زاهد آن دوزخ که داری بیم از آن
شعله‌ای از آه آتشبار ماست
هوش مصنوعی: مؤمنان، ترس تو از جهنمی که در ذهنت هست، تنها نتیجه‌ی اندوه و آرزوی دردناک ماست.
در صومعهٔ صوفی اوصاف تو می‌خوانند
در محکمهٔ مفتی غوغای تو می‌بینم
هوش مصنوعی: در محل عبادت صوفیان دربارهٔ ویژگی‌های تو صحبت می‌شود و در دادگاه مفتی، شور و هیاهوی تو را مشاهده می‌کنم.
از چنگ و نی و مطرب آواز تو می‌آید
در جام و خم ساقی صهبای تو می‌بینم
هوش مصنوعی: آواز تو از ساز و نی و مطرب به گوش می‌رسد و در جام و خم شراب‌ریز، زیبایی نوشیدنی تو را می‌بینم.
خواهی نشود محتسب از مستی‌ات آگاه
ای پخته ز هم ساغری خام حذر کن
هوش مصنوعی: اگر نمی‌خواهی کسی متوجه مستی‌ات شود، بهتر است از شراب خام و ناپخته دوری کنی.
حجاب عقل اگر مانع نباشد
بود آسان به وصل او رسیدن
هوش مصنوعی: اگر عقل انسان مانع از رسیدن به معشوق نباشد، پس وصل شدن به او کار راحتی خواهد بود.
زاهد هندو ز خال هندوی تو شد
مؤمن کافر ز کفرِ گیسوی تو شد
هوش مصنوعی: زاهد هندو به خاطر زیبایی تو به ایمان رسیده است، در حالی که کافر به خاطر زیبایی موی تو از ایمان خارج شده است.
هر کس که اسیر چشم جادوی تو شد
آخر مقتول تیغ ابروی تو شد
هوش مصنوعی: هر کسی که تحت تأثیر جذابیت چشمان تو قرار گرفت، در نهایت به نوعی قربانی زیبایی و فریبندگی ابروهای تو می‌شود.
مفتی به تو مدرس و کتاب ارزانی
آصف به تو دفتر و حساب ارزانی
هوش مصنوعی: برای تو، عالم و کتاب رایگان است، مانند اینکه برای آصف، دفتر و حساب فراهم است.
عارف به تو کشف نه حجاب ارزانی
ما را می و معشوق و رباب ارزانی
هوش مصنوعی: عاشق و عارف بی‌پرده تو را می‌شناسد و برایمان نوشیدنی، محبوب و موسیقی را فراهم می‌کند.
در فصل گل و عهد شباب ای ساقی
ما را مگذار بی شراب ای ساقی
هوش مصنوعی: در فصل گل و دوران جوانی، ای ساقی، ما را بدون شراب رها نکن.
چون عمر شتاب دارد ازگردش چرخ
در گردش جام کن شتاب ای ساقی
هوش مصنوعی: چون عمر انسان به سرعت می‌گذرد و گردش زمان مدام ادامه دارد، ای ساقی، بیا و هر چه زودتر جام را پر کن تا از این لذت بهره‌مند شویم.